یادنامه...
سلام و صد سلام به شما دوستان گلم. روزهای پایانی سال 92هم داره کم کم به اتمام میرسه و تنها خاطره ای ازش برامون به یادگار میمونه.هر سال همین برنامه تکرار میشه....خونه تکونی،خرید عید،سفره هفت سین و ماهی قرمزی که گاهی وقتها قبل از سال تحویل و خیلی وقتها دوم سوم عید عمرش تموم میشه.سمنو و سبزه،دید و بازدید و سیزده بدر.....تا به حال حتما همه ما خیلی فکر کردیم به گذشت روزها و اینکه چقدر زود روزها شب میشن و شبها صبح و هفته ها ماه و ماه ها سال....و باز روز از نو و روزی از نو....البته مهم اینه که سلامت باشیم و از این روزها لذت ببریم و مهم تر اینکه آرامش داشته باشیم.دوستان گلم و صدرا و کیانای عزیزم امیدوارم سالی که پیش روی شماست،براتون لحظاتی سرشار از سلامتی و نشاط و آرامش به ارمغان بیاره و گل زیبای لبخند روی لبهاتون خودنمایی کنه.همتونو دوست دارم و مثل همیشه بهترینها رو براتون از یکتا خالق هستی بخش می خوام.
اگه دوست داشتین سری هم به ادامه مطلب بزنین
در خونه تکونی،قسمت چمدون تکونی به این لباسها برخوردم.لباسهایی که برای من یادآور کودکی دخترمه.کودکی که هنوز تا بزرگسالی فاصله داره اما از کودکی هم فاصله گرفته...کهنه شده اما برای من هنوز نو و خاطره انگیزه....
شرمنده دوستان گلم.کیفیت عکسها پایینه.تنظیمات گوشیم مشکل داشت