صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

همه چی....در هم...

1393/8/14 17:57
554 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستان گل گلابیآرامامید که در این هوای سرد دلهاتون گرم و بهاری باشه.یه سلام یخزده ولی گرم به دخمل و پسر نازم کیانایی و صدراییبوسدخملم که طبق معمول مشغول کارتون دیدنه و پسریمم که بازم طبق معمول مشغول خواب  نازخواببله ما هم که تازه از مدرسه اومدیم و سرمونم درد میکنه و پاهامونم یخ زده و دستامونم بی حس از این سرمای غیر عادی پاییزی.خب فکر کنم کامل متوجه حال و هوای فعلی خونمون شدید!!!نه؟؟؟چشمکخلاصه با همه ی این شرایط دلم خواست آپ کنم و با شما دوستان گلم که البته خیلی کمین ولی خیلی ارزشمند صحبتی داشته باشمبغلبـــــــله پسری همچنان در حال رفتن به مهده و هر روز از اینکه بچه های لوس به قول ایشون البته خاله سعیده رو اذیت میکنن ناراحته و میگه همه بچه ها رفتن بغل خاله سعیده و من خجالت کشیدم و نرفتم و باز هم هر روز به خاله سعیده طبق گفته ی خودش پیشنهاد میده که بچه های بدو که اذیت میکنن پوشک کنن و خاله سعیده گفته فکر خوبیه و خلاصه از ورزش صبحگاهی کاملا بیزاره و علاقه ای نداره و تلفظ شعراشم بیا و بشنوهعینکطاقتو کاغذ بگه و کوچولو رو چوچولو بگه و.....تعجباز اینا که بگذریم دیشب یه لحظه رفته بیرون تو حیاط و زود اومده میگه خورشید داره غروب میکنه.ساعت 10 شب.میگیم خورشید کجا بود؟میگه همون خورشید کوچولو که خونش شبه.میاد تو آسمون.و ما میفهمیم که خورشید کوچولو همون ماههخندونکو اما ختم کلام چند تا عکس ودر ادامه مطلب شعر شیطون که چند روزیه صدرایی یاد گرفته و میخونه.پس شما هم بخونین.شبتون خوش و حق یاورتانمحبت

تشویقچند وقت پیش صدرا به زور طرف این سرسره میرفت و چند بار هم با کیانا ولی حالا خودش به تنهاییتشویق

صدرا

صدرا

صدرا

محبتاین گلهای پاییزی حیاط کوچولوی خونمون،تقدیم به شما دوستان مهربونممحبت

گلم

آرامبریم ادامه مطلب.....آرام

شعر شیطون:

شیطون زشت و ناقلا                             یه دم داره به این هوا

گول میزنه  بچه ها رو                             پاک میکنه  خوبیها رو

چه جوری بیرونش کنیم؟؟؟                    از خودمون دورش کنیم؟؟؟؟؟؟؟

دمش رو پیدا میکنیم                            اعوذ بالله می کنیم.....

خندهصدرا در خونه ی خاله هم دست از بازیهای خاص برنمیدارهخنده

صدرا

چشمکحالا نوبت پوشکهای هلیاست که صدرا جون باهاشون خونه بسازهچشمک

بوساینم هلیای خاله که در حال خواب خرگوشیهبوس

هلیا

پسندها (2)

نظرات (9)

