سیزده بدر 1393
سلام دوستان عزیزم.سلام فرزندان گلم.دیدید چقدر زود گذشت.....انگار همین دیروز بود که تو فکر سفره ی هفت سین و لباس عید و شیرینی و میوه و آجیل و تعطیلات و از همه مهمتر خونــــــــــــــــــــــه تکونی بودیم و بدو بدو....حالا عید 93 هم تموم شد و رسیدیم به 13بدر.روز طبیعت و خوش گذرونی.همین جا یه آرزو برای همه مون میکنم.امیدوارم همزمان با سیزده بدر 93 غمها و خستگیها و دل گرفتنها و بیماریها از وجودمون به در بشه و بره و جای خودشو به سلامتی و نشاط و آرزوهای خوشگل و دوست داشتنی بده.عزیزانم سیزده تون به در و دشمناتون در به در.....و اما راستشو بخواین من از اون تیپ افرادی که همیشه علاقه مند به گشت و گذار در طبیعت و غذا بردن و تفریحات طولانی در دشت و دمن هستند،نیستم.نمیگم خوبه اخلاقم اما چیکار کنم...منم دیگه.اما تا دلتون بخواد این دوتا وروجک و جناب همسر علاقه مند به این نوع گردشها هستند و من یک در برابر سه هستم.همین امروزم با مکافات و جنجالی در درون خودم حاضر به رفتن شدم.مخصوصا از جاهای شلوغ فوق العاده بدم میاد...خب دیگه هی نگین نچ نچ نچ.....خوووو من اینجوریم..خخخخخخخخ ولی وقتی میرم خودمو کنترل میکنم و خیلی غر نمیزنم.کمی چرا...خیلی نه!!!!امروزم رفتیم یه جایی در100کیلومتریه شهرمون.یه روستای خوشگل که البته به خاطر خشکسالی امسال، خیلی سر سبز نبود اما هوای پاک و تمیزی داشت.همراه با مامان و بابای خودم.جاتون خالی خوش گذشت.به بچه ها بیشتر..صدرا از وقتی که اومدیم خوابه و هنوز توان تکون خوردن و پا شدن نداره.قربونش برم من.ولی کیانا جون که از نوزادیشونم ما ندیدیم که بخوابن همچنان بیدار تشریف دارن و مشغول تماشای تلویزیون.به هر حال این عید هم تموم شد.نمیدونم تا عید سال بعد چی پیش میاد ولی مثل همیشه آرزو میکنیم بهترینها برامون اتفاق بیفته.همه تونو دوست دارم و دعوتتون میکنم به دیدن عکسهای سیزده بدر ما در بهار 1393.
دوست داشتین تشریف ببرین ادامه مطلب
عکسهای از اینجا به بعد مربوط به گردشی در روزهای میانی عیده
صدرا در حال نگاه به استخوان!!!!!!!!
راه حل صدرایی جهت جلوگیری از خورشید زدگی
عشق صدرا:پرت کردن سنگ در آب