صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

من پچلم....

سلام دوستان عزیز و دوست داشتنی من امید که خوب و خوش و سلامت باشید و اما از صدرایی جون بگم که با بلند شدن موهاش شده بود یه نمونه ی دیدنی و قابل توجه که بعضی از افرادی که برای اولین بار میدیدنش میگفتن:سلام دخترم!!!!چطوری دخترم!!!!من و کیانا هم با شنیدن این کلمه اینجوری می شدیم بعله البته هنر آرایشگریه بنده رو که دوستان کاملا درک تصویری نموده اند اما اینبار فرصت به هنر مندی من نرسید و جناب همسر بعد از اینکه یکی از دوستانش نیز صدرایی را دختر خانم خطاب نمود و باز مخصوصا این روزهای آخر که هوا بس نا جوانمردانه گرم شده و مدام از موهای صدرا خان عرق شرره میکرد،در یک اقدام ناگهانی امروز ظهر از خود هنرمندی در وکردن و صدرا جان را تبدیل به آواتار نمودند. ...
8 خرداد 1393

مشاعره 2 (قند پهلو)

سلام به دوستان چون برگ گلم دوستان خوبم پست مشاعره رو یادتونه؟؟؟؟؟من و دوست خوبم مدیر وبلاگ مهر تابان با هم یه مشاعره داشتیم از شاعران بزرگ بعد دیدیم بابا چرا همش تقلب کنیم پس خودمون دست به کار شدیم و شاعری پیشه کردیم از نوع قند پهلو خب حالا قضاوت با شما ببینین ما بهتر میسراییم یا شعرای نامی شروع اولین بیت:سبزها یا آبی فیروزه ای منم....نارنجی ها دوست جونیم و همکارم البته من که دیدم همه ی مانتــــــــــوهایت نمیدونم چرا ست نبودند با کفشهایــت تو که دیدی همه ی مانتوهایــــــم میگی ست نیستد با کفشهـــــــام چرا کامنت میدی و می نویســــی میگی اون مانتوهات رو باور ندارم؟ من که ندارم یه جفت کفش نــو ...
28 ارديبهشت 1393

خدا!!!!!!!!!!!

سلام دوستان گلم.نمیخوام این روز عیدی ناراحتتون کنم.امیدوارم امروز به وبم سر نزنین.حالم خراب شد... نیم ساعت پیش که زنگ زدم تا به یکی از آشنایان نزدیک تولد پسر کوچولوشو(نی نی دوم) که دوروز پیش ولی زودتر از موعد مقرر به دنیا اومده بود رو تبریک بگم.......با برداشتن گوشی توسط دایی نوزاد همه چی دستگیرم شد...نی نی کوچولوی ما زمینی نموند و بعد از دوروز از پیش مامان و بابای مهربونش پر کشید و رفت....خیلی ناراحتم. حال این مامان مهربونو درک میکنم که با تحمل درد زایمان طبیعی، نی نی رو  به دنیا آورد و  از نزدیک دیدش ولی نتونست بهش شیر بده...نتونست بغلش کنه و از بوی تنش سر مست بشه...نتونست لباسهاییو که براش با عشق و علاقه خریده بود تنش کنه...نتون...
23 ارديبهشت 1393

اردوی من و کیانا

سلام و عرض ادب و احترام امید که همه خوب و خوش و سلامت باشید پنج شنبه ی دو هفته پیش با بچه های مدرسه رفتیم یه اردوی نیمروزی.کیانا رو با خودم بردم و جناب صدرا پیش پدر مهربان ماندند البته بابایی هم که کار داشتند پسری جانو بردن خونه ی مادر بزرگ مهربون و اونجا موندند.واما بعد از عید هوای شهر ما کلا به هم ریخته شده...تگرگ که یادتونه...بارون هم خدا روشکر یکسره کم و بیش میباره و بادهای وحشتناکی در میگیره...روزی هم که ما رفتیم اردو هوا به شدت خراب شد و طوری بود که من به بچه ها گفتم:بچه ها بیاین بی خیال شیم و تو مدرسه بمونیم باد میومد شدید و هوا تاریک و رعد و برق و نم نم بارون..برای کیانایی هم لباس گرم بر نداشته بودم  خدا رحمت کنه اموات خدمتگزار...
18 ارديبهشت 1393

صدرا و ....

