صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

درس خوندن و درس پرسیدن پسری....

1393/9/2 18:31
1,117 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستان عزیزم و سلام به دخملی و پسری خودمبوسامیدوارم حال همه تون خوب و خوش باشه و آرامش و سلامتی حاکم بر زندگیتون.محبتو اما اندر احوالات این چند روزه ی ما اولا که سرمون در محل کار به شدت شلوغ بوده و هست.وضعیت رسیدگی به کارهای خونه کمی آشفته ست.خندونکمهمونی داشتیم و کمی درگیرخسته و خواهریمونم به سلامتی رفتن شهر خودشون و دیگه هستی جون و هلیا جونی نیستن که بریم خونشون و بچه ها گیس کشی و دعوا داشته باشنعینکو ما همش بگیمهیسچشمکبعله صدرایی هم میره مهد و خنده داره که گاهی شیفت ظهر که هستم و دیرتر میبرمش میاد میگه:مامان یه سوال دارم....چرا منو نمیبری مهدم؟؟؟؟و منم خندم میگیره و یاد کیانایی می افتم که باید به زور میبردمش و مقایسه اش میکنم با صدرا خان که عجیب علاقه مند هستندرسخوانخندهنکته ی دیگه چند روز پیش نمیدونم چرا دعواش کردم و پسری برگشته میگه:مامـــان!کاش تو خاله سعیده بودی!!!!چیکار کنیم دیگه باید بریم از خاله سعیده بپرسیم شما چطوری هستین که شدین آرزوی پسر ما!!!!!و اما از همه مهمتر درس خوندن پسرمونه که واقعا جالب انگیزه و بچم خوب درساشو یاد میگیره خــــــــــــــــــــــــــــــوبچشمکمثلا چند روز پیش اومده میگه:مامان!کرم ابریشم دور خودش تیله(پیله)درست میکنه...از برگهای توت میخوره بعد تبدیل میشه به چی؟؟؟؟عنکبوتقه قههقه قههما میگیم نه پسرم تبدیل میشه به پروانه....پسری:شما نمدونین امبل(اول)عنکبوت میشه بعد پروانهراضیما هم اینجوریمتفکرشایدم بچه راست میگه ما نمیدونیمهیپنوتیزمیه مطلب دیگه که خودش میاد میگه:مامان!!!!دینمون؟؟؟؟خودش:اسلار...مذهبمون:شیره....من نمیدونم چرا بچم اینجوری میشنوهبغلخلاصه مامانهای پسردار من در طی تحقیقاتم به این نتیجه رسیدم که پسرها زمین تا آسمون با دخترها فرق دارن.پس خواهش میکنم توقعاتتونو نرمال کنید از آقا پسرهاآرامچشمکضمنا یادم رفت بگم پسر جون من،مفهوم شعرها رو میاد برای من میگه و علاقه ای به حفظ ابیات شعرها نداره...مثلا شعری که در مورد رنگهای چراغ راهنماست رو کاملا به شیوه ی خودش میخونه و میگه:وقتی که چراغ قرمزه....ماشینها باید وایستن....من زرد احتیاطم...احتیاط کنید...من که سبزم زود برید به سلامت برسین خونتونقه قههاین شعر خوندن بچه جونمهبوسبغلخب دیگه حالا وقتشه بریم ادامه مطلب.منتظرتونیممحبت

آرامپسر من در حال کشف دماسنجآرام

صدرا

خندونکیکی از فیگورهای صدرایی در اتومبیلمانخندونک

صدرا

محبتبفرمایید ادامه ی مطلب لطفامحبت

 

یه خاطره ی دیگه هم از صدرا جون بگمچشمکیه روز ازش پرسیدم:صدرا جون بچه های شما غایب هم میشن؟پسرم گفت:نه!بچه های ما فقط کشتی میشنقه قهه ازغایب من قایق فهمیده بودخندهضمنا پسرم یکی از حامیان طرح جداسازی دخترا و پسراسراضیشعارشم اینه:دخترا با پسرا.....پسرا با پسراخندونکبغلخب اینا همه درس خوندن و درس گوش دادنهای پسریمون بود.اما باید بدونیم که پسر ما درس هم میپرسهتشویقایشون از خواهرشون که امتحان علوم داشت درس میپرسید اونم با چه مهارتیخندونکنمونه ای از سوالات صدرایی رو براتون مینویسم که اگه دوست داشتین استفاده کنینچشمک

