صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

ما هم اومدیم جشنواره!!!!

دوستان گلم سلام.بازدید کنندگان خاموش وبلاگ ما یه سلام مخصوصم به شما حالا دیگه وقتشه!!!اگه دوست دارین یه انگشت رنجه بفرمایید و به ما رای بدین واسه اولین باره که اومدیم جشنواره و به رای شما دوستان نیاز داریم شدیدا به هر حال اگه تمایل داشتین و صلاح دونستین کد 102 که مربوط به عکس صدرا و کیاناست رو پیامک کنید به شماره ی 1000 89 10 10 ممنونم از لطفتون و منتظرتونیم پی نوشت:ضمنا باید بگم اسم این عکس آسمان هست و بچه ها در دشتی خالی از سبزه های بهاری دستها رو به سمت آسمون بلند کردند و طلب بارون میکنند.عکس مربوط به بهار 1393و خرداد ماه میباشد.بیاین رای بدین دیگه!!!زشته آخر بشیم ...
5 خرداد 1394

نبض زندگی به روایت تصویر...

سلامی گرم در صبح یکی از روزهای زیبای بهار 1394.روز باشکوهی برای همه تون آرزومندم.میریم برای دیدن عکسهایی از پست قبلی...شادی و لبخند حق مسلم من و شماست.پس شاد باشید اگرچه گردش روزگار همیشه بر وفق مراد نیست.... از دی که گذشت،هیچ از آن یاد مکن          فردا که نیامدست!فریاد مکن بر نامده و گذشته،بنیاد مکن          حالی خوش باش و عمر بر باد مکن. جناب صدرا یک و ماه و نیم پیش.تازه از آرایشگاه اومده بود فک میکنین خاک انداز و سه پایه شلنگ چه نقشی دارن در دوچرخه ی پسری؟؟؟؟یکیش آینه ست یکیشم بوق یا همون زنگ دوچرخه کاملا آزاد هستید که تصمیم ...
27 ارديبهشت 1394

ز مثل زندگی...

سلام به همه ی دوستان گلم و سلام به کیانا خانم و آقا صدرا امیدوارم حال همه خوب و خوش باشه و روزگار بر وفق مراد خب مدت نسبتا زیادیه که به دلایلی که در جریان بودید پستی نگاشته نشده و البته که نکات قابل عرض زیاد بوده ولی در گذر از روزهای پر دغدغه به فراموشی سپرده شده اما مهم همین برگشت میباشد و بس مثل همیشه واقعا نمیدونم چی قراره تو این پست بنویسم و حتی هنوز عنوانم براش نذاشتم ولی امیدوارم از خوندن این پست فی البداهه ی مرضیه بانو خسته نشید و خوشتون بیاد اول از این حالات اخیر صدرا جانم بگویم که بدجور پولکی شدی پسر گلی نمیدونم چرا اینقدر زود اقتصاد وارد ذهن شما شده؟؟البته مقصر اصلی این وضعیت عیدیهای جنابعالی بود که لذت میبردی از وجودشون و سعی در...
25 ارديبهشت 1394

تا شقایق هست....

تا شقایق هست،زندگی باید کرد.... دوستان عزیز و همراهان مهربونم،یه دنیا ممنونم از لطف و همدردی تک تک شما عزیزان...امید که هیچ گاه غبار غم روی چهره تون نشینه و امید که هیچ پدر و مادری داغ فرزند نبینه...مهربونهای من!براتون بهترینها رو از خداوند بزرگیها و زیباییها آرزومندم و باز هم از اینکه در این چند روز با سر زدنها و پیامهای گرما بخشتون منو تنها نگذاشتید بی نهایت ازتون سپاسگزارم.حال همه ی ما خوب است گرچه با غمی بزرگ دست و پنجه نرم می کنیم ولی تا شقایق هست زندگی باید کرد و مرگ پایان کبوتر نیست.رضای عزیز،روحت شاد و قرین رحمت الهی!! ...
19 ارديبهشت 1394

سلامی چو بوی خوش آشنایی!!!!

