صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

دل....

1393/12/2 9:33
515 بازدید
اشتراک گذاری

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید....مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من!!!گاهی دل آدمها میگیرد...خودشان هم نمیدانند چرا و برای چه؟؟؟ولی دلشان میگیرد و حرفها در گلویشان باقی میماند و تبدبل میشود به بغضی سنگین که با درد آن را فرو میدهند و خاموشش میکنند.من یک مادرم و از همین حالا دلم میگیرد و میترسم وقتی که به آینده ی فرزندانم فکر میکنم.دلم میگیرد وقتی که فکر میکنم شاید روزی بیاید که من نباشم و آنها هنوز کوچک باشند و به من نیازمند.دلم میگیرد وقتی که فکر میکنم شاید برای آنها اتفاقی بیفتد و من هیچ کاری نتوانم بکنم.دچار وسواس فکری شده ام و افکار پریشان.نمیدانم شاید تقصیر وضعیت آب و هوا هم باشد یا همین ابری بودن دل آسمان.خدایا فقط میتوانم به خودت توکل کنم و همه چیز را بسپارم دست خودت.پس ناامیدم نکن.تو بزرگ و بی انتهایی و تنها قدرت مطلق گیتی.پس دل میبندم به لطف و مرحمت تو و آرامش دلم را در یاد تو میجویم....

دوستان گل و مهربونم ضمن تشکر فراوون از اومدن ارزشمندتون و پوزش از اینکه دیرتر تونستم کامنتهای پرمهرتونو تایید کنم باید بگم اگه دوست دارین شعری از پسری گوش کنین که خودش مرهمیه روی تموم دل گرفتگیها روی عکس کلیک کنید.البته این عکس از ابتدای به روز شدن پست فعال بود ولی فک نمیکنم کسی بهش گوش کرده باشهچشمکپس وقتشه.... کلیک کنیدمحبت

صدرا

پسندها (4)

نظرات (34)

مامان ریحانه
2 اسفند 93 10:08
سلام بر مرضیه جون خودم فدای اون دلت بشم خواهر که اینطوری گرفته خواهر جان این فکر و خیالها چیه میکنی این دم عیدی انشالله که سایه ات هزاران سال بر سر کیانا جون و صدرا جونم باشه مطمئن باش از این هوای ابریه که دلت اینطور گرفته هر جند خود من هم اینطوریم و فکرایی که تو میکنی رو من هم میکنم ولی بیا من به تو روحیه بدم تو به من باشه میگم خوب شعر آقا سهراب رو آوردی اول پستت بابا شاعر !!! دستت درد نکنه ستاد حمایت از همشهری شاعر خود
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ریحانه جونممرسی عزیزم واقعا ها!!!ما نیاز داریم به همدردی و دلدردیعزیزمی ریحان جونی ولی نمیدونم گاهی چنان میرم تو فکرهای بیخود که دیگه در نمیام و از وقتی وب دار شدم طفلی دوستام باید شاهد این درد دلها باشنمن عاشق اشعار سهرابم....اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی . مادری دارم ، بهتر از برگ درخت . دوستانی ، بهتر از آب روان . و خدایی که در این نزدیکی است....
الهام
2 اسفند 93 10:29
این احساس گاه و بیگاه برای همه ما پیش میاد عزیزم از وقتی من نزدیک ترین دوستم رو از دست دادم بیش تر از همیشه به این که باید قدر با هم بودن ها رو بدونیم ایمان آوردم اگه این روزها از بودن در کنار بچه هامون لذت ببریم و اونا رو مسئولیت پذیر و مستقل بار بیاریم دیگه نگرانی مون از این بابت خیلی کاهش پیدا می کنه. ایشالا که سایه تون همیشه بالای سر بچه ها مستددام باشه و نوه و نتیجه هاتون رو ببینید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
موافقم الهام جون.واقعا منم به این تک بیت که میگه شاید پس از این هرگز یکدیگر را ندیدیم.....خیلی معتقدم و واقعا دوست دارم قدر با هم بودنها رو بدونم ولی ما مامانهاچیکار کنیم...مامانیم دیگه!!!مرسی رفیق شفیق خودم و ایشا...برای شما هم همین طور باشه
الهام
2 اسفند 93 10:30
راستی این مدار و صدرا جون طراحی کرده اند؟ یا از ساخته های کیانا جون هست؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
نه خواهر این مدار از ساخته های هیچ کدومشون نیست و برای شاگردهای پیشین پدرجانه که کیانا میخواست ببره مدرسه ولی فک کنم وجدان درد گرفت و نبرد و مدار بینوا دو ساعته دست صدرایی تبدیل شد به زباله و چند تیکه سیم پاره و....
