صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

من یک معلمم....

1393/5/30 12:39
297 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستانآرامامیدوارم همگی خوب باشید و این یکماه باقی مونده از تابستونم براتون به خوبی و خوشی بگذرهمحبتراستش دوستان زمانی که مسافرت بودیم و با دیدن برخی شرایط اسکان فرهنگیان که البته همه ساله اینطوریه تصمیم گرفتم این پستو بنویسم فقط به خاطر درد دلچشمکدوستانی که فرهنگی هستند و تا به حال به مسافرت رفته اند و از امکانـــــــــــــــــــــــــــــات آ.پ جهت اسکان استفاده کرده اند حتما خیلی دقیق متوجه منظورم میشن و درک میکنن چی میگم.حقیقتا من میخوام بدونم تفاوت نهاد آموزش و پرورش با سایر نهادهای دولتی چیه؟؟؟چرا تنها چند درصد از  امکاناتی که از نظر مسافرت مثلا برای کارمندهای بانکها،شهرداری و سایر ارگانها وجود داره برای معلمین موجود نیست؟؟؟ببینید اصلا نمیخوام وارد بحثهای سیاسی و ...بشم فقط به عنوان یک معلم که در کشور عزیزم زندگی میکنم دارم میپرسم چرا ما که همه ی سال رو با بچه ها و در کلاسها میگذرونیم تابستونم که تصمیم میگیریم بریم یه آب و هوایی عوض کنیم بازم باید بریم توی کلاسهای کثیفی که از در و دیوارش تار عنکبوت آویزونه و نیمکتهاشم یه گوشه ی کلاس روی هم تلنباره و روی دیوارهاش هرچی دلتون میخواد نوشته!!!!!!باور کنین در یکی از شهرها که دوست ندارم اسم ببرم روی دیوار کلاس،بچه ها نوشته بودن(خب معلم ها ....کیف شدین از اینکه تو کلاس ما اقامت داشتین؟؟؟)حالا شما بگین.. اصلا آره این یه دانش آموزی بوده و یه کج فهمی کرده ولی من مطمئنم برداشت خیلیها از حق ما فرهنگیان جز این نیست...چون در این سالها دیدیم و شنیدیم.اگه تو خانواده ی این دانش آموز به معلم جماعت احترام گذاشته میشد بر نمیگشت یه همچین چیزیو بنویسه...بله دوستان از بقیه امکانات مدارس براتون بگم پرده های چرک و کثیفی که چندشت میشد بهش دست بزنی و حمومی که قبلا معذرت میخوام توالت بوده و حالا روی سنگو با یه تیکه چوب یا سنگ مرمر پوشونده بودن و یه دوش آویزون و روی سنگه میشد یه دل سیر الا کلنگ بازی کردعینکاز آشپزخونه ها بگم که بدونین ما معلمها حتی لیاقت اینکه یه مایع ظرفشویی یا کبریت تو آشپزخونه باشه رو نداشتیم...بارها شد که رفتم آشپزخونه و یادم رفته بود مایعو از ماشین بردارم و دوباره لخ لخ کنان میرفتم و مایع ظرفشویی برمیداشتم و میومدم میدیدم ای دل غافل کبریتم نیست که بشه زیر کتریو روشن کرد و دوباره روز از نو و روزی از نو....گریهاجاق گازها اونقدر چرب و چیلی که اگه قاشقت میفتاد روش باید 4 بار میشستیش که چربیش بره...سینکهایی با سبد کوچولوهای پاره ای که بعضی از عزیزان که توش تفاله ی چایی میریختن از اونورش فرت میریخت تو سینک و میدونین دیگه چه وضع اسف باری میشدسبزتازه یادم رفت بگم مثلا در کلاسها قفل میشد که توی یکی از شهرها بعد از اینکه وسایلو گذاشتیم و در رو قفل کردیم و رفتیم ساحل بعد از برگشتنمون در حالیکه همه مون توی حیاط بودیم و کلیدم دستمون صدرا رفت بالا و از پنجره برامون دست تکون میداد و ما اینجوری بودیمتعجب که ای دل غافل مثلا در قفله پس این بچه چطور رفته بالا؟؟؟؟خب خودتون فهمیدین دیگه... کلید الکیکچلتازه باز اینجای قضیه رو داشته باشین که بعد از تحویل کلاس سرایدار میومد و تلویزیونو روشن میکرد که ببینه باطری کنترلو برنداشتی؟؟؟؟یا یخچالو نگاه میکرد و سیمهاشو یا دستگیره ی پرده عمودی اتاق و لامپها رو...آخه یعنی چی؟؟؟همه مثل همن؟؟؟به خدا الان که اینا رو مینویسم بدجور حرصم میگیره...شاید بگین خب شبی بیست تومن میدادین هتل درجه یکم میخواین؟؟؟نه!!!!ما هم از قیمتها خبر داریم....ولی صحبت روی امکانات نهادهاست نه مقایسه شرایط یه کلاس با یه ویلا یا هتلمتفکرخب دوستان و خوانندگان عزیز دلیل زود برگشتن ما با وجود فرصت آزادی که داشتیم همین نبودن امکانات و به هم ریختگیها بود و واقعا دوست ندارم فعلا و به این زودیها مسافرت برم...مگه باز یادم بره و فقط به خاطر بچه هاشرایطو تحمل کنم و یکی دو سال بعد(اگر عمری باشه)برم.ببخشید سرتونو درد آوردمخجالتبه قول مامانم که میگه پر حرفی از پر دردیه منم خواستم یه درد دلی با شما دوستان گلم داشته باشم.موفق باشید و سلامت و شادمانمحبتضمنا من از هیچ کدوم از این موارد عکس نگرفتم غیر از همون خط خطیهایی که اون جمله توش بود....به خدا میسپارمتان با آرزوی بهترینهاآرام

