صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

خلاقیت!!!!شماره چهار....(گچ بازی)

1393/6/13 11:22
921 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام حضور دوستان خوب و مهربانمحبتسلام کیانا خانم و صدرای مامانبغلامید که همه روز خوبیو شروع کرده باشین و ساعات خوب و خوشی در انتظارتون باشهآرامو اما بازی شماره چهار ما اینطوری بود که باید روی زمین با گچ نقاشی می کشیدیم و بعد با اسپری و آب نقاشیمونو رنگ میکردیمچشمکصدرای ما چون اصلا بچه ی آب بازیه و انگار شناگر به دنیا اومده تا چشمش به اسپریی که ما درون کیفمان مخفی کرده بودیم،افتاد رفت سراغ آب بازی و همه جا را رنگ نمود به جز نقاشیی را که ما با زحمت بسیار کشیده بودیمخندونکبله میرویم و به روایت تصویر میبینیمآرام

خندونکپروانه ی منو ببینید...خخخخخخخخخخخخندونک

بازی

چشمکبچم دیگه علاقه ای به کفش نداره....چیکار کنم خوووووچشمک

بازی

محبتمیدونین دیگه... باید بریم ادامه مطلبمحبت

عینکدیدیم پروانه مان غول شده و پسری حوصله نداره رنگش کنه خونه ی مادر بزرگه رو کشیدیم...نقلی و کوچولوعینک

بازی

قه قههاصلا من باید میشدم استاد پیکاسو....این آخرین مدل ماشینهاست.تازه اومده... شما هنوز ندیدینقه قهه

بازی

راضیرنگ متالیک و درجه یکراضی

بازی

متفکرحالا خداییش بچمون از من خوشگل تر کشیده...متفکر

بازی

آرامهمه مشغولن و سرگرمآرام

بازی

خب صدرا جون در حال رنگ آمیزی موهاشونخندونکصدف خانم هم که هستنبوس

بازی

صدرای ما چون چند باری جیغ دخترها و مخصوصا هستی جانو در آورد و مورد توبیخ قرار گرفت رفت سراغ آب پاشی روی ماشینها و کله ی خودش تا اینکه صدف خانم روی جناب صدرا آب پاشید و این شد نتیجه اش....حالا همه بچمو خیس کردن...چرا؟؟؟نمیدونمخندونکقه قهه

بازی

زیباماهرخ نظاره گر،ثمین در حال حمله از پشت سر و صدرا آب چکانزیبا

بازی

محبتشاد باشید و سلامت و همیشه دلاراممحبت

دوستان جلسه بعدیه ما آشنایی با مشاغل(آتش نشانی)بود که متاسفانه ما نتونستیم بریم و خیلی حیف شد...به امید دیدار مجدد شما خوبانمحبتبای بای

پسندها (4)

نظرات (25)

