صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

حق نگاهبانتان....

1393/8/11 9:47
344 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستان خوب و مهربونم.و سلام به کیانا جون و صدرا جون.امیدوارم عزاداریهای شما دوستان عزیز مقبول درگاه الهی قرار بگیره و همواره سلامتی روشنگر شمع وجودتون باشه.راستش مطلب خاصی برای نوشتن به نظرم نمیرسه.یعنی مطلب که زیاده ولی در حال حاضر موضوع خاصی مد نظرم نیست و فقط میخوام با شما خوبان و بچه های گلم کمی حرف بزنم و برم.محبتاز خداشناسی پسری براتون گفته بودم...امروزم یه دفعه میگه:مامان چرا نخودای چشم تو(مردمک)با مال من فرق داره؟؟؟میگم پسرم همه ی آدمها که مثل هم نیستن.خدا هر آدمیو یه جور درست کرده...بعد از چند دقیقه برگشته میگه:خدا چه جوری ما رو درست کرده که من همینو نمیفهمم؟؟؟منم شروع کردم و گفتم:پسرم!خدا ما رو وقتی نی نی هستیم میذاره تو شیکم مامانامون.بعد مامانمون که غذا میخوره ما هم از غذاهای مامانمون میخوریم و وقتی دیگه بزرگ شدیم مامانمون میره پیش خانم دکتر و دکتر ما رو از شیکم مامانمون درمیاره و بعد باز مامانمون بهمون شیر میده و کم کم بزرگ میشیم و میشیم آدم.خندونکو اینجا بود که پسری فرمودن:آهان دیده(دیگه)فهمیدم.البته خوبه که ما هلیا جونو داریم که تازه به دنیا اومده و نمونه عینیه و برای تفهیم بیشتر از این