صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

یک روز تعطیل در مدرسه

1393/3/22 17:55
386 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستان گلمآرامسلام کیانا خانم و صدرایی مامانبوسامروز پنج شنبه و روز تعطیل بود...خب همه مون میدونیمخندونکاما نکته اش اینجاست که امروز چون من یه سری کار عقب افتاده در مدرسه داشتم،مجبور شدم برم به مدرسه و باز از اونجایی که دیگه خجالت میکشیدم به مامانی جونم بگم بیان پیش شما دوتا ناقلا،در نتیجه با خودم بردمتون مدرسهچشمکخب یک مدرسه ی بزرگ و ما سه نفر...معلومه دیگه چی میشه...من که مشغول کارهام بودم و شما دوتا هم مشغول....بعله کشف مدرسه ی مامان!!!فضولی..نق و پق...گچ بازی و ...از ساعت 8.5 تا 11.45 مدرسه موندیم و یه خورده اوضاع کارهام مرتب شد..به شما دوتا هم بد نگذشت اما خب سخت هم بود و کمی بی حوصله شده بودیدعینکحالا در ادامه عکسهایی که خودتون گرفتینو براتون میذارم.

اینو من گرفتم البتهخندونکبقیه رفتن زحمت کشیدن و کاپ و جام قهرمانی گرفتن، بچه های ما پزشو میدنقه قهه

کیانا

صدرا

آرامبفرمایید ادامه مطلبآرام

صدرا

اینجا مثلا صدرا هیولا کشیده و اداشم در میارهخندهشیطانخنده

ص

بوسمحبتواییییییییییییی پسرم وقتی بره مدرسهمحبتبوس

صدرا

کیانا خانم و کش مویی که از کمد جایزه ی مدرسه خریده با پولهای خودشخندونکدور مچشهخنده

کیانا

کیانا

قه قههقه قههقه قههاینم عکس هنریه منقه قههقه قههقه قهه

هنری

و در اخر عکس گل حسن یوسفمو میذارم که چند ماهیه بردمش مدرسه و خیلی دوستش دارم و چون خودم پیشش هستم حالش خوبهخندهآخه حسن یوسف خیلی خیلی حسسسسسسسسسسسساسهچشمکدوست دارم ببوسمشبوسبوسبوس

حسن یوسف

پسندها (8)

نظرات (15)