مامان پریسا و بابا مهرداد
13 شهریور 93 11:38
خدا براتون حفظ کنه کوچولوهاتون رو خیلی دوست داشتنی هستن
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم.
مامان ناهید
13 شهریور 93 13:39
سلام گل مهربونم خوب میشه بگید ذهنیتت چی بود مطمئنم اونی که شما فکر می کردید من نیستم فکر کنم از من یه فرشته ساخته بودید دیدید که نیستممن به همین ساد گی هستم ممنون چشمتون زیبا می بینه برو این پست رمزشو برات می ذارم شاید اونجا واضح تر باشم این عکس یه کم عکس تار وتاریک شده http://tateneh-mohammad92.niniweblog.com/post195.php# http://tateneh-mohammad92.niniweblog.com/post185.php#
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزمبرای من فرشته اید خانمی
مامان سمیه
13 شهریور 93 15:07
سلام اونوقت که تو محیطیم از دیدن این همه لذت بچه ها شاید غافل میشیم ولی بعدش که زاویه لنز دوربین دوستامون ژستا وهیجانشونو میبینیم خیلی حالمون خوبتر میشه منکه اینجوریم الان از دیدن عکسا جوون گرفتم،جاتون خااااااالی کاش میبودین واسه بچه ها خیلی جالب بود حتی ثمین به این کوچیکی یه چیزایی یاد گرفت حالا پستشو میذارم البته که خیلی حیف شد چون وسط جلسه آموزش به مرکز ماموریت امداد نجات خورد کلاس در چشم به هم زدنی از نفس افتادتازه داشت خوش میگذشت (البته تو دلمون هراسون دعا میکردیم که چیز خاصی نشده باشه وبه خیر بگذره)
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
دقیقا موافقم عزیزممنم که عکسها رو تو وب فاطمه جون دیدم حالم گرفته شد از اینکه نبودیمکاش این جلسه تکرار بشه
مامان ریحان
13 شهریور 93 17:37
آفرین به مامان مهربون و بچه های خلاق باید به همسری بگم ماشینو عوض کنه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خودمونم باید عوض کنیم
مریم مامان آیدین
13 شهریور 93 19:28
چقدر جالب بود....خیلی خوشم اومد...خصوصا از دیدن این مامانی گل و مهربون و با سلیقه اولش فکر کردم اون تو رنگه و بعد قهمیدم آبه....ولی فکر کن اگه رنگ بود اخر بازی چه سر و .وضعی تحویل میگرفتین از این جوجو های جوگیر که جای نقاشی خودشونو خیس کردن خیلی ببوس ناز نازی هارو دوستم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت برممریم جون منظورت کدوم مامانه؟؟اگه رنگ بود ما هم اینجوری میشدیمفدات شم شما هم ببوس آیدین جونو
ژاله
13 شهریور 93 21:38
سلامــــــــــــ باتشکر از شما که یکی از مطلب های من رو پسندیده بودید مامان کیانا و صدرا خیلی وبتون خوشگله خیلی خوش حال شدم به من سر زدیددوباره سر بزنید پیروز و موفق باشید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ژاله جونمیدونی من دوره متوسطه اول تدریس دارم.ورودتو به این دوره تبریک میگم خانمیشما سه سال از دختر من بزرگتری... دوست داشتی به وبش سر بزن.منم حتما دوباره میام پیشت
مامان ناهید
14 شهریور 93 2:03
فدای دوست خوبم بشم اره وقتی ادم با یکی دوست باشه ونبینش یه تصویر از اون تو ذهنش برا خودش می سازه اونوقت وقتی دید می بینه کلی با هم فرق دارند اونی که تو تصوراتش بوده خخخخخخخخخخ ما هم بی صبرانه منتظر سوپرایزتون هستیمچرا تایید نکنم چیز بدی نگفتی که عزیزم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت برم ناهیدیمهربونیت اونقدر زیاده که از عکست زده بیرون اومده پیشم
مامان ناهید
14 شهریور 93 2:13
خصوصی گلم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
اتفاقا صبح فهمیدم اشتباهی شده ولی اون یکیو دیدم
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:07
سلامی مجدد خوب که این پست رو دیدم داشتم می رفتم دیدم یه پست دیگه هم هست نمی دونم من کی اینجا اومده بودم که این همه پست را ندیدم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام و سحر بخیرخواهر من پشت هم پست گذاشتم آخه مدرسه ها داره میاد و ما گرفتارتر میشیم
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:08
بازم خلاقیتهاتون عالی بود یاد بگیریم بریم برا بچه هامون اجرا کنیم وکلاس بذاریم خخخخخخ
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
پروانمو ببین اصلا به غول بیابونب شبیهه اساسی
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:09
آخر ذوق وهنرن این بچه ها چقدر هم ذوق زده شدن وبهشون خوش گذشته تا ببینیم خلاقیت بعدی چیه راستی مخترعشون کی هستش
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سر مربی تیممون اسمش مامان فاطمه ست.خیلی خانمه و خودش آخر خلاقیته
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:11
این رنگ متالیک هم تو حلقمه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ماشین به این خوشملی دیدی اصلا؟؟؟از خارجه اومده
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:12