سلام  سلامی گرم و دوستانه حضور تک تک دوستان مهربونم و یه سلام عاشقانه به دخملی و پسری خوب خودم امیدوارم حال همه خوب باشه و روزگار بر وفق مراد و عاشقانه هایتان پایدار و اما چون کمی دچار سردرگمی روحی شده بودم در این مدت نشد که بیام وب و از همین جا از دوستان خوبم معذرت میخوام و قول میدم در اولین فرصت مناسب خدمت تک تکشون برسم عزیزانم چون امروز سرم خیلی شلوغه و مدرسه هم جلسه داریم و باید زودتر برم  دعوتتون میکنم به خوندن یه پستی که پارسال همین موقع نوشتم و میدونم که تکراریه اما خوندن دوبارش خالی از لطف نیست پس برین بخونین و خوش بگذره بهتون و سلامت باشید و دوستتون دارم شدیدا ای معلم ای دبستانی ترین احساس من!!!! ...
15 ارديبهشت 1394

باز هم اینجا همه چی در همه!!!!

سلام.وقت بخیر.چطورید؟چه خبرا؟خواب آلود که نیستید؟خسته و تشنه چطور؟سرگیجه ندارید؟در حاشیه میبینید؟دوسش دارید؟میخواین با هم شوخی بیمارستانی بکنیم؟مانور چطور؟عکس قاب گرفته ی عمو صولتو دیدین؟مدیریت هومن بهتره یا جراحیهای دکتر عشقی و دکتر کاشف؟چی؟میپرسین اینا چیه که میگم؟بابا گفتم که اینجا همه چی در همه!!!میدونین اصلا قرار نبود اینجوری شروع بشه ولی نمیدونم چرا اینطوری شد؟؟؟البته خیلی از پستهای من تقریبا 90 درصدشون فی البداهه و بدون قصد قبلی همین طوری نوشته میشن و خودشون میان تو صفحه!!!چیکار کنیم دیگه ما اینیم خب بگذریم از این مقدمه ی بی ربطمون و برسیم به اصل مطلب....دخترم کیانا!پسرم صدرا!امیدوارم هر زمان که این پستو میخونید سالم و سلامت باشید و ...
26 فروردين 1394

سیزده بدرو چهارده بدر 94

سلام خدمت دوستان گلم و کیانا جون و صدرا جون خیلی وقته میخواستم این پستو بذارم ولی متاسفانه درگیر بودم و نشد که بشه و امروز هم با وجود اینکه خیلی سرحال نیستم ولی تصمیم گرفتم پست سیزده بدر و چهارده بدرمونو بذارم.راستش نمیدونم چرا امسال وسایل من با من سر ناسازگاری گذاشتن و حالشون مدام بد میشه لباسشویی یادتونه!!!هنوز چند روز مونده به عید خراب شد و با اینکه تعمیرکار درستش کرد درست سه روز از عید گذشته دوباره حالش حسابی بد شد و تا همین امروز تعمیرکارش مسافرت تشریف داشته و من بی لباسشویی موندم و کاملا سنتی لباس شستم تو این مدت فقط دوست دارم که بیاد و بگه درست میشه یا نه تا یک فکر درست حسابی برداریم و لااقل یه لباسشویی بخریم.اینجوری که نمیشه آخه از...
22 فروردين 1394

بازگشت به گذشته...

سلام خدمت دوستان گلم و بچه های خوب و مهربونم بله به همین سرعت 12 روز از بهار 1394 گذشت و انگار همین دیروز بود که همه در تکاپوی هفت سین و عید و خرید و برنامه ریزی تعطیلات بودیم...و حالا این تعطیلات تموم شد و دوباره روز از نو و روزی از نو به هر حال دوستان!مثل همیشه آرزویم برای همه ی شما و هم وطنانم سلامتی و نشاط در روزهای آتی و پیش روست.بهترینها حق ماست...مال ماست....سهم ماست...مگه نه!!! و اما اندر تکاپوهای خانه تکانی نوروزی نمونه کارهایی از مهد کیانایی و نقاشیهای دوران بچگیش پیدا کردم که دلم نیومد بدون گذاشتن یه پست مخصوص واسه دخملی بذارمشون کنار.این بود که ازشون عکس گرفتم و در ادامه شما رو دعوت میکنم به دیدن کارهای کیانا جون از 2.5 سالگی به...
12 فروردين 1394