مریم مامان آیدین
2 اسفند 93 14:05
سلام مرضیه جووونم حالا این بلور قلب کوچولوی مارو هیییی بلرزون!!!!خووووووووب؟؟؟ دیروز هم با محمد بازی آیدین رو نگاه میکردیم و عشقولی شده بودیم و یهو به خودم اومدم دیدن دارم وصیت میکنم و همسری اشکــــــــــــریزان خوب شد به موقع خودمونو جمع و جور کرده بودیم....جو گرفته بود داشتم اجازه ازدواج دوم هم میدادم بهش درست حدس زدی.....واگیر داره...سرایت کرده بهت...این هوارو میگم....دلش گرفته دل مارو هم درگیر کرده صدای قشنگ بارون همیشه آرامش داده ولی دیدن رنگ گرفته آسمون آدمو پرت میکنه به اتفات پی نیومده ای که واسه هرکسی ممکنه پیش بیاد و الهی نیاد!
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام با احساس منالهی قربون قلب بلوری دوستم بشم منای خواهر بی اجازه ی ما هم میشهایشا....گلم کنار آقا محمد و آیدین جون سالیان دراز سلامت باشی و تو عروسی نتیجه هات با اون دامن خوشگلا قر بدیآره خواهر بارون بیاد ولی این ابری هوا منو کلافه میکنهو احساساتم غلیان دار میشه و به هم ریزمرسی مهربونم
مریم مامان آیدین
2 اسفند 93 14:07
جوجه هامونو خدا بهمون داده و خودش بهتر از هرکسی نگه دارشه چه ما باشیم و چه نباشیم من قبل آیدین هرگز از مرگ نمیترسیدم...الان هم نمیترسم ولی میدونم چشمم همیشه به این دنیا میمونه...برای همین از خدا فقط تا به سروسامون رسوندنش و از آب و گل درومدنش فرصت میخوام....و این فرصت یه هدیه ست ...باید قدرشو بدونیم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
موافقم عزیزمباید که مهربان بود....باید که عشق ورزید...
مریم مامان آیدین
2 اسفند 93 14:10
همه اینارو ول کن.....کاردستی جوجو رو بچسب من رو بردی به دوران مدرسه چقدر از اینا درست کردیم و همه رو یکی دیگه همه هنر ما زدن دکمه پیش معلممون بود و نشون دادن اون لامپ که روشن میشه و کللللی دنبال اون تخته زیرش نجاری های محل رو گشتن و پیش الکتریکی ها رفتن برای خرید لوازم و بدو بدو دنبال بابا برای کمک به نصب خدا کنه بچه های ما هم تا این حدش رو کمک بکنن....نیان بگن فردا باید اینو ببرم صبح رو جاکفشی باشه لطفا!!!! ببووووووووووووووس مهندس کوچولوروووووو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت مریمی در جواب الهام جونم گفتم خواهر!!!این برای ما نبودمطمئن باش این نسل دقیقا همینن...شاگردهای ما اونایی که خونه کامی ندارن راحت روزی که مثلا باید یه تحقیق دو صفحه ای واسه یه مطلبی بیارن،مامیشون یا ددیشون یا داداشی میاد دفتر دو برگه تایپ شده که از کافی نت گرفتن دستشونه و میگن اینو بدین به فلانی واسه فلان درسبعدم میگن خانم به همکاراتون بگین نگن این تحقیقها رو به بچه ها کافی نتها گرون میگیرنبله....اینجوریه...
