صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

خانم بازیان...

1393/1/25 7:10
538 بازدید
اشتراک گذاری

دوستان گل و دوست داشتنی من سلام.آقا صدرا که هنوز خواب تشریف دارین و کیانا خانم گل گلاب که مدرسه هستین و جناب همسر که سر کار تشریف دارین و خودم که کلی کار سرم ریخته و پای نتم،سلام.خخخخخخ.خب سلام اهمیت داره و سلامتی میاره..مگه نه!!!!واما از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است.بله تیتر مطلب ما خانم بازیان هستش.حالا این خانم بازیان به نظر شما کیه؟آیا اصلا وجود خارجی داره؟ خب اگر هم شما نشناسیدش صدرا جون ما خوب میشناسدش.چون خانم بازیان مدت 4 پنج ماهیه که معلم خیالی آقا صدراست.ما که فکر میکنیم این اسم اختراعی یادش میره هر چند وقت یه بار ازش میپرسیم صدرا، اسم خانمتون چی بود؟و آقا صدرا میفرمایند:مگه نگفتم خانم بازیانه دیده(دیگه)بله عزیزان.و ادامه ی ماجرا:خدا نکنه مثلا منو جناب همسر مشغول حرف زدن باشیم یا با کیانا مشغول حل و فصل مسائل ریاضی...صدرا میاد وسط و یه دفعه میگه:مامان دیشب تو مردسه مون خانم بازیان بهمون گفت:ساکت باشید.و واکنش ما:آفرین پسرم.باشه...نیم دقیقه ی بعد...مامان دیشب یه بچه ای تو مردسمون جیغ زد بعدش خانم بازیان گفت جیغ نزن.....خب پسرم برو بازی کن تا تمرینها رو حل کنیم....دوباره:مامان دیشب خانم بازیان به ما دس (درس)داد مامانی هم با من اومده بود مردسمون.ما خوراکی خوردیم و.....و خلاصه خانم بازیان شده یکی از اعضای خانواده ی ما...و صدرا خان هم خیلی از کارهایی رو که دوست داره انجام بده و اشتباهه میگه خانم بازیان گفته حیب (عیب)نداره.خب حالا دیگه شما هم با خانم بازیان آشنا شدین.مبارکه.ایشون هم از آشنایی با شما خوشوقت هستند.شاد باشید همه تون....و دنیا به کامتون....

