همه چی....در هم...
سلام به دوستان گل گلابیامید که در این هوای سرد دلهاتون گرم و بهاری باشه.یه سلام یخزده ولی گرم به دخمل و پسر نازم کیانایی و صدراییدخملم که طبق معمول مشغول کارتون دیدنه و پسریمم که بازم طبق معمول مشغول خواب نازبله ما هم که تازه از مدرسه اومدیم و سرمونم درد میکنه و پاهامونم یخ زده و دستامونم بی حس از این سرمای غیر عادی پاییزی.خب فکر کنم کامل متوجه حال و هوای فعلی خونمون شدید!!!نه؟؟؟خلاصه با همه ی این شرایط دلم خواست آپ کنم و با شما دوستان گلم که البته خیلی کمین ولی خیلی ارزشمند صحبتی داشته باشمبـــــــله پسری همچنان در حال رفتن به مهده و هر روز از اینکه بچه های لوس به قول ایشون البته خاله سعیده رو اذیت میکنن ناراحته و میگه همه بچه ها رفتن بغل خاله سعیده و من خجالت کشیدم و نرفتم و باز هم هر روز به خاله سعیده طبق گفته ی خودش پیشنهاد میده که بچه های بدو که اذیت میکنن پوشک کنن و خاله سعیده گفته فکر خوبیه و خلاصه از ورزش صبحگاهی کاملا بیزاره و علاقه ای نداره و تلفظ شعراشم بیا و بشنوهطاقتو کاغذ بگه و کوچولو رو چوچولو بگه و.....از اینا که بگذریم دیشب یه لحظه رفته بیرون تو حیاط و زود اومده میگه خورشید داره غروب میکنه.ساعت 10 شب.میگیم خورشید کجا بود؟میگه همون خورشید کوچولو که خونش شبه.میاد تو آسمون.و ما میفهمیم که خورشید کوچولو همون ماههو اما ختم کلام چند تا عکس ودر ادامه مطلب شعر شیطون که چند روزیه صدرایی یاد گرفته و میخونه.پس شما هم بخونین.شبتون خوش و حق یاورتان
چند وقت پیش صدرا به زور طرف این سرسره میرفت و چند بار هم با کیانا ولی حالا خودش به تنهایی
این گلهای پاییزی حیاط کوچولوی خونمون،تقدیم به شما دوستان مهربونم
بریم ادامه مطلب.....
شعر شیطون:
شیطون زشت و ناقلا یه دم داره به این هوا
گول میزنه بچه ها رو پاک میکنه خوبیها رو
چه جوری بیرونش کنیم؟؟؟ از خودمون دورش کنیم؟؟؟؟؟؟؟
دمش رو پیدا میکنیم اعوذ بالله می کنیم.....
صدرا در خونه ی خاله هم دست از بازیهای خاص برنمیداره
حالا نوبت پوشکهای هلیاست که صدرا جون باهاشون خونه بسازه
اینم هلیای خاله که در حال خواب خرگوشیه