1-خب کیانا اینا با چی میفهمن؟درسخوان

2-دکترهایی که قبرشونو(قلبشونو)میفهمن کجان؟درسخوان

3-مغزهای ایشون وختی میخوابن بدنشون چی میشه؟درسخوان

4-موتورها از لاک پشتها چه جوری برنده میشن؟؟؟درسخوان

5-آب با چی درست میشه؟    بله از لوله ی آب...درسخوان

6-آهنربا به چیا وصل میشه؟درسخوان

7-ملخ چه رنگیه؟درسخوان

8-هفت هزار با دو هزار چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟قه قهه

همه ی اینها دقیقا سوالاتیه که صدرایی میپرسید و من نوشتمخندهسوال آخر دیگه ریاضی و علوم قاطی شده بودچشمکخب دوستان عزیز این پستو دیروز نوشتم ولی نشد تکمیلش کنم و امروز ارسالش میکنم.صدرا کمی سرما خورده و تک سرفه هایی دارهغمگینایشا....همه ی بچه ها سالم و سلامت باشن و بدونین که آرامش در زندگی بهترین هدیه و موهبته.پس زندگیتان پایدار و آرام و خداوند منان نگاهبانتان.البته پست بی عکس نمیشه.پس عکسها رو هم ببینید و بعد خداحافظمحبت

آرامصدرا در حال درس پرسیدن ساعت 9.5 شبآرام

صدرا

علوم

کار با دستگاه نمیدونم چی؟؟؟(مالتی متر)خجالتیا چی یادم رفتهمتفکر

صدرا

صدرا

این دستگاه یه صدای بوق ممتد داره که صدرا این صدا رو به صدای دستگاه های سی سی یو  ربط میداد و میگفت من دکترم. مریضم مرده صدای قلبش اینجوری شدهترسو

صدرا

بوسآپارتمان خاله یه شب قبل از رفتن.مشغول بستن چمدونها و عکسهای آخر صدرا و هلیابوس

صدرا و هلیا

صدرا و هستی

غمگینپسرم دیروز صبح خیلی خوابش میومد و هی خوابش میبرد.ساعت 6.5 صبح یکشنبه 1393.9.2غمگین

صدرا

گریهمامانهای خونه دار قدر خودتونو بدونینگریه

صدرا

صدرا

خطاپسرمو بردیم مهد گذاشتیم در حالی که گیج گیج بودخطا

پسرم نمیدونم وقتی خودت بزرگ بشی و این عکسو ببینی در مورد کار کردن من و کارمند بودنم چه نظری خواهی داشت؟؟؟ولی بدون عزیزم همیشه بهترینها رو برای تو و کیانا خواستم و میخوام و کار کردن من هم جزئی از این زندگی بوده و هست.بچه های من میدونم که درک میکنید.میدونم.....بوسبوسبغلبغل

راستی دوست جونیها اگه دوست داشتین یه سری به اینجا بزنید.شاید خوشتون بیادچشمکمحبتالبته منظورم پست پاییزیهبغل

پسندها (4)

نظرات (30)