مهرتابان
2 اسفند 93 23:10
سلااااااااااااااام خوبی؟ بابا این صدرایی نابغه است
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.نه خواهر!باباش بهش میگه مهندس خرابکار...خودشم میگه من مهندس کرابکار نیستم من مهندس درسخار(درستکار) هستم
مامان ریحانه
2 اسفند 93 23:37
سلام مرضیه جونم میگم یادم رفته بود نظرم و در مورد عکس صدرا جون بدم الان اومدم بگم که تو صورت این گل پسر می بینم که مهندس آینده بشه ها البته اگه مثل آقا داداش ما نشه که با وجود مدرک مهندسی مکانیک الان شغلی غیر مرتبط با رشته اش داره والبته ناراضی و فقط مجبور به انجام آن کار برای گذران زندگی خداییش ایم مدار رو خودش ساخته یا شما زحمتشو کشیدی خیلی قشنگه نگاه این وروجک که دیگه زیباتر الههههههههههی من فداش شم ببوس عسل طلای خاله رو شبت به خیر عززززززززززززززززززززیزم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.فدات شم گلم.ممنونم از لطفت.ولی قبول دارم خیلی از اطرافیان ما به دلیل مشکلاتی که در جامعه وجود داره در جایی نیستن که باید باشن و استعدادهایی هستند که در خاموشی به سر میبرنعزیزم مدار کار هیچ کدوممون نیست.برای الهامی جون توضیح دادمممنونم از لطفت گلم و امیدوارم همیشه خوش و سرزنده و سلامت باشی کنار خونواده
مریم مامان آیدین
3 اسفند 93 11:52
هی واااااااااااااااااااااای من هی واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای من هی واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای من راستشو بگو این شعر رو خودت یاد بچه دادی؟؟؟؟باج دادی برات بخونه؟؟؟؟شکنجه روحی روانی کردی؟؟؟یا نظر پسریمون درباره مامانش همینه همه شعر و اون شیرین و روون خوندنش و اون شاخه گل اهدایی یه طرف....اون ماچ آبدار آخرش رو بگووووووووووو واااااااااااقعا هم مامان صدرا جونم یه دونست خدا هر چهارتاییتونو برای هم حفظتون کنه دوستم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
نه به خدا بچم خودش خوندهآره خواهر بوس آبدار خیلی آبـــــــــــــــــــــــــــــــدارقربونت برم مریمی جونم.برای شما هم همینطور گلم
مامان ریحانه
3 اسفند 93 17:26
سلام رفیق چه کار میکنی با خونه تکونی تموم شد عااااااااااااااااااااایا تموم شده یا نشده خدا قوت رفیق
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزهیچ کار خواهر... معمولی مثل همیشهالکی میتکونم و نمیتکونممرسی گلم
بابا و مامان
4 اسفند 93 6:58
سلام عزیزم خدا نکنه دلت بگیره ایشالاه همیشه سالم باشی و سلامت و سایه پر مهرت بر سر بچه های گلت
بابا و مامان
4 اسفند 93 7:03
الاهی عزیزم چقد قشنگ می خونی وعجب ماچ از ته دلی کردی مامان جون اینقد ابدار بود که حس می کردی الان همونجا پیش شما ایستادی وحضور داری وداری عشقولانه های یه مادر مهربون وپسر گل شوتماشا می کنی همیشه سلامت باشید عزیز دلم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت برم دوست جونمخودمم ذوقلو میشم وقتی بوسه رو میشنوملطف داری مهربونم
مامان فاطمه
4 اسفند 93 17:31
سلام مرضیه جونم، خوبی؟ ای جانم چه ناز خونده صدرایی گل،فکراتو به سمت چیزای منفی نکشون خواهرجون برا آینده ایی که نیومده، زمان حال رو بچسبمثل اینکه لازمه عید یه تفریح حسابی داشته باشیمن که خیلی دلم میخواد اونم بعد یک سال دلم مسافرت میخواد بدجورشاد باشی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام فاطمه جونی.ممنونم عزیزم.فدات...آره واقعا درگیری ذهنی داشتم که رفتم سراغ این فکرهاوای تفریح حسابی!!!!بریم ترکیه چطوره یا دبی؟؟مرسی گلم
الهام مامان علیرضا
4 اسفند 93 19:27
سلام مرضیه جان اول اومدم حالی از شما بپرسم و بعد برم به کار و زندگیم برسم مهندس کرابکار و درستخار و ببوس از طرف من
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزمی الهام جونم.ممنونم از احوالپرسی شما
♥ایدا♥
4 اسفند 93 20:01
چه دخترو پسره گلی دارین خیلی خوشگله به منم سربزنید اپم خوش حال میشم اگه با لینک کردن موافقید خبر بدید
مامان ریحانه
5 اسفند 93 10:28
