به بهانه اغاز فصلی جدید برای بهانه زندگیم....
سلامی چو بوی خوش آشنایی.دخترم کیانای عزیز و پسرم صدرای مهربان،سالی جدید با شروع مهر برایمان آغاز شد و در کنار هم تجربه ای نو داشتیم.تجربه ای که برای من و بابا شش سال پیش هم شروع شد ولی جالب نبود و این تجربه،مهد رفتن کیانایی بود که فقط با گریه و استرس همراه بود و خانه نشینی و نرفتن به مهد و پاس کردن چکها توسط ما.حال امسال در پاییز 93 پسرک 4 ساله ی من برای اولین بار پا در مهد کودک گذاشت و در دوره ی پیش دبستانی یک ثبت نام شد.با توجه به سابقه ی ذهنی قبلیمان دیشب خواب به چشمانمان نیامد و استرس لحظه ای از ذهنمان دور نشد.صبح زودتر از همیشه بیدار شدیم و مشغول انجام کارها و بلاخره پسرکمان را با ناز و نوازش ساعت 7 از خواب ناز بیدار کردیم و با پ...