صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

از نگاه دوربین من...

سلام به همه.خوبید؟خوش و سلامت و بانشاط هستید؟مدتهاست که میخواستم بیام وبلاگ و از روزهایی که گذشته بنویسم ولی میسر نشد و الان هم فقط جهت آشنایی با محیط جدید نی نی وبلاگ و تست کردن امکانات اومدم.حتما و در اولین فرصت که امیدوارم خیلی دیر نباشه میام و یه پست پر و پیمون میذارم.با آرزوی اردیبهشتی شاد برای تک تک شما خوبان ...
7 ارديبهشت 1395

درود و دو صد بدرود...

سلام و روز همه خوش و خرم.سلام به تک تک دوست جونیای خودم در نی نی وبلاگ.سلام به خواننده های خاموش و روشن وبلاگمون.و یه سلام مخصوص به کیانایی و صدرایی مامان.پس دوباره میگم....دوستان گلم سلام راستش نیومدن به وب این روزها خیلی مد شده البته دلایلش زیاده و فقط نمیشه تلگرامو مقصر دونست.ولی در کل گرفتاریهای من که واقعا زیاده و حقیقتا فرصتی پیش نمیاد مثل قدیما که هی بیام و پست بذارم و پشت سر هم آنلاین باشم.از طرفی فک میکنم بزرگ شدن بچه ها هم مزید بر علت باشه.. هرچند شیرین کاریهایی هنوز هم هست و خواهد بود اما خب تکراری هم میشه و همه ی این عوامل دست به دست هم میدن تا حضور کمرنگ تر و کم رنگ تر بشه.باز هم جای شکرش باقیه که هنوز کاملا نامریی نشدیم...
21 دی 1394

سلام....

سلام به همه ی دوستان گلم و سلام به کیانا جون و صدرا جونم.امیدوارم مثل همیشه حال همه خوب و خوش و سلامت باشه و اما این روزها فاصله ها خیلی خیلی زیاد شده حداقل در مورد ما که متاسفانه اینجوریه...دید و بازدیدها منوط شده به دیدن هفته ای یه بار مامان باباها...خواهر برادرا رو هم مگه خونه مامی جان ببینیم وگرنه که....تلفن و تلگرام و شبکه های مجازی سر جای خودش ولی هیچ کدوم جای دیدنها رو نمیگیره اما نمیدونم وقت کمه یا حوصله یا پرمشغله شدنمون.به هر حال امروز بعدازظهر مثل خیلی از روزهای دیگه با وجود خستگی کار و بیدار شدنهای صبح زود خواب به چشمام نیومد که نیومد و دلم عجیب هوس اومدن به اینجا رو کرد.یاد روزهای اول ساخت وبلاگم افتادم که چقدر شوق و ذوق داشتم ...
8 آذر 1394

تولدت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــارک عزیزم...

سلام به همه.عیدتون مبارک دخترم سلام.کیانای عزیزم سلام.گلم،نمیدونی چقدر شرمنده ات شدم که نتونستم بیام و برات پست تولد بذارم....خوشگل مامان خودت شاهد موقعیت فعلی و مشغولیتهای من هستی و میدونم درک میکنی که مامان،با تمام وجود دوست داشت برات پست مخصوص بذاره و نتونست.پس همین حالا برای صدمین بار میگم:تولدت مباررررررک به هر حال عزیز مامان 11 سال از تولدت و حضورت در این دنیا گذشت.کیانای من،تو دقیقا در روز جمعه 10 مهر 1383 ساعت 14.30 پا به هستی نهادی و دیروز بعد از 11 سال دوباره تولدت شد روزجمعه...11 سال پیش تولدت مصادف شد با نیمه شعبان و دیروز تولدت مصادف شد با عید غدیر.عجب تقارنهای زیبایی... به هر حال عزیزم الان که دارم این پستو...
11 مهر 1394