مهرتابان
3 آذر 93 19:41
راز آرامشِ درون، در گله‌ مند نبودن است. آنچه دنیا به تو می‌بخشد، در مقابل چیزی است که پیش‌تر ، تو به او بخشیده‌ای. راز آرامشِ درون، در این است که بر دشمنِ درونت غلبه کنی، نه این که او را سرکوب کنی
مریم مامان آیدین
3 آذر 93 19:42
سلام دوست گلم خوبی خانومی واااااااااااااااااااای من عااااااااااااااااااااشق اون سوالات و امتحان شدم....خییییییییییییییییلی باحال بود من مطمئنم آیدین هم اینجوری شعر حفظ خواهد کرد...همین الان هم کتاب شعرای پولانیشو خوشش نمیاد شعر بخونیم میگه از رو عکس قصشو استخراج کنیم الهی قربونش برم که خاله سعیده شو دوست داره و مهد رو...خدارو شکر....یادته گریه میکرد و نمیرفت
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مریم جون خودمممنونم.خواستین چاپ کنین بدین به بچه های فامیل درسشونو خوب یاد بگیرنباور کن مریم جون اصلا پسرا عالمی خاص دارن واسه خودشون کاملا خاصفدای آیدین جون که قصه دوست دارهحالا شانسش خاله سعیده مشکل پیدا کرده چند روزه نیستآره واقعا یادمه دوبار بد جور اشکش دراومد
مریم مامان آیدین
3 آذر 93 19:44
وای من انقدر این اختراعات صدرایی رو دوست دارم....باور کن این یه چیزی میشه.....این خط این نشون+ قربونش برم که خوابش میومده......حتما درک میکنه دوستم نگران نباش.....دو تا دسته گلات خیییلی فهیم اند چون مامان و بابای فهیمی دارن
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم مریمی عزیزممنم امیدوارملطف داری دوست خوبم.
مریم مامان آیدین
3 آذر 93 19:45
جای خواهری خالی نباشه ایشالا هرجا هستن خوش باشن ببووووووووووووووووووس کیانا جونم و صدرایی ماهمو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت مریم جونم.دیشب بهش زنگیدم دلش گرفته بود.آخه اونجا تنهان
مهرتابان
3 آذر 93 19:46
سلام خواهری خوبی؟ چه خبرا؟صدرایی و کیاناجون خوبند؟ ای جونم چه راحت خوابیده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مهر تابانمممنونم عزیزم.دلت نسوخت واسه بچه؟؟؟تو با بچه ات اینجوری نکنی خواهر!!!!!بذار بزرگ بشه
مریم مامان آیدین
3 آذر 93 20:16
من همینجا تشکر ویژمو از جناب آقای صدرای عزیز ابراز میکنم برای این کشف به جا و متفکرانه تبدیل اولیه کرم به عنکبوت و بعد پروانه.....خدمت بزرگی به بشر شد عاااااااااااااااااااااااااشقشم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
پس چی خواهر!!!!!!!!!!!!!تازه ما نمیفهمیم و پسرمون واقعا ما رو توجیه نمودندفدات
مامان فاطمه
3 آذر 93 23:15
آخه حیف از این خواب واقعا مامانای خونه دار قدر بدونیم خیلی آخیییییییییییی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام فاطمه جونیقدر بدون خواهر قدر
مامان ریحان
4 آذر 93 14:12
سلام خواهری خوبی؟ خسته نباشی سرتون خلوت شد دیدی صدرایی علاقه مند شده به مهد، مهم اینه که مفهوم شعر رو یاد بگیره پسریان شالله همیشه موفق باشه، دوست جونی نباشی نی نی وبلاگ خیلی سوت و کور میشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.کم و بیش خواهری جونمآره دیگه بایدم همینو بگمفدات شم عزیزم لطف داری
phoenix
4 آذر 93 14:17
سلام وب زیبایی دارین با تبادل لینک موافقین؟؟ اگه خواستین ب اسم اخرین ققنوس منو لینک کنین و بهم خبر بدین
مامان ریحان
4 آذر 93 14:17
آفرین به صدرایی که به فکر آبجیش هست و ازش درس میپرسهچه سوالای بانمکی
بابا و مامان
4 آذر 93 17:55
الاهی عزیز دلم اخه این چه طرز پرسیدنه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
میبینی خواهر بچم صفحه به صفحه سوال درمیاورد
بابا و مامان
4 آذر 93 17:58