این هستی وصدرا جون هم که داستانشون شده یوسف زلیخا قربون هستی بشم از پست یقه پاره می کنه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خواهر فیلمی داریم با این دختر خاله پسر خاله چنان دست به یقه میشن که نگو و نپرس گاهی هم اونقدر مهربون که هستی خانم هستی خانم از دهن صدرا نمیفته
مامان ناهید
14 شهریور 93 3:13
خوب بخوابیدعزیزم ما هم دیگه بریم بخوابیم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ما که خوابیم خواهر شما برو بخواب
مهرتابان
14 شهریور 93 10:10
سلااااااااام به خلاقان خلاق پرور خوبی خواهر جونم؟ منم میخام بیام بازی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
علیک سلام شرمندمون نکنین خواهرخب بیا دوقدم راهه که
مریم مامان آیدین
14 شهریور 93 11:02
ای مامان بدجنس خودتو میگم دیگه دوستم که انقدر خلاقیت و حوصله داری واسه فرشته هات
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت برم مریمی جونمیه لحظه فکر کردم مامانی که تو عکسه رو فکر کردی منممیخواستم بگم من نیستم
مامان ناهید
15 شهریور 93 1:35
سلام گلم خوش به حالتون که از فردا میرید مدرسه عزیزم چقدر فصل مدرسه که میشه دلم می خواد برم مدرسه یادم باشه اگه فاطمه رفت مهد منم به این بهانه برمخسته نباشی موفق باشی گلم میشه بگید لباس فرم اونجا چند می دوزن؟خوش وخرم بخوابید وپرانرژی بلند بشید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خواهر من همه ی تابستونو مدرسه بودمما اصلا تعطیلات به اون معنی سه ماه نداریم آخه من معاونممیام بهت میگم خانمی
مامان ناهید
15 شهریور 93 1:39
ببین من اومدم همه کامنتهامو دیدم نه اینکه بی خوابی به سرم زده چقدر چرت وپرت گفتم مننوشتم من این پست رو ندیدم ولی قبلش دوتا کامنت گذاشتم اما باور کن همینجوری نظرات را باز کرده بودم گذاشتم اصلآ پست را ندیده بودم خخخخ عجب دوست کرمجی دارید شما
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت برم ناهیدی جونم. حالی کردم با نظراتت که نگوخیلی هم حواست سر جاشهعجب اصطلاحی دارین
ژاله
15 شهریور 93 13:51
آدرس وب دختر تون میخواستم حتما سر میزنم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
عزیزم آدرسش تو پیوندهامه....رنگین کمان من!!ممنونم
مامان
16 شهریور 93 10:13
ماشاالله به این مامان هنرمند و کوچولوهای هنرمندش خدا برات حفظشون کنه گلم در ضمن تبریک میگم ولادت امام مهربونی هارو.در سایه حق همیشه خوش باشین
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم.کجا بودی؟؟؟؟؟؟؟
زهرا
16 شهریور 93 16:00
عزیزم..........قربون اون ذوق هنریت و ماشین کشیدنت کی نمایشگاه میزنی بیایم کارای هنریتو ببینیم؟؟صدرا چه ناز و با نمک شده 10000000000000000000 ماشاالله
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
میزنم به همین زودیافدات شم عزیزم
مامان ناهید
16 شهریور 93 21:41
سلام عزیزم خوبید شما؟ فدای شما بشم منم بهات موافقم تقصیر شما دوستانه خخخخخخخ دل به دل راه داره راستش منم اصلآ حوصله ندارم امروز ماشینم استارت نمی زد همسری گفت ببرش تعمیرکار تا اومدم حوصله پیداکنم یه کم جمع وجور کنم شد ساعت 7 حالا که رفتم تعمیرکار گفت خانم حالا موقع تعمیر ماشینه خودم هم خنده م گرفت وبعد هم که اومدم همش لمبیدم تو اتاق حوصله هیچی را هم ندارم بچه ها نمی ذارن بیام نت الان که دارم می نویسم محمد رضا دودستش رو کرده تو یقه م ومنم مجبورم بلند شمعزیزم اگه مانعی وجود نداره هرجوری دوست داری وقتت را بگذرون به گفته یکی از دوستام کارهمیشه هست وتمومی هم نداره منم راستش اگه شما نبودید زیاد دل ودماغ نت اومدن را هم نداشتم جز موقع آپ کردن بهتون عادت کردم حالا به این فکر می کنم مثل شما دوستان که اگه بریدوگرفتار مدرسه بشید وکمتر بیاین من حوصله نت اومدن را ندارم می بوسمتون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم از لطف زیادت ناهید جون منباور کن منم فقط به خاطر وجود دوستان گلی مثل شما میام وب و فقطم به دوستان سر میزنم و به ندرت اینور اونور سرک میکشمفدای مهربونیاتم عزیزمی
مامان ناهید
16 شهریور 93 23:30
خانمی سلام شبت خوش من رفتم وب کیانا کلی کیف کردم ماشالله با این سن کلی دلنوشته هاش قشنگ وبا معنی بود اگه ادامه بده حتما نویسنده وشاعر میشه امیدوارم خیلی زیاد حمایتش کنید کامنت گذاشتم میتونید برید تائید کنید از طرف من بهش تبریک بگید به خاطر این استعدادش بگید ادامه بدید تا مثل من سرکوب نشه همه احساس شاعریش
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیز دلمی ناهید جونمالهی چرا سرکوب شدی گلم؟؟؟
مامان ریحان
17 شهریور 93 23:08
تولد صدرایی مبارک آپ کن رفیق برا تولد صدرا جونی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم.فردا کله صبح آپ میشیم
مامان ناهید
18 شهریور 93 16:06
برای اینکه تو کارو گرفتاری روزگار دارم دست وپا میزنم وقت نویسندگی وشاعری از من سلب شده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
الهی بمیرم که استعدادهاتون فرصت شکوفایی پیدا نکردن