وگم
سلام به همه و شما پسر گلی مامان.دیروز که از مدرسه برگشتم گفتی مامان کامپیترو(کامپیوتر)روشن کنم؟پرسیدم چرا روشنش کنی؟وقت نهاره!میدونی چی گفتی:(می خوام برم وگم(وبم))خنده ام گرفت.آخه ما همسن تو که بودیم چی از کامپیوتر میدونستیم؟؟؟؟؟؟؟وبلاگ که دیگه جای خود داره!آره پسرم تازگیا یاد گرفتی کانکت شی و شانسی شانسی وبتم پیدا می کنی.دیس کانکتم یاد گرفتی.نمیدونم باید خوشحال باشم یا نگران؟آخه دوست ندارم به جای بازی و جنب و جوش یکسره پای کامپیوتر و زامبی و باب اسفنجی و ..........باشی.البته تقصیر منم هست.مشغله ها نمیذاره برات بیشتر وقت بذارم.هواهم اینقدر سرد شده که تا پارک سر کوچه هم نمیشه رفت.به هر حال پسرم مواظب خودت باش.آرزوی خوبترینها رو برای تو و کیانا جون دارم.کیانا جونی هم دیگه داره برای خودش خانمی میشه.یاد استقلال طلبی دوران نوجوونی می افتم.امیدوارم همه ی بچه ها و فرزندان من در پناه حق سالم و سلامت و سعادتمند باشند.آمیــــــــــــن.
اینم صدرا و دختر خاله جونش(هستی جووون)
هستی جوونی دلمون برات تنگ شده خاله جونم.کو تا سال نو که بیای خانم خانوما؟!!!!
هستی و صدرا خونه مامانی
برای یک بار تونستم عکس دومی رو درست کنم دیگه نشد که نشد.یادم نمیاد چیکارش کردم که این طوری شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