الاهی بمیرم چقد مظلوم خوابیده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خدا نکنه گلم.واقعا دلم سوخت اونروز صبح برای بچم و همه ی بچه هایی که مامان باباشون سر صبح میبرنشون مهد
بابا و مامان
4 آذر 93 17:59
دوست دارم عزیز دلم فدای شما که اینقد شیرین زبونی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
فدات که مهربونی عزیز دلم
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
5 آذر 93 4:07
سلام عزیزم شرمنده من نتم قطع بود امشب درستیدم تا یه پست گذاشتم جونم دراومد الان دارم غش می کنم فکر نکنم صبح بتونم به موقع بلند بشم فاطمه را ببرم مهد پس بعدآ حسابی با انرژی میام بوووووووووووووس
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.خسته نباشی خانمی
مامانی ماهان جون
5 آذر 93 8:39
سلااااام صبحتون بخیر ممنون از تبریک تولد پسملم،خدا براتون ببخشه دختر پسر گلتو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.خواهش میکنم.ممنونم
مامانی ماهان جون
5 آذر 93 8:41
نکه خاله ها بچه ها رو لوس میکنن برا همینه که صدرا جون آرزو داره خاله سعیده مامانش بود،ماهان منم همینجوریه هر چی از من بخواد و نکنم به آجیام پناهنده میشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
البته مامان ماهان جون این خاله سعیده مربی مهد پسری بوده که اینقدر بهش علاقه مند شده بود
مامانی ماهان جون
5 آذر 93 8:42
درسته من دختر دار بودن رو تجربه ندارم اما معتقدم که این جنس نر و پسر ها هیچ وقت قابل پیش بینی نیستن و توقعاتمون باید ازشون محدود باشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
موافقم شدیدا
مریم مامان آیدین
5 آذر 93 11:34
من نمیفهمم چه مرضی دارم دستم هی میره رو کلیک خصوصی دوست خوبم ایشالا پسری گل و خلاق و مهربونمون زود خوب میشه فداش بشم فکر کنم از دوری خاله سعیده مریض شده طفلی و نه سرماخوردگیه و نه ویروسی....روحیه خواهر روحی ای جوووووووووووونم انقدر حرص اذیت کردن بچه هارو برای خاله شخورد مریض شد...نگران نباش دوستم ببوس صدراجون و کیانای گلمو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ولش مهم نیستای خواهر امروز پرسیدم میگن دیگه نمیادشانس ندارن این بچه های ما یه نفر دیگه اومده که باید شنبه برم باهاش بصحبتمهمینو بگو مریم جون هی حرص زد بچه اینم آخرشممنونم از لطفت گلم
مریم مامان آیدین
5 آذر 93 17:14
سلام خانومی خوبی خییلی ناراحت شدم گفتی صدرا جونم مریض شده...حالا حالش چطوره؟؟ البته قربونش برم مقاومت خوبی هم داشت که تا حالا مریض نشده بود....ماشالا به مامانش که معلومه حواسش به تغذیه ش بوده نگران نباش عزیزم....ایشالا زود خوب میشه و تا بهار رنگ مریضی و دارو نمیبینه ببوس گل پسر و کیانا خانوممو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مریم جونم.فدات شم گلم.راستش بد نیس ولی سرفه میکنه.لطف داری عزیزم.تشکر از محبتت دوست جونی خوبم
مامان ریحان
5 آذر 93 18:00
بفرما خصوصی خواهر جون
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
6 آذر 93 12:36
سلام عزیزم خوبید ببخشید موسم مشکل پیدا کرده بود کار نمی کرد الان راه افتاده دارم جواب کامنتهارا می دم خوب اینم جواب یکی از کامنتهات ببخشید دیگه بازم میام عزیزم می خواین بیاین گناوه برا خرید ؟؟؟؟؟