صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

برای مامان و بابا ها

1393/8/15 10:00
972 بازدید
اشتراک گذاری

برای گلها

دوستان عزیزم سلام.این مطلبی که میخوام براتون بذارم جزو اولین پستهای وبلاگم بوده و فکر کنم هیشکی نخوندشخندونکحالا دوباره ویرایشش میکنم تا مجبور بشین بخونیدشزبانراستش مخصوصا واسه دوست جونیهایی که هنوز نی نی تو راهی دارن یا نی نی هاشون کوچولوین خیلی خوبهآرامدیگه بقیه ی مطلبو دست نمیزنم و همون جوری که بوده میذارم براتونمحبت والدین عزیز سلام.چند سال پیش مهد کودکی که دخترم می رفت،برگه ای رو به والدین داد.من هنوزاین برگه رو نگه داشتم.امروز می خوام نکات نوشته شده ی اونو براتون بنویسم.واقعاً مطالب آموزنده وقشنگیه.امیدوارم عامل به این نکات باشیم.آرام

کودکان آن گونه زندگی می کنند که آموخته اند.

اگر کودکی با انتقاد زندگی کند:می آموزد که محکوم کند.

اگر کودکی با عناد و دشمنی زندگی کند:می آموزد که کینه جو باشد.

اگر کودکی با ترس زندگی کند:می آموزد که بهراسد.

اگر کودکی با ترحم زندگی کند:می آموزد که احساس بدبختی کند.

اگر کودکی با تمسخر زندگی کند:می آموزد که متزلزل باشد.

اگر کودکی با شرمندگی زندگی کند:می آموزد که احساس گناه کند.

 

اگر کودکی با تشویق زندگی کند :می آموزد که اعتماد به نفس داشته باشد.

اگر کودکی با تایید زندگی کند:می آموزد که خودش را دوست بدارد.

اگر کودکی با دوستی و مهربانی زندگی کند:می آموزد که زندگی زیباست.

اگر کودکی با بردباری زندگی کند:می آموزد که صبور باشد.

اگر کودکی با تعاون زندگی کند:می آموزد که سخاوتمند باشد.

اگر کودکی با ایمنی زندگی کند:می آموزد که به خود و اطرافیانش اعتماد کند.

اگر شما با آرامــــــــــــش زندگی کنید:کودک شما آماده می شود تا آرام و پویا زندگی کند.

پسندها (4)

نظرات (9)