مهرتابان
22 خرداد 93 18:53
سلاممممممممممممممممم به به امروز خیلی بهتون خوش گذشته ،سه نفری تو یه مدرسه بزرگ ... یادمه وقتی بچه بودم با مامانم که می رفتم مدرسه ،مثل صدرا جون روی تخته نقاشی می کشیدم خب شاعر عزیز چرا شعر جدیدت رو برام نمی فرستی؟نکنه شکست رو پذیرفتی؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم...ای بابا واقعا خوش گذشت..الان اینجوریمصبحم اینجوری بودمحتما به مامان،همکار بزگوارم سلام برسوننخیر عزیزم نباختم میرسم خدمتتون
مهرتابان
22 خرداد 93 18:55
یادم رفت بگم خدا رو شکر از کما اومده بیرون.اما از وقتی به هوش اومده همش قاطی می کنه... دعا کن خوب بشه خیلی بهش وابسته بودم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ای وایییییی طفلیایشا...خوب میشه گلم
مهرتابان
23 خرداد 93 0:54
نمی دانی داغ دلم ور نه نمی گفتی به من رنجورم و غمگین چون نمی پرسی حالی ز من حال من اکنون هزاران بار از تو بدتر است چون لپ تاپ دلم، با چای سوخته است گاه خوب است مثل همان روزهای اولش گاه بی هیچ علتی آرام خاموش می شود
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
دوست خوب و مهر پویـــــــای من میخری لپ تاپی دگر ای جآآآان من لیک اینبار بماند خوب در یـــادت نکنی هوس چای خوری کنار لپ تابت
مهرتابان
23 خرداد 93 0:56
سلام خواهر لپ تاپم ترکید غمی نیست،تیم محبوبمان یک گل به خودی زده دلم مثل سیر و سرکه می جوشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
من اصلا یعنی اصلا یعنی واقعا اهل فوتبال نیستمحالا عزیزم تیم محبوبت کدومه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهرتابان
23 خرداد 93 13:37
سلاممممممممم با ت تو مگر از قیمـــــــت های بازار بی خبــــری که چینین راحت می گویی یک نو بخـــــری افسوس!دیگر پشیمانی مرا سودی نیست لپ تاپ سوختــــــــه را امکان تعمیر نیست
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
تو که خود ز قیمتها خبر داشـــــــتی چرا روی لپ تاپ سیزده بدر داشــــتی چه معنا دارد چای خوردن کنار لپ تاب حال که او را کشتی دگر بی خیـــــال...خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مهرتابان
23 خرداد 93 13:39
خبر خوش دوش برزیل تیم محبوبم ،کراوسی را 3 به 1 برد با بردنش غم گل به خودی را ز دلم از بین برد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
دوباره یعنی من اینجوریم نسبت به فوتبالموفق باشی عزیزم
آجی مهربـــــــــــان
23 خرداد 93 14:22
سلام به به چشم صدراهم به مدرسه روشن شد افرین به کیانا پولاشوجمع میکنه یعنی میشه اجی منم یادبگیره؟ میبوسمتون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.خواهر! صدرا یکی از اعضای ثابت مدرسه ی ماستیاد میگیره چه جورم...حالا میبینی
ساناز
23 خرداد 93 17:22
چه روز جالبي بوده تو مدرسه تعطيل بنظرم كلي بچه ها كيف كردن راستي شما معلمين ؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ساناز جونآره عزیزم من دبیرم ولی پست فعلیم معاونته
مهرتابان
23 خرداد 93 21:59
سلاممممممممممممممم خواهر جونی خوبی؟ برایت شعری با ل می فرستم اون کامنت خصوصی هم نههههههه بابا . هیچ خبری نیست ،خیالت راحت دوستان دارن منو وسوسه می کنند اما من گول نمی خورم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.خوبیهر هر هرحالا میبینیم
مهرتابان
23 خرداد 93 22:29
لب لپ تاپم بسته است و خاموش ز هر سخــن حال باید با چشمی اشک آلود بپوشانمش کفن
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ندا آمد که هر آغازی را پایانی ست و لیکن فرو بستن چشمان لپ تابت زود نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زهرا
24 خرداد 93 12:00
ای جونممممم پس حسابی کیف کردن منم از بچگی عاشق گچ و تخته بودم البته فقط بابت نقاشیهااااا الانم اگه دستم برسه از خدامه خودمو تخلیه کنم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
عزیزمیخواهر اینا هر روز وبال گردن منن
مهرتابان
24 خرداد 93 16:16
تا کی مصیبت دل سوختگی ام را تحمل کنــــم تا کی به لب خموش و سکوت مرگبارش بنگرم دل سوخته ام را به دست تعمیر خواهم سپرد امید دارم تولدی دوباره به لپ تاپم هدیه کنـــم آرایه های ادبی: دل سوخته در بیت دوم کنایه از Laptop Dell که با چای داغ ترکیده .
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
وای واقعا؟؟؟؟لپ تاپت dell بوده؟؟؟؟وای متاسفم دیگه حالا دلم سوخت
مهرتابان
24 خرداد 93 23:29
سلامممممممم بر شما واقعا طلایی در اومد؟کاملا درست گفته (می‌توانید معلم خوبی باشید و تمام تجربیاتتان را به دیگران نیز انتقال دهید. ) شکلک های شیطونمون دسته جمعی رفته بودن تعطیلات دلم براشون تنگ شده بود لپ تاپم خوبه نگرن نباش .فقط باید باهاش با ملایمت رفتار کرد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
آره دیگه من طلایمخدا رو شکر که حال جناب لپ تاپ خوبه و هنوز اینجوری نشده
مهرتابان
26 خرداد 93 1:52
بذار عینکم رو بزنم حالا بهتر شد.. همکار جان! الان دقیقا هدفت رو برام مشخص کن. چرا تو و عطر سخن قصد دارین منو حرص بدین؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چی میگی
مامان ناهید
27 خرداد 93 2:51
وااااااااااااای چه روز خوب وشادی داشتین شما با این دو وروجک چه عکسهای پرخاطره ای میشه برا آینده چقدر اون عکسی که صدرا پشت نیمکت نشسته بود خوشگل بود واون جام قهرمانی هم................
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
فدات عزیزمموافقم منم از اون عکس نیمکتی خیلی خوشم میاد...کیانا ازش گرفته