یه چیزی بگم گناوه اون اوایلش خوب بود الان ارزش نداره این همه راه بیاین گناوه برا خرید بیشتر چیزهای عمده ای خوبه ما که نزدیکیم سالی یه بار هم شاید نریم تازه هروقت می ریم اینقدر می گردیم اخرشم دست از پا درازتر برمی گردیم اما بستگی داره چی بخواین بخرین ولی من یه پیشنهاد دیگه براتون دارم چرا نمی رین بانه اونجا وسایل برقی ومنزل وپارچه وچیزهای دیگه خیلی بهتر وارزونتره تا جایی که ما اکثرآ اونجا خرید می کنیم یعنی من خودم تا حالا نرفتم ولی داداشم سالی یه بار میره وما هم چیزی بخوایم می دیم برامون میارم من یه زود پز مارک دلمونتی ایتالیا از همونجا خواهرم برام گرفت راضیم الان هم چرخ گوشت با همون مارک را می خوام از همونجا بگیرم جنسهای بانه از لحاط کیفیت وقیمت زبون زد شده سالانه از تمام مناطق کشور می رن اونجا خرید می کنن مخصوصآ وسایل برقیش خیلی ارزونه خوب اگه بتونید یه سر اونجا بزنید خیلی خوب میشه تابستون برید بهتره چون هوا اونجا خیلی سرده خوب خواستین بیاین گناوه اول بیاین مهمان با بشید بعد با هم میریم اونجا مخصوصآ کنار دریاش خیلی با صفاست
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ناهیدی جونم.ممنونم از راهنماییتراستش اونجوری گفتم یعنی دوست دارم بیام ولی خیلی خیلی دورهفعلا هم که هیچ جا نمیتونیم بریم چون مرخصی نداریم.بازم ممنونم از توضیحاتت روش فکر میکنم
مامان ناهید
7 آذر 93 2:43
سلام عزیزم خوبید با اجازه وارد شدیم حتمآ می گید بازم دیر اومدی؟ ببخش منو دیگه هرشکلی که باشیم نه فراموشمون میشید ونه ازتون می گذریم دوستتونم داریم یه عالمه لبخند بزن عزیزم می دونی الان در چه وضعیتی هستم نگهبان فاطمه جونم هستم که یه وقت تب نکنه اخه غروبی یهو افتاد به دل درد واستفراغ فکر کنم با من قهرید نه به خدا بعد وصل نت موسم مشکل پیدا کرد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام فدات شم.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟طفلی بچه شاید ویروسیهما دربست مخلصیم ناهیدی جونم قهر چرا؟؟
مامان ناهید
7 آذر 93 2:45
آخ فدای صدرایی با اون شعرهای روان وزیباش که خوب توصیفشون می کنه خواهر برو خدارا شکر کن مفهومشونو خوب فهمیده نه فقط حفظ می کنه اصل کار همین عزیزم همینعاشق اینجور بچه هام
مامان ناهید
7 آذر 93 2:46
آخی خاله ورفقای جون جونی صدرا رفتن برن به سلامت خدا پشت وپناهشون حتما جای خالیشونو خیلی حس می کنید نههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
آره خواهر دیروز عصر از خواب بیدار شده شروع کرده به گریه که بریم خونه ی هستی
مامان ناهید
7 آذر 93 2:47
میگم حتما از خاله سعیده بپرس چکارا می کنه که خاله خوبی هست بلکم ما هم یاد بگیریم خوب بشیم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
همینو بگوبابا ما شانس نداریم که خاله اش عوض شده و بچم هنوز منتظر سعیده جونه
مامان ناهید
7 آذر 93 2:49
صبا جون این وروجک چه سوالاتی تو ذهنش می گنجه نمی دونم به کی قسم بخورم آخرش همونی که گفتم پروفسوری به تمام معنا میشهاااااااااا الهی امین ماشالله عزیزم اینبار هم که آزمایشاتی داره برا خودش ای قربونش
مامان ناهید
7 آذر 93 2:50
فدای خواب نازش برم چه خوابی رفته بچه خودتو ناراحت نکن یچه هات به شما افتخار می کنن در آینده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
مرسی عزیزم.لطف داری گلم
مامان ناهید
7 آذر 93 2:51
حالا بیا بغلم شبت خوش
مامان ناهید
7 آذر 93 2:52
راستی دارم تو وب شما ودوستان می بینم که همه دوستان داریم با هم مشترک میشیم خوشحالم انشالله روزی برسه که همه باهم ویکجا همدیگه رو دیار کنیم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
موافقم عزیزم شدیدا
مامان ریحان
8 آذر 93 18:12
سلام خواهر خسته نباشی معلومه خیلی سرت شلوغه چرا آپ نمیکنیولی من این روزها خیلی وقت آزاد دارمان شالله همیشه موفق باشی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزمای خواهر شما که دوتا بچه نداری که سرت شلوغ باشهبذار به سلامتی دنیا بیاد بعد ببینم وقت نمیکنی موهاتو برس بکشی