سلام مرضیه جونم خوبی خواهر گلم این اسپیکر ما مشکل ساز شده بود نتونستم صدای صدرا جونمو گوش کنم الان که گوش کردم دیدم چقدر ناز خونده و نازتر از اون بوسی که شما بهش کردی چه بوس همچین آبدارو صدا داری هم بود یه مادر عاشق که میگن یعنی این دنیا دنیا خوبی و مهربانی برای مرضیه مهربون و خونواده ی گلش
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزمقربونت برم گلم.بوسم خنده داره نه؟؟
مامان ناهید
5 اسفند 93 18:03
سلام مرضیه قشنگو خوبی خوشی ای وااااااااای اینقدر دلم برات تنگ شده بود الان یه عالمه کار بیرون دارم یعنی تو شهر باید برم انجام بدم ولی نتونستم خودمو بگیرم اومدم سراغت سلامی حال واحوالی کنم دیدم دلت گرفته فدای دلت بشم آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا اینقدر افکار منفی تو ذهنت داری انشالله 200 سال عمر کنید الان جوان واول زندگیتونه این فکرها چیه عزیزم به جای این ها بیا به خوشبختی بچه هات فکر کن فکر کن که دست دختر عروستو می ذاری تو دست داماد وبرا پسرت یه عروس خانوم میاری وشما بعدش میشید سرور همه شون امرو نهی می کنید ودیگهههههههههههه.......... دیگه نبینم منفی بافی کنی عزیزم سرو حال وقبراق باش من میرم دوباره میام اومدم شاد وسرحال باشیااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟ خواهر یه چیزی بگم دلم خیلی تنگت شده دلم می خواد الان پیشت باشم اما چطور خواهر
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ناهیدی جونم.میگم خواهر تقصیر منه که شما رو پیدا کردم و هی میام دل گرفتگیهامو باهاتون در میون میذارم و اذیتتون میکنم.ببخشیدواقعا؟؟؟؟مگه من بشم ملکهممنونم ناهید جونم و بدون منم دوست دارم پیش هم میبودیم
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
6 اسفند 93 8:47
سلام صبح به خیر عجب شعر قشنگی واسه دلها سرودی............صدرا جونی خیلی قشنگ بود خواهر حالت چطوره نیستی دیروز تا حالا ؟ بالاخره ما هم بعد مدتی تیکه تیکه یه پست گذاشتیم گفتم که بدونی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.صبحتم بخیرقربونت گلماز دیشب خواهر ساعت 8 رفتم زیر پتو تا امروز صبح.هی خوابم میومد و عجیب سردم بود.الانم دستام یخه و جورابم پامهمرسی عزیزم.چون ثبت موقت زدی تو به روز شده هام نبودی فدات میام پیشت
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
6 اسفند 93 11:06
اَه اَه َه بدم میاد نصیحت کنم اون کا منت بالایی بوی نصیحت میده خواهر جان خرده نگیریااااااااااا نصیحت نبود تذکر بود شاد باشی وسربلند
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
الهی!ناهید جون نصیحت،تلنگر،تذکر هرچه از دوست رسد نیکوست
مامان ریحانه
6 اسفند 93 23:13
سلام مرضیه جون خوبی خواهر نبینم یخ کرده باشی الان چه طوری خواهر ما که دوباره یه ویروس ناخونده تشریف آورده خونمون اول پوریا گرفت سرفه و روم به دیوار فین فین حالا هم که از بعد از ظهر تا حالا نوبت نازنین خانومه سرفه و عطسه و چشما قرمز و از این حرفها جالب اینجاست پوریا که سرما میخوره حالا محبتش گل میکنه و هی نازنین و بوس میکنه خدا کنه زودتر این دم عیدیه تشریفشو ببره مرضیه جون خوب خودت و گرم کن مایعات گرم بخور تا یخت زود باز بشه خواهر فدای تو می بوسمت
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم و صبحتم بخیرای خواهر از یخ نگو که نمیدونم چرا این هوا و این ویروسها نمیخوان امسال جمع کنن برنطفلی بچه ها!!!!پس پوریا جانم سرماخورده شدهعزیزم خودت میدونی دیگه برو سراغ دمنوشها مخصوصا آویشن و انواع سوپها تا ایشا....زودتر خوب شن.منم کم کم یخم در حال بازشدنهتو رو بگو که هوس کردی بری فرش بشوری تو این سرما
مامان ریحانه
8 اسفند 93 16:12
سلام دوست جونم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم
مهرتابان
10 اسفند 93 19:49
سلاااااااااااااام آبجی خوبی؟ بچه ها خوبن؟ چه خبر؟خانه را تکاندی آیا؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام خواهریممنونممرسی بد نیستیم عزیزمولش کن خونه تکونیو خواهربی خیال
زهرا
12 اسفند 93 1:17
سلام عزیزم......خوبی؟؟؟بچه ها چطورن؟ببوسشون........ ممنون تو این مدت که نبودم واسم پیام گذاشتی........وقتی خوندمشون خیلی خوشحال شدم.........درگیر دانشگاه و گل دخملیم واسه همین وقت نکردم واست بنویسم هر از گاهی میام و میخونمت.......
