خانم بازیان...
دوستان گل و دوست داشتنی من سلام.آقا صدرا که هنوز خواب تشریف دارین و کیانا خانم گل گلاب که مدرسه هستین و جناب همسر که سر کار تشریف دارین و خودم که کلی کار سرم ریخته و پای نتم،سلام.خخخخخخ.خب سلام اهمیت داره و سلامتی میاره..مگه نه!!!!واما از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است.بله تیتر مطلب ما خانم بازیان هستش.حالا این خانم بازیان به نظر شما کیه؟آیا اصلا وجود خارجی داره؟ خب اگر هم شما نشناسیدش صدرا جون ما خوب میشناسدش.چون خانم بازیان مدت 4 پنج ماهیه که معلم خیالی آقا صدراست.ما که فکر میکنیم این اسم اختراعی یادش میره هر چند وقت یه بار ازش میپرسیم صدرا، اسم خانمتون چی بود؟و آقا صدرا میفرمایند:مگه نگفتم خانم بازیانه دیده(دیگه)بله عزیزان.و ادامه ی ماجرا:خدا نکنه مثلا منو جناب همسر مشغول حرف زدن باشیم یا با کیانا مشغول حل و فصل مسائل ریاضی...صدرا میاد وسط و یه دفعه میگه:مامان دیشب تو مردسه مون خانم بازیان بهمون گفت:ساکت باشید.و واکنش ما:آفرین پسرم.باشه...نیم دقیقه ی بعد...مامان دیشب یه بچه ای تو مردسمون جیغ زد بعدش خانم بازیان گفت جیغ نزن.....خب پسرم برو بازی کن تا تمرینها رو حل کنیم....دوباره:مامان دیشب خانم بازیان به ما دس (درس)داد مامانی هم با من اومده بود مردسمون.ما خوراکی خوردیم و.....و خلاصه خانم بازیان شده یکی از اعضای خانواده ی ما...و صدرا خان هم خیلی از کارهایی رو که دوست داره انجام بده و اشتباهه میگه خانم بازیان گفته حیب (عیب)نداره.خب حالا دیگه شما هم با خانم بازیان آشنا شدین.مبارکه.ایشون هم از آشنایی با شما خوشوقت هستند.شاد باشید همه تون....و دنیا به کامتون....
این عینک که روی چشم آقا صدراست...چند سال بود که سالم بود و در مواقع ضروری استفاده میشد اما همین که به دست آقا صدرا افتاد فقط 10دقیقه تاب آورد و با دسته شکسته و در حالیکه پشت صدرا خان مخفی شده بود پیش بنده برگشت.....راستی الان پسرم بیدار شد و با دیدن عکسش میگه:مامان!من کجا بودم ازم عکس گرفتی؟؟؟؟؟