مامان ناهید
15 آبان 93 11:05
سلام عزیزم ممنون از اینکه این مطلب زیبا وپربهاه را برای ما هم به اشتراک گذاشتید واقعآ درست میگن کاش همه پدر مادرها با هم یکی بودن کاش اطرافبان هم اینقدر می فهمیدن که چطور با بچه ها رفتار کنن من سه شب پیش رفتم خونه پدر شوهرم یه سگ خزدار بالای کمد تلویزیونشون گذاشته بود جذاب وزیبا هم نبود ولی محمد رضا مرتب دستشو طرفش دراز می کرد که می خوادش حالا برخورد اونارا ببین چون دوست نداشتن بهش بدنش پدر شوهرم که به حساب آدم حسابیه ودروغ واینا به حساب خودش تو کارش نیست وهمه یه فرد مومن وبا خدا میشناسنش با مادر شوهرم دوتایی گیر داده بودن به محمد رضا که هاپو میاد می خوردتت این هاپو اگه بری طرفش گازت می گیره مادر شوهرم هم مثل بچه شده بود وهی صدای سگ در می آورد کاری کردن که بچه بیچاره اومد تو بغلم کِز کردونشست خیلی ترسیده بود چون خودشو بهم چسبونده بود گفتم مامان این واقعی نیست هیچیت نمی کنه ولی اونا همچنان می خندیدن ووحرفشونو تکرار می کردن خوب ما داریم بچه هامونو تو این محیطها بزرگ می کنیم تازه هزار دلیل دیگه هم دارم که من به تنهایی قادر نیستم بچه هامو خوب بار بیارم چون هرچی ریسه می کنم یه طرف دیگه پنبه می کنن یه بار دیگه هم رفته بودیم خونشون هیچ وقت دوست نداشتم فاطه بفهمه دروغ چیه تا 3 سالگیش یا بیشترش بود کلمه دروغ از دهنمون در نیامد تا اینکه یه روز فاطمه داشت پوچ وپر با دستش بازی می کرد دستشو آورد جلو آقاجونش وگفت چی تو دست منه آقا جون یادم نیست گفت چی هست ولی وقتی فاطمه دستشو بازکرد هیچی تو دستش نبود با خشم بهش گفت دروغ گفتن کار بدیه این یه دروغه من دست پاچه شدم گفتم دخترم داره با آقاجونش بازی می کنه شوخی می کنه گفت نه اون داره به من پیرمرد دروغ میگه تورو خدا بچه سه ساله یا بیشتر دروغ گفتن می دونه چیه از اون موقع تا حالا فهمید دروغ چیه چقدر ناراحت ومتآسف شدم باهاشون نمیشه بحث هم کرد همین همسر خودم وقتی فاطمه لجبازی می کنه همش میگه چقدر لجبازی دست همه لجبازان را از پشت بستی این بچه من می دونم با این حرفها نه تنها لجبازیشو کنار نمی ذاره بلکه اعتماد به نفسش رو از دست میده چون اینو تو رفتارش دیدم من خودم بعد لجبازیش با مهربونی زود اونو به راه میرم طوری که میاد رو پاهام میشینه وبوسم می کنه میگه مامان چشم دیگه قول می دم لجبازی نکنم حرفتو گوش بدم حرف من هم فایده ای نداره چندین بار تو جمع مطرح کرد که لجبازه ومن هر دفعه که گفتم بابا من از روانشناسان کودک شنیدم که اگه بچه تو این سن لجبازی نکنه طبیعی نیست این بچه سلامتیش رو می رسونه پدر شوهرم بهم خندیده خواهر جان اینقدر در این مورد غصه دارم اینقدر می ترسم با افکار غلط دیگران بچه هام نابود بشن تازه خلافکار هم میشم بهم میگن تو با بچه تربیت کردنت به خدا بچه های من ادبشون از بچه های اطرافم بیشتره تا حالا خرف بدی تو دهنشون در نیومده یاد نگرفتن تنها عیبی که دارن لجبازی هست که خودم می دونم تقصیر خودمونه اگه چیزی که بخوان بهشون بدیم یا تفهیمشون کنیم که این بدرد شما نمی خوره لجبازی نمی کنن نمی دونم به تنهایی چطور می تونم بچه هامو سروسامون بدم الان من مثل گزینه 4 و5 هستم بدبخت ومتزلزل داغون داغونم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
الهی فدات شم ناهیدی جونم.چرا خودتو بدبخت و متزلزل میبینیمطمئن باش میتونی به خوبی از عهده ی تربیت بچه ها بربیای و بر هم اومدیمیفهمم حرفتو و میدونم در خونواده هایی که ارتباطات بیشتری با بزرگترها وجود داره اکثرا تربیت بچه فقط دست پدر و مادر نیست.مخصوصا بزرگترهایی که کمتر به علوم روز توجه دارن و حرف حرف خودشونه.خلاصه ناهیدی نه تنها شما بلکه همه ی ما از تربیت بچه هامون ترس داریم و آینده رو نمیتونیم پیش بینی کنیم و به قول خودت دست فقط ما هم نیست.فعلا تلویزیون کامپیوتر مهد کودک مدرسه دوستان و.....دارن بچه هامونو تربیت میکنن نه ماپس فقط توکل میکنیم به خدا و میریم جلو حداقل با همین راهنماییهای روانشناسانهموفق باشی عزیزم.
مامان ناهید
15 آبان 93 16:43
سلام عزیزم از اینکه از دو دلی درم آوردی ممنونم الان می برمش دکتر
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت ایشا....زودتر خوب بشه و دیگه سرما نخوره
مامان ناهید
15 آبان 93 16:45
انشالله صدرا جون هم حالش زود خوب بشه عزیزم چرا از سیترزین می ترسی ضد حساسیت هست من همیشه برا بچه ها استفاده کردم مشکلی نداشته دکتر تجویز می کرد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم ناهیدی جونم.آره خیلیها میدن ولی تا به حال به صدرا و کیانا دکتر نداده به جز یه دکتر پوست که چون صدرا انگشتای پاش پوسته شده بود براش تجویز کرد و منم ندادمکتوتیفنو بیشتر دوست دارم
مهرتابان
15 آبان 93 18:27
عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد. کوشش کنیم حسین دل، به دست یزید نفس، تشنه لب شهید نشود . . .
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
موافقم و ممنونم از این جمله ی قشنگی که نوشتی
مهرتابان
15 آبان 93 18:28
سلام خواهر جونی خوبی؟بچه ها خوبند؟ چه خبرا؟ مطلبت بسیار عالی بود ممنون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام فدات شم زهرا جونم.ما خوبیم شکرخودت چطوری؟خوب و خوشی؟خواهش میکنم گلم.خوشحالم که خوندیش
مریم مامان آیدین
16 آبان 93 12:38
خییییییییییییییلی مطلب خوب و مفیدی بود عزیزم ممنوووووووووووونم.....قربون دوست با محبت و گلم برم که حواسش به همه جزییات هم هست
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
واقعا مطلب مفید و پر سودیه اگه بتونیم بهش عمل کنیم.فدات عزیزم
مامان ریحان
16 آبان 93 14:32
مطالب جالبی بود، احساس میکنم تربیت فرزند کارخیلی سختیه امیدوارم از پسش بربیام
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
حتما بر میای عزیزم.فقط لوسش نکنی دخملتو
مامان ریحان
16 آبان 93 23:00
وای عزیزم خیلی استرس دارم لوسش نکنمامیدوارم بتونم محبتمو کنترل کنمبچه های لوس رو مخم رژه میرن بفرما به وب دخترمون برا کمک به اسمش
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
وای اومدم
رنگارنگ
17 آبان 93 10:12
سلام خانم گل ممنونم از مطلب اموزنده و تلنگر سازنده ی شما در پیچ و خم این زندگی ماشینی پیروز و دلارام باشید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.خوشحالم از حضورتون