من فقط.....
سلام به همه دوستان مهربانم و سلام به شما فرزندان عزیزم.امروز هوا خیلی سرد و ابریه.دل آدم میگیره و حوصله هیچ کاری نداره.صدرای من نمیدونم زمانی که توانایی خوندن این پستها رو پیدا میکنی من کنارت هستم یا نه؟؟؟؟اما پسرم ازت میخوام همیشه همراه و یاور خواهر جونت باشی.کیانای گلم از تو هم همین را می خواهم به یکدیگر عشق بورزید و مراقب هم باشید.امیدوارم روزهای زیبا و سرشار از سلامتی در انتظارتان باشد.
چند شب پیش موقع خواب همین طوری به صدرا گفتم:پسرم وقتی بزرگ شدی مواظب کیانا هم باشی!خب پسرم.جوابی که صدرا به من داد:مامان!مگه من بابام؟؟که مواظب کیانا باشم؟؟من فقط می تونم با کیانا دعوا کنم!!!منم که یه لحظه موندم ،گفتم بخواب پسرم.فعلا بخواب.آره عزیزم فعلا نمی فهمی چی می گم.یعنی هنوز درک نمی کنی.اما میدونم وقتی بزرگ بشی به فکر خواهر جونتم هستی.اینو مطمئنم.تو هم دخترم اگرچه الان خیلی از دست داداشت عصبانی میشی و اونو مسئول خیلی از به قول خودت غصه هات میدونی اما این روزهای درگیری و دعواهای بچه گانه میگذره و ایشا...بزرگ که شدین میشین بهترین یارو یاور همدیگه.دوستتون دارم و امیدوارم بهترین ها در دفتر سرنوشت برایتان رقم بخورد.
دخترم در این عکس، برادر کوچکت از ارتفاع و صدای بلند آبشار می ترسید،تو با گرفتن دستهایش قصد
داشتی آرامش را به او هدیه کنی.همواره برای هم ارام بخش باشید.