صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

توپ جنگی.....

1392/12/17 19:55
856 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام به دوستان گل گلاب خودم.چه خبرا؟خب خیلیهاتون همه ی کاراتونو کردین و با خیال راحت مشغول تدارکات انتهایی هستین و شاید بعضیهاتونم مثل من هنوز کاملا آمادگی واسه عید ندارین.به هرحال امید که همه شاد و سلامت باشید و سالی پر از روزهای خوش و شاد پیش روتون باشه...انشاءا....و اما نوآوریهای صدرایی رو که یادتون هست...بچمون این روزهای اخر سال هم دست از اختراعات خودش بر نمیداره...بهش میگم سال دیگه میفرستمت کلاس رباتیک...میری؟بچم میگه بله.البته آقا پسر ما از این بله ها زیاد میگه حالا چقدر عملی میشه ا...اعلم.به هر حال صدرا خان در آخرین نوآوری خود با الهام گرفتن از کارتون تام و جری که به تازگی جایگزین باب اسفنجی شده اقدام به درست کردن توپ جنگی کردن که جهت به درازا نکشیدن سخن توجه شما دوستانو به روایت تصویری ماجرا جلب میکنم....

توپ جنگی

اینجا در توپ بسته ست و شلیک نمیکنه...گلوله ها هم که شامل لوازم تحریر کیاناست...

 

توپ بسته

خب ...بعد از اینکه من به مدرسه میروم و صدرا خان با مامانی در خانه هستند ناگهان صدای تق تتق تتق.... به گوش می رسد و اینچنین می شود که توپ جنگی به ملکوت می پیوندد و شیشه اش در هم میشکند....اینجا قیافه مثلا خجالت زده ی صدرایی روز بعد از حادثهعینکاوه   عینک

توپ به ملکوت میرود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان ریحان
17 اسفند 92 21:44
واقعا صدرایی باید بره کلاس رباتیکماشالله صدرای خاله
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامي
18 اسفند 92 12:46
سلام بابا مخترع ترشي نخوره يه چيزي ميشه گل پسرموننظرتم خانوم اصلا نيومده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
چه جالب؟؟؟؟چرا نیومده نمیدونم
مهر تابان
18 اسفند 92 12:56
زمین در انتظار تولد یک برگ..... من در حال شمارش معکوس..... صفر همیشه پایان نیست....... گاه آغاز پرواز است........
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
18 اسفند 92 15:25
گاه می اندیشم که "چتر" چقدر تنهاست!.... شاعر که از آن دلگیر است و مدّتهاست طردش کرده؛ که چرا ردّ باران را میشوید، عابر که تنها برای خیس نشدن دستش را به خمود خستۀ دستۀ چتر میساید، بهار و تابستان که در صندوقچه به غم نشسته است و پاییز و زمستان هم به خیسی و سرما غنوده است، آه ای چتر، من هم مثل تو دلگیرم.......(لي لي)
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
گفتند از دوست چه دیدی که چنین مسروری؟گفتم از دوست همین بس که زما یاد کند
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
18 اسفند 92 15:27
سلام خوبي خواهر ببخش دير اومدم پيشت واكسن اوايي رو زدم و حسابي اذيت شد و متاسفانه با تب شديد همراه شد و اصلاً نميتونه پاهاش رو تكون بده .... چون خيلي بي قراري كرد جفت رو به پاش تزريق كردن ..... الاهي فدات شم خيلي مهربوني.... خيلي خوشحالم كه دوست ماهي مثل تو دارم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
الهی طفلی بچهحق داره پاش گرفته و ناراحته مسکنو مرتب بهش بده.خدا نکنه عزیزم.ما بیشتر
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
18 اسفند 92 15:29
اي جونم پسر باهوشم خدا حفظت كنه انشالله ..... خواهر حتماً بزار استعداد هاش شكوفا بشه واقعاً نابغه ي كوچكه.... اما بيچاره فلاكس
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
دیگه تو چی چای بریزم....ممنونم عزیزم که اومدی لطف داری
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
18 اسفند 92 15:30
از بس خودت خوبي خدا دوتا فرشته نصيبت كرده .... انشالله از چشم بد دور باشين.... براتون از خدا بهترين ها رو ميخوام
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
گلم خودت خوب و مهربونی ما رو خوب میبینی.دوستت دارم و از داشتنت خوشحالم
مامان ریحان
18 اسفند 92 18:13
معلومه مامان مهربون کم کم سرش شلوغ شده، از فردا میرم ددر نرفته دلم براتون تنگ شده، نت گیرم بیاد میام پیشاپیش سال نوت مبارک دوست عزیزاینم بوس عید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
فدات شم ریحان جونیخوش بگذره.منم دلم برات تنگ میشه.اینم بوس من
فریبا
20 اسفند 92 10:39
ای جاااااااااااااانمیعنی من کشته مرده این نوع وروجکامآفرین به خلاقیتت خاله جون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
مرسی لطف دارین فریبا جونی
مامان سهند و سپهر
20 اسفند 92 11:49
خخخخخخخخخخخ توپ جنگی رو ببین عزیزممممممممم آفرین صدرا جونی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
بله دیگه!بچمون توپ میسازن
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
20 اسفند 92 16:47
سلام خوبي خواهر ؟؟؟ كامنت ديروزم نيومد؟؟؟؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام خواهر جونم.یه نظر اومده خواهری واسه پست میم مثل مادرقربونت برم من
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
20 اسفند 92 16:49
ما خوبيم خداروشكر واكسن اوايي رو زدم تب كرد اساسي .... اصلاً هم نميتونست راه بره الان خداروشكر بهتره..... عزيزمي خواهر خودت خوبي؟؟؟ گلاي من خوبن؟؟؟ ببوسشون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم
کیانا
25 اسفند 92 8:54
از این کار دیگه ای بر نمی یاد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
دخترم بگو ماشا...به داداشمخوب دیگه مدرسه نمیری