صدرا

این عینک که روی چشم آقا صدراست...چند سال بود که سالم بود و در مواقع ضروری استفاده میشد اما همین که به دست آقا صدرا افتاد فقط 10دقیقه تاب آورد و با دسته شکسته و در حالیکه پشت صدرا خان مخفی شده بود پیش بنده برگشت.....راستی الان پسرم بیدار شد و با دیدن عکسش میگه:مامان!من قهقههقهقههکجا بودم ازم عکس گرفتی؟؟؟؟؟قهقههقهقهه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مهرتابان
24 فروردین 93 10:35
سلام همکار جان خوبی ؟امروز تعطیلم و بسیـــــــــــــــــــار خوشحال و شادمان عجب شعری بوووووووووووووووود...... به به با " ر " نوستالژیک اومدم روبهی قالب پنیری دید به دهان برگرفت و زود پرید...........خخخخخخخخخخخخخخخ تو یه مشاعره با ر این شعر رو خوندم هیشکی متوجه نشد شوما هم با نوستالژیک بیا یکم مشاعره سخت تر شه ...[شیطونک] ررررررررررررروزی از روزهای پاییزی زیر رگبار و تازیانه ی بــــــــــــــاد یکی از کاج ها به خود لـــــــرزید خم شد و روی دیگری افتـــــــاد گفت ای آشــــــــــنا ببخش مرا خوووووووب در حال من تامّل کن ریشــه هایم ز خاک بیرون است چند روزی مـــــــــــــرا تحمل کن نون بده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
چه جالب.خب خانمی شما بیشتر از من با کتابهای قدیمی ابتدایی سروکار داشتی یادت میمونه شعرها رواما باشه سعیمو میکنمولی من بقیه این شعرو بلدم ها... کاج همسایه گفت با تندی:مردم آزار دست از سرم بردار من کجا طاقت تو را دارم...فکر کنم یه چیزیش جا افتاد ها نه جدا یادم اومد...مردم آزار از تو بیزارم...دور شو دست از سرم بردار....من کجا طاقت تو را دارم
مهرتابان
24 فروردین 93 10:40
از آشنایی با همکار خیالی و جدیدمون خانم بازیان بسیار خوشحال شدیم اینطور که مههههههههلومه باید معلم سخت گیر، جدی و دقیقی باشه. عکستونم که باز نشد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ایشون هم خوشحالنعکسو دوباره آپلود کردم.فکر کنم باز بشه براتون
مامان ریحان
25 فروردین 93 0:12
سلام عزیزم، وای که چقدر صدرایی بانمک و بامزه هست با اون خانم معلم خیالیشمعلومه خیلی به درس خوندن علاقه داره از حالا به فکر مردسه و خانم بازیان هستصبح اومدم وبت اما مقداری ناخوش احوال بودم (سرماخوردگی)نتونستم نظر بذارم، خدارو شکر الان خوبم، نیمه شبت بخیر
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.ممنون.خدا رو شکر که الان بهترین.حالا نوبت منه که بخوابم
مامان سهند و سپهر
25 فروردین 93 10:33
کاش این خانم محترم واقعیت پیدا کنن به زودی به به لذت بردیم از آشناییشون عزیزم باهوش خاله
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
بله دیگه اینجوریهقربونت عزیزم
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
25 فروردین 93 16:12
سلام خدا نکشدتون دختر کلی خندوندیمون فدای صدار با معلم خیالی خانم بازیان چه فامیلی شیکی هم انتخاب کرده با کلاس تشریف دارن میگم عزیزم لازم نیست ما مامانا سینما بریم یا فیلم ببینیم از دست این بچه ها وشیطنتهاشون تمام زندگی ما خودش یه فیلم هیجان انگیز هست
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
راست میگین به خدا
فریبا
25 فروردین 93 22:24
الهی خدا بهت ببخشه خانومی این پسر بانمکو کلی خندیدم شاد باشید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم.امید که نی نی جون شما هم زودتر بیاد و لبخند به لبت بیاره
مهرتابان
26 فروردین 93 0:05
سلام مامان صدرا جووووون آغا ما کم نمیاریم با دال اومدم دل من سرگشته ی تو نفسم آغشته ی تو به باغ رویاها چو گلت بویم بر آب و آیینه چو مهت جویم تو ای پری کجایی؟ با "ی" بیا خانوم معلم............
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
میدونم ...میام و میذارم برات...
آوايي ( لي لي )
26 فروردین 93 5:08
لحظه اي درگذر از خاطره ها ، ناخودآگاه دلم ياد تو کرد ، خنده آمد به لبم شاد شدم ..هرکجاهستي دوست ، دست حق همراهت .
آوايي ( لي لي )
26 فروردین 93 5:16
سلام عليكم خوبين؟؟ من خوب نيستم ماشينم و دزد برده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ممنونم.واقعا!!!متاسفم
آوايي ( لي لي )
26 فروردین 93 5:44
مارم با اين خانوم بازيان اشنا بفرماييد...
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
چشششششم
آوايي ( لي لي )
26 فروردین 93 5:44
عينكه چه به گل پسري مياداااااا
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم
آوايي ( لي لي )
26 فروردین 93 5:49
صبح ات به خير خواهري .... انشالله روز خوبي داشته باشيم هم من هم تووووو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
صبح شمام بخیر عزیزم.ممنونم
آوايي ( لي لي )
27 فروردین 93 8:34
سلامممممممم صبح زيبات به خيرررررر
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم عزیزم سلامممنونم
آوايي ( لي لي )
27 فروردین 93 8:41
خواهر نميدونم چرا يه قالب دلچسب پيدا نميكنم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
مشکل منم همینه.واسه همینم همین یکیو هی میذارم
آوايي ( لي لي )
27 فروردین 93 8:42
توجاده ای که انتهاش معلوم نیست، پیاده یاسواربودن فرقی نداره، امااگه همراهی داشته باشی که تنهات نذاره، بی انتها بودن جاده آرزوت میشه! یه همراهه خوب و دوست داشتنی برات آرزو میکنم عزیزم ( خـــدا رو )
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم.دوست خوب من
آوايي ( لي لي )
27 فروردین 93 8:52
اره ميبيني خواهر ميترسم از شوهري هم خسته شم با اين كم بودناش و برم دنبال تنوع....الاهي فدات شم لوبيا پلو درست كن يا كوكو سبزي يا ......ايشالله كه روز خوبي داشته باشي خواهري.... منم برم كه ميترسم اخرش اخراجم كننالبته به قول داداشم بزن تو دهنشون اون با من خخخخخخخخ..... ميرم بهدن هااااا ميام
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
نکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آره ممنونم.اون با من
مامان ریحان
27 فروردین 93 10:26
عزیزم خصوصی بیا
مهرتابان
27 فروردین 93 13:50
سلام خوبین؟شعر دیروزی تون فوق العاده بود ،خیلی به دلم نشست با دال اومدم دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
میام عزیزم.خوشحالم که خوشتون اومدهحالا نیست که من شاعرشم
مامان ریحان
27 فروردین 93 21:19
خصوصی گلم
مهرتابان
27 فروردین 93 22:44
سلام ،منم با "ت" میگم..... تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدین سان خواب ها را باتو زیبا می کنم هر شب
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.امروز تعطیلیمولی ببین بازم بیداریم.خخخخخخخخخخخخخخخ.با ب میام.میام.خواهم آمد
خواهر فرناز
7 اردیبهشت 93 7:48
به سلام به خانم بازیان حال شما خوبین؟چه خبرا؟ازاین ورا هم تشریف بیارین قدم رنجه کنید قدم بر تخم چشمان ماهم بگذارید خوبه دیگه این بچه ها از هر روشی برای به کرسی نشوندن حرفشون استفاده میکنند امان از دست این کودکان امروز