سفر

پسندها (4)

نظرات (8)

آجی مهربـــــــــــان
30 مرداد 93 23:48
وای قربونت برم دست رو زخم ماگذاشتی واقعا چراهمه حا امکانات داره اونم چه امکاناتی ولی ما هیچی تمام طول سال باید مدرسه راتحمل کرد واقعا وحشتناکه سال 90که رفتیم مشهد این قدرسختمون بود یعنی مثلا مدرسه نزدیک حرم بود ولی سنگ دستشویی شکسته این طرف دستشویی اون طرف اشپزخونه یه پرده داشت حالت به هم میخورد.....باورکن نمیشد گلاب به روت روش استفراغ کرد نگم از احوالاتش بهتره پارسال که رفتیم تهران ترجیح دادیم توچادرمسافرتی بخوابیم اما نریم مدرسه با این وضع ببینیم امسالم که کلا تعطیلش کردیم اره واقعا پرحرفی از پردردیهببخشیدسرتو درد اوردم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام آبجی جونم.آره راستی شما هم درک کردین اوضاعو...فکر کنم مامان بابای شما هم هر دو فرهنگین؟؟؟؟درست میگم؟؟ایشا....سلامت و شاد باشید و یه روزی بیاد که ما هم امکانات کوچولویی داشته باشیم....لااقل واسه نوه هامون
مامان مرمر
31 مرداد 93 1:32
سلام دوست خوبم به عنوان عضوی از خانواده فرهنگی تمام حرفاتون را قبول دارم ودرکتون میکنم. همه جا تبعیض وتحقیر مشهود هست از حقوق ومزایا گرفته تا پاداش وتفریح... همین ماه رمضان بودجه فقط برا افطاری به معلمها کم بود درصورتی که بقیه ارگانها چه بریز بپاشی داشتن....
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مریم جونمبله...واقعا ممنونم وقت گذاشتین... میدونین چی جواب میدن؟؟؟میگن تعداد افراد این نهاد خیلی خیلی خیلی زیاده نمیشه بیشتر از این واسشون هزینه کرد
مامی آتریسا جون
31 مرداد 93 10:16
با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز از سایت نی نی وبلاگ به وب زیبای شما اومدم عکس دخترم رو واسه ی مسابقه گذاشتم اگه به آدرس زیر برین و یه رای بهش بدین خیلی ما رو خوشحال می کنین http://okno.ir/index.php?route=information/pictures24 بی نهایت از حضور گرمتون سپاسگذارم( بیاید و آتریسایی رو اول کنید) تا 31 مرداد بیشتر فرصت نداره ( 12 جمعه شب ) کیانای عزیزم و صدرا جونم رو ببوسید( ماشالله )
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
چششششم عزیزم
مامان ریحان
31 مرداد 93 18:07
سلام خواهری سرو کله دوست بی معرفت پیدا شد خوبی؟سر فرصت میام سفرنامه ها رو میخونم اما واقعا متاسف شدم از امکاناتی که گفتی در اختیارتون گذاشتن من همیشه به معلم ها احترام میذاشتم و میذارم و به نظر من ارزششون خیلی بالاتر از این حرفاست که بخوان براشون انجام بدن اما متاسفانه آ. پ ضعیف کار کرده تو این زمینه امیدوارم اوضاع بهتر شه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام دوست جونمنه بابا بی معرفت کدومهمرسی عزیزم ممنونم از لطفت