سلام به همه ی دوستان خوب و عزیزم.خوبین؟خوشحال و سلامت و شادابین؟امید که همه، اوقات خوبی داشته باشین و از لحظات زندگی لذت ببرید.سلام بعدی به دخملی و پسری مامان، صدرا و کیانای عزیزم.امیدوارم زمانی که این مطلبو میخونید هردو سالم و سلامت باشید......و اما میریم سر وقت آخرین شیرین کاریهای جناب صدرا خان محترم...بعله چند روز پیش که خاله جان صدرایی اومده بود به آقا پسر ما یه ماشین کنترلی هدیه داد.صدرا هم خیلی این ماشینو دوست داشت و باهاش بازی میکرد و طبق معمول شبها هم پیش خودش میخوابوندش.تا اینکه کم کم باطریهای ماشین ضعیف شد و حرکت ماشین بیچاره کند شد.صدرا به بنده که مشغول کار شریف ظرفشویی بودم اطلاع رسانی لازم را انجام داد و ما هم گفتیم پسر جان بذا...
4 ارديبهشت 1393

بارون بهاری +تگـــــــــــــــــــــــــرگ

سلام دوستان خوب و مهربونم.امید که پایان هفته ی خوب و خوشی در انتظارتون باشه و روز زن و مادر رو از صمیم قلب بهتون تبریک میگم. (روز خودمون مبـــــــــــــــــارک) صدرا جون ما که هنوز خوابه و کیانا خانم هم که پنج شنبه ها نیز مدرسه میره...منم که پای نت جان و وب جان نشسته ام. واما (صدرا بیدار شد و کار منو خراب کرد!!!)خب و اما دو روز پیش عصر در حالیکه من مدرسه بودم و بچه ها اومده بودن دنبالم،حدود ساعت 5، یه دفعه صدای رعد و برقهای آن چنانی بلند شد و بعد از چند دقیقه رگبار شدید و ریزش تگرگ شروع شد به طوریکه همه سر جاشون میخکوب شده بودن و طفلی دانش آموزان که همزمان زنگشون خورد حتی تا رسیدن به سرویس خیس آب شدن.ما هم که جرات نداشتیم بریم دم در چون م...
28 فروردين 1393

خانم بازیان...

دوستان گل و دوست داشتنی من سلام.آقا صدرا که هنوز خواب تشریف دارین و کیانا خانم گل گلاب که مدرسه هستین و جناب همسر که سر کار تشریف دارین و خودم که کلی کار سرم ریخته و پای نتم،سلام.خخخخخخ.خب سلام اهمیت داره و سلامتی میاره..مگه نه!!!!واما از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است.بله تیتر مطلب ما خانم بازیان هستش.حالا این خانم بازیان به نظر شما کیه؟آیا اصلا وجود خارجی داره؟ خب اگر هم شما نشناسیدش صدرا جون ما خوب میشناسدش.چون خانم بازیان مدت 4 پنج ماهیه که معلم خیالی آقا صدراست.ما که فکر میکنیم این اسم اختراعی یادش میره هر چند وقت یه بار ازش میپرسیم صدرا، اسم خانمتون چی بود؟و آقا صدرا میفرمایند:مگه نگفتم خانم بازیانه دیده(دیگه)بله عزیزان.و ادامه ی ما...
25 فروردين 1393

سیزده بدر 1393

سلام دوستان عزیزم.سلام فرزندان گلم.دیدید چقدر زود گذشت.....انگار همین دیروز بود که تو فکر سفره ی هفت سین و لباس عید و شیرینی و میوه و آجیل و تعطیلات و از همه مهمتر خونــــــــــــــــــــــه تکونی بودیم و بدو بدو....حالا عید 93 هم تموم شد و رسیدیم به 13بدر.روز طبیعت و خوش گذرونی.همین جا یه آرزو برای همه مون میکنم. امیدوارم همزمان با سیزده بدر 93 غمها و خستگیها و دل گرفتنها و بیماریها از وجودمون به در بشه و بره و جای خودشو به سلامتی و نشاط و آرزوهای خوشگل و دوست داشتنی بده.عزیزانم سیزده تون به در و دشمناتون در به در..... و اما راستشو بخواین من از اون تیپ افرادی که همیشه علاقه مند به گشت و گذار در طبیعت و غذا بردن و تفریحات طولانی در دشت و دم...
13 فروردين 1393

ممنونم فاطمه جونم.....

 سلام به همه ی دوست جونیام و یه سلام ویژه به دوست گلم خواهر فرناز جون،فاطمه خانم گل گلاب.عزیزم شرمندم کردی.خیلی ازت ممنونم.واقعا سورپرایز شدم.تشکر بابت هدیه ی قشنگت امیدوارم همیشه گل لبخند روی لبهای شما و فرناز جونی بدرخشه اینم هدیه فاطمه جون آجی مهربون   مممممممنونم http://farnazkhatoon.niniweblog.com ...
4 فروردين 1393