صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

خلاقیت!!!!شماره سه....(تکه چسبانی با کاغذ)

1393/6/11 17:55
2,325 بازدید
اشتراک گذاری

دوستان گلم سلامآرامامروز میخوام بازی شماره سه رو براتون بذارمچشمکتکه چسبانی با کاغذ رنگیزیبافکر میکنم به روایت تصویر ببینید بهتر باشه پس من سکوت میکنمهیسچشمک

زیبامرحله ی یک پاره کردن کاغذ رنگیزیبا

بازی

خندونکمرحله ی دو:ریختن کاغذ پاره ها در نایلون جهت حفظ محیط زیستخندونک

بازی

محبتبقیه میریم ادامه مطلب....محبت

چشمکطرح خام اولیه.آقا صدرا یه گوشه ای از طرحم پاره کردن به اشتباه البتهچشمک

بازی

بغلمرحله ی سه:شروع به چسباندن...بغل

بازی

آرامحالا چرا یه چشم سبز و یه چشم آبی،صدراست دیگه....اینجوری دوست داره.آرام

بازی

محبتطرح کیانا..محبت

بازی

بوستکمیل طرح توسط کیاناییبوس

بازی

آرامکار در خانه...آرامبا کمک ننه جون که من باشمقه قهه

بازی

خندهقلب بچم کیاناخنده

بازی

چشمکصدرا و کار روی ماشین و قلبی که مامی جونش کشیدهچشمک

بازی

خب ایشا...ما بازم برمی گردیم.پس فعلابای بایمحبتبای بای

عینکراستی کیانا جون و آقا صدرا ببینید مامانتون باهاتون بازی میکنه...پس دیگه متهمش نکنید هاعینک

پسندها (4)

نظرات (11)

زهرا
13 شهریور 93 7:27
سلااااااااااااااااااااااااام من اومدم بدو بیا منتظرتم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
علیک سلاااااام.ماشا....از دستت عصبانیم ولی نی نی جونو میبوسم یه عالمهخوش اومدی
مامان ریحان
13 شهریور 93 17:32
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام منم آنلاینم
مریم مامان آیدین
13 شهریور 93 19:23
سلام دوست جونم ایده خیلی خوبیه و کیانا جونم هم هنرمند قابلیه برای آیدینم هنوز زوده....فکر کنم به جای کاغذ رنگی عاشق چسب بشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزمممنونم گلموا...خواهر یک شبانه روز کامل چسب دست صدرا بود و دیدیم تموم شدهحالا میبینیم میله ی تختمون چسبونکیهمیگم صدرا ببین دستات کثیف بوده زدی به تخت...میگه با چبس ماتیکیم زدم
مامان ناهید
14 شهریور 93 2:56
این خلاقیتهای شما تو حلقمه
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:01
خواهر منو کشتید با این همه بازی وخلاقیت کم کم داره حسودیم میشه حیف هوامون گرمه وگرنه من رو دست می زدم با دوستام قرار می ذاشتیم می رفتیم پارک وکلی خلاقیت از خودمو در می کردیم خخخخخخ بذار هوا خنک بشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ما منتظریم خواهر شدیــــــــــــــــــــــــدابرعکس ما که هوا داره سرد میشه و بیرون رفتن ممکن نیست و مجبوریم خلاقیتهامونو یه نوع دیگه در وکنیم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:01
میگم راستی نمی تونم خودمو بگیرم دارم خفه میشم یه بار سوالتون کردم از کدوم شهرید بهم نگفتید باردوم می پرسم خواهر جان شما از کدام شهرید میگید یا نه ؟خخخخخ جاسوس تشریف داریما .....شوخی بودا دوست داشتم بدونم گفتم شاید فراموش کردید اگه دوست داشتید حتمآ حتمآ بهم بگید خخخخخخخ
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خواهر اومدم برات بیست سوالی میطرحم تا خودت به جواب برسیقربونت
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:02
آفرین به کیانا خانم وصدرا جون چقدر خلاقیت من آخرش میمیرم با این همه ذوق خاله جون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
میدونی ناهید جون از اول مهر بچم رو زمینه میگه مهدم نمیرم نمیدونم چیکارش کنم...بره مهد خلاقتر میشه...نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:04
ببین خیلی دوستون دارمااااااااااا باورت نمیشه یه نگاه به ساعت ارسال این کامنتا بنداز خوش باشید شب ویا همون سحر خوش
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
واقعا ناهید جونم شرمندم کردین پاشو خواهر سحری بخور روزه بگیر با هم ثواب کنیم
مامان ناهید
14 شهریور 93 16:36
بله صد البته.......... چرا نمیره؟ فاطمه هم همینو میگه دیشب کلی باهاش صحبت کردیم آخرش گفت خودتم بیا مهد حالا به گفته خودمان (موقع پیری ،معرکه گیری) وقته اینه که من برم مهد تو بچگیهام که نرفتم حالا باس برم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
گیری کردیم خواهر از دست اینامیتینگهای کیانا سر مهد رفتن تموم شده رسیده به صدراحالا خواهر بیا یه سر بریم مهد شاید خلاقتر شدیم
آدمک
20 شهریور 93 10:29
سلام مامان خانم ! همه ی همش که رمزی نیست دیگه ! دوستانم گفتن که چند تا عکس از برخی ها بذارم که ببینند منم گذاشتم از بسی که غر میزنند !
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خب پس نمیذاری ما اون عکسها رو ببینیم؟؟؟
بارانا
25 دی 94 10:55
وای خدا حفظ کنه کیاناجونو صدراجونو