صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

مامانا!به یاد داستان های کتاب های دبستانمون

1392/6/30 16:47
328 بازدید
اشتراک گذاری

تحریف داستان های کتاب دبستان مامان بابا ها

مامانا داستان دهقان فداکار،کوکب خانم،پطروس،تصمیم کبری،شعرهای باز باران،زاغکی قالب پنیری دید و ....رو یادتونه؟هنوز شنیدنش برامون جالبه و جزئی از نوستالژی مون شده و فراموششون نمی کنیم.حالا فکرشو کردید که اگه این داستانها به جهت باور پذیرتر شدن برای بچه ها و نوجوونای امروز نسبت به جبر زمونه و تغییرات تکنولوژیک،تحریف یا تغییر می کرد با چه جور داستانهایی روبه رو بودیم؟

پطروس فداکار:پطروس که انگشتشو برای مدتی در سوراخ سد نگه داشته بود خیلی زود دست به کار شد و شماره 125رو گرفت تا آتش نشانی بیاد.ولی باتری موبایلش تموم شدو باید همون پایان تلخ دهه ی قلقله میرزا رقم می خورد.اما پلیس باهوش بود و از روی موبایل و GPS فعال گوشی پطروس جای اونو پیدا کرد.این طوری هم شهر وهم سد نجات پیدا کرد و هم پطروس بدون این که انگشتش بی حس بشه و از حال بره قهرمان شهرش شد.

کوکب خانم:کوکب خانم که می خواست با چند تا تخم مرغ انواع غذاها رو برای مهمونای ناخوندش درست کنه،بی خیال شدو بعد از تماسی کوتاه با پیتزایی سر کوچه مهمونا رو حسابی به وجد آورد.

تصمیم کبری:کبری جون وقتی فهمید کتابش گم شده اصلا دنبالش نگشت و غمی به دلش راه نداد.زود پرید لپ تابشو باز کرد و کتابو دانلود کرد و بعد PDF صفحاتو با USBو از طریق flashبه دستگاه Readerخودش ریخت و با خیال راحت درسشو خوند و امتحان داد.

برگرفته از مجله ی زیبا و خواندنی ایده آل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نوشته های یک آموزگار
1 مهر 92 18:52
امیدوارم این گل های زیبای شما مثل همیشه شادان وسلامت باشند.



باتشکر از لطف و مهربانی شما.موفق باشید.
عاطفه
6 فروردین 94 1:16
دوست عزیز سال نومبارک خدا فرزنداتونو براتون نگه داره ،ممنونم که به وبلاگ من سر زدید چون تازه وبمو راه انداختم از دوران بارداریم شروع به نوشتن کردم وچون سر کار میرم یکم وقتم کمه ،حتما به زودی و هر چه سریعتر مطالب جدید و عکسای پسرم رو هم می ذارم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنون و سال نو شما هم مبارک.ان شاءا...