مهرتابان
31 مرداد 93 19:57
ای داد..چه وحشتناکههههههه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
دوبارهحالا
lمامان سمیه
2 شهریور 93 7:56
سلام دوستم واقعا وحشتناکه ماهم سال پیش یه برنامه شب مون از یکی از مدارس شهر کلات به عنوان استراحتگاه استفاده کردیم واقعا همین جوره که میگین دردناکه ،نه بابا سفر برین واسه خودتونو بچه ها عالیه اما از استفاده از ایییییییییییییییییییییین همه امکانات چشم پوشی کنید واصلا از این استراحتگاهها استفاده نکنین.
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
دیگه نمیدونم خواهر شایدم دیدی پولدار شدیم ویلا خریدیممگه چیه؟؟؟ممنون از حضورت
مریم مامان آیدین
3 شهریور 93 15:21
واااااااااااااااای داشتم شاخ درمیاوردم!!!!! تبعیض تا به این حـــــــــــــــــــــد؟؟؟؟؟!!!!!! همسایه ما بازنشسته بانکه تو هر شهری که بخوان برن یعنی حتی چندین شهر شمالی، میتونن تو بهترین ویلا یا هتل ها که اصلا مال خود بانکه برن!!!تازه مهمون هم میتونن ببرن!!! فقط هزینه راه با خودشونه و هتل و غذا و ....با بانکه!!! اونوقت با شما فرهنگی ها همچین معامله ای میشه؟؟؟؟؟ تو مدارس اونم به این کثیفی؟؟؟؟و از یه فرهنگی توقع دزدی دارن که به این شدت اون امکانات فوق العدشونو چک میکنن؟؟؟ واقعا جای تاسفه.... دوست گلم بیخود نیست که میگن معلمی شغل انبیاست....الهی که با انبیا هم محشور باشین راستی من با اجازتون میخوام لینکتون کنم تا یه دوست گل به دوستام اضافه بشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
بله عزیزم اوضاع همینه که گفتم و اگه به کامنتها دقت کنین کسانی هم که استفاده کردن اینو تایید میکننفدات بشم عزیزم خوشحال میشم و منم از دوستی با شما لذت میبرم
مامان ناهید
5 شهریور 93 2:58
سلام عزیزم خوبید ببخشید دیر کردم درد دلاتونو خواندم کلی حسرت می خورم که معلمها چقدر باید مورد احترام باشن چون واقعآ از خودشون مایه می ذارن تمام طول سال چقدر زحمت میکشن اونم با این همه بچه که ما دوتاشو داریم نگداریشون برامون مشکل چه برسه با اخلاقها وفرهنگهای متفاوت بچه اونوقت این معلمها از همه ارگانها محرومتر هست نمی دونم واقعآ چرا اینقدر باید کم توجهی به معلمها شود بقیه ش خصوصی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ناهید جونم دست رو دلم نذار که خونه باور کن وقتی سوئیت و هتلهای بقیه رو میبینی رحمت میاد به معلمهاخواهر جون با امید روزی که ما هم بتونیم امکانات خوبی داشته باشیمخواهر تیک خصوصی نزده بودی خودم درستش نمودمممنونم ازت هزار بار