مامان ریحان
14 آبان 93 18:25
سلام خانمی خوبی؟ خسته نباشی دوست عزیزم، امان از این صدرایی ما که به پوشک های هلیا هم رحم نمیکنههمیشه شاد باشید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مرسی عزیزمبله دیگه بچه با همه چی بازی میکنه
مامان ناهید
15 آبان 93 0:10
سلام عزیزم خوبی فدای صدرا با اون شیرین زبونیهاش وشعر های خوشگلش خواهر جون امروز هم یه روز خسته کننده بود برام نمی دونی چقدر فعالیتم زیاد بود ولی دلم نیومد نیام سر بزنم شما که با عشق وخستگی تمام از سر کاراومدید ونگذاشتید خسته باشید میگم گلم بازم می یام با اجازه برم بخوابم که فردا صبح زود باید بلند شم جلسه داریم با مدیر اصلی مهد کمرم هم به شدت درد می کنه می دونم فردا هم روز پرکاری برای من خواهد بود می بوسمتون پس تا بعد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام گلم و صبح زیبات بخیر.میدونم عزیزم و درکت میکنم.سرت شلوغهکمرت چی شده خواهر؟ایشا....زودتر خوب بشه و روز خوبی داشته باشی.از جلسه تون بیا و برام بگو.دوست دارم بدونم مدیر اصلی مهد فاطمه جون چی گفته؟؟
خواهر فرناز
15 آبان 93 10:21
سلام خوبی؟ اخی عزیزم ببوسشون خیلی ماشالا شیطون شده صدراجونی قربونش برم عزیزم خسته نباشی عزیزم میرین سرکار میگم مگه اون ورا هم هوا سرد میشه؟من فکر میکردم هوا اون قدر اونجا سرد نمیشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام کم پیدا جونمچطوری دختر؟؟؟؟ممنونم از لطفت گلم.شما هم خسته پایان نامه نباشیاین چرا تموم نمیشه؟؟؟؟خب واقعا میدونی ما کجایی هستیم؟؟؟خودم بهت گفتم یا زرنگی؟؟؟؟بیا و بگو ببینم کجایی هستیم
مامان ناهید
15 آبان 93 10:38
سلام عزیزم صبح شما هم به خیر ممنون که درکم می کنیکمرم نمی دونم چی شده فقط خیلی درد می کنه به خاطر مشغله زیادهست وحرکتهای ناموزنی که نا خدا گاه پیش میاد می ترسم منم دیسک گرفته باشمراستش قبل از اذان صبح بود وقتی محمد رضا داشت شیر می خورد داغ شدم دیدم محمد رضا بدنش داغه تب سنج که گذاشتم دیدم تب داره صبح زنگ زدم به مربی مهد گفتم من نمی تونم بیام نرفتم قراره آبجیم که اونجاست صحبتهاشو انتقال بده وبگه چی گفته منم نرفتم چندروزیه محمد رضا سرما خورده الان یه کم بهتره تب هم نداره نمی دونم ببرم دکتر یا نه دارو مصرف می کنه ولی در کل با آمپول وشربتهای چرک خشک کن مخالفم چون مقاومت بدنشونو کم می کنه الان ستریزین ودیفین هیدرامین وسرما خوردگی می خوره شما بگید ممکنه بدنش عفونت داشته باشه چون دیشب تبش هفت و6 دهم بوداستامنفون دادم ولی الان تب نداره
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام و ممنونم نه بابا دیسک کدومه...جنابعالی از بشور بسابه که کمر درد شدیخواهر بیشتر مواظب خودت باش ماشین که نیستی اینقدر خودتو اذیت میکنیایشا....زودتر حال خودت و محمدرضا جون خوب میشه و دیگه بیش از حد خودتو درگیر نکن
مامان ناهید
15 آبان 93 11:06
فدای صدرا جون بشم که اینقدر شجاع ومردی شده واز چیزی نمی ترسه واون شیطنتهاش حتی خونه خاله عاشقتم صدرا جون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خواهر از هیچی به جز زامبی
مامان ناهید
15 آبان 93 11:08
عزیزم این قلط قلوطهای منو اصلاح کن خسته نباشید وخسته باشید نوشتم ویرایش کنید لطفآ
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
چشم حتما....غلط غلوطه غلطه
مریم مامان آیدین
16 آبان 93 12:54
ای جوووووووووووونم شعر خوندنشو ببین به اختر شناس کوچولو بگو خیلی ممنونم هممونو روشن کرد که شب ها هم خورشیدی وجود داره قربون اون هلیا کوچولوی خوابیده.....صدرا زود باش دست بجنبون تا بیدار نشده همه جارو باید منهدم کنی راستی عجب سرسره ای بود هااااا!!!!والا منم میترسن برم اون بالا....مرسی قهرمان کوچولو اینجا هم خییییییییییییلی سرده.....پریروز با آیدین اندازه یه توپ قلقلی لباس پوشیدیم و مثل هرشب سرخوش رفتیم بیرون ولی به سر خیابون نرسیده قندیل بستیم خوش باشین دوستم...گل ها هم بسیار زیبا بود
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خواهر من نمیدونم این بچه کلماتش کی درست میشهتو حمومم چنان شعر میخونه واسه خودش که بیا و ببین از هر شعری نصفشوبله دیگه شما هم نمیدونستین اینو؟؟؟ای خواهر این دخمله اینقدر خواباش سبک شده که دم به دقیقه چشاش بازهخدایی سرسره هه گنده ست شانس من تا حالا خلوت نبوده خیلی دلم میخواد برم از اون بالا ســـــــــــر بخورم بیام پایینمواظب خودتون باشین مریمی جون که واقعا هوا سرده
آجی فاطمه
16 آبان 93 14:12
سلام عزیزم اسم قشنگتونا هنوز نمیدونم چیزی که از پارسال یادمه عکس کیانا جون کنار فواره یخ زده بود اگه اشتباه نکنم نوشته بودی بوشهر زندگی مسکنیدحالا نمیدونم چیزایی که گفتم درسته یا غلط ممنون که حواست بهم هست وجویای پایان نامه هستی برام دعا کن خیلی تنبل شدم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام گیج خانمیمن و بوشهر؟؟؟؟دختر بوشهر که شهر ناهیدی شونه و فکر نکنم تا حالا فواره ی یخ دیده باشن؟؟؟پس این پایان نامه روی هوش و حواستم تاثیر گذاشتهایشا....با انرژی تمومش میکنی گلم
دنیا
17 آبان 93 14:58
سلام عزیزم. یادش بخیر یه وقتایی بهمون سر میزدین.یادش بخیر...
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خودتم نبودی خانمی