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.خوبی؟آخه یه دفعه که بری خوب نیست آبجی کوچیکه!!!!باید یه خبری مبری بدی از خودت و گل دخملی
مونا
12 اسفند 93 13:07
سلام دوست عزیزمممم. چندباره اومدم نظر گذاشتم ارسال نمیشد که نمیشد!!کد امنیتی پایین صفحه نمیومد هرچی میفرستادم و صفحه رو بستم و دوباره باز کردم نشد! شعر پسر ناااازممممم رو گوش دادم. ماشا.... چه صدای قشنگیییی.... زیباترین صدای دنیاست صدای این فرشته ها... نبینم ناراحت و غمگین باشی... اسفند ماه امیده... صدای پای بهار یعنی پرکشیدن همه غصه ها.... از بچگی ها اسفند رو حتی بیشتر از فروردین دوست داشتم....این دل نگرانیهای مادرانه هم طبیعیه...سرشت مادررو دلواپسی سرشته شده! امیدوارم هیچوقت هیییبیچ نگرانی درزندگییت نباااااشه (امیدوارم اینبارموفق بشم ارسال کنم !)
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مونا جونم.الهی!!!!شرمنده که اذیت شدی دوست جونممرسی از لطفت گلممیدونم دوست جونم.حرفاتو قبول دارم ولی گاهی کم میاریم و نمیدونیم چی داریم میگیم
مامان ریحانه
12 اسفند 93 14:53
سلام عزیزم خوبی مرضیه جونم معلوم حسابی به خونه تکونی مشغولیها یه پستی یه چیزی بذار خواهر
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.فداتخونه تکونی؟؟؟؟با کدوم ت نوشته میشه
مامان فاطمه(یسنایی)
12 اسفند 93 22:37
سلام خواهری خوبی؟ می بینم خیلی وقته آپ نشدی! چه خبرا؟صدرایی و کیاناجون چطورن؟ دلم براتون تنگ شده اونقدر که درگیرم و کم میام،می بینم که خانه تکانی نداریمنم یسنا نمیذاره
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزمای خواهر کم پیدا شدم شدیدا و بی حوصله شدیدترترمنم هیشکی نمیذاره دست به سیاه و سفید بزنم میگن کار نکن خسته میشی
مامان ریحانه
13 اسفند 93 14:11
نیستی خواهر نیستی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
هستم ولی سرده درو بستم
مامان مریم
15 اسفند 93 17:44
سلام مرضیه جونم خوبی دوستم ببخش نگرانت کرده بودم عزیزم...این بدو بدوهای اخر سال دامنگیرم شده؟؟؟یعنی دامن که نمیپوشم!نمیدونم شاید شلوارگیرم شده مرسی برای همه مهربونی هات گلم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ممنونم عزیزمفدات حدس میزدم کارهات شلوارگیرت شده باشهچه جالب!!!!منم دامنی نیستم
اقازاده
16 اسفند 93 9:59
ابجی جون کجایی کم پیدایی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ای خواهر گرفتار آخر سالیمممنونم عزیزم
الهام مامان علیرضا
17 اسفند 93 17:51
کجایی مرضیه جون نیستی نی نی وبلاگ بدجور غریب مونده ها زود بیا که منتظرتیم و خوش خبر بیا بی زحمت
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام الهام جونمشرمنده عزیزمحتما گلم ایشا...همه سالو با خبرهای خوش تموم کنن و برن به استقبال سال نو
مهرتابان
18 اسفند 93 12:47
سلام خواهر خوبی؟کجایین؟کم پیدا!
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مهر تابانمخواهر درگیرم بدجورولی تمومش میکنم من اینو میدونم
مریم مامان آیدین
19 اسفند 93 17:03
بابا کجاااااااااااااااااایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نکنه واااقعا تصمیم گرفتی بتکانی نهههههههههههههههه....نگو باید باور کنم دلایل قانع کننده ات رو گذاشتی کنار و الان داری خونه میسابی!!! ایشالا که درگیر بدو بدو عید و خرید و شادی باشی دوستم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
وای من اشتباه کردم مریمی نباید بهانه گیری میکردمای خواهر کلی کار ریخته سرم که نمیدونم کدومشو باید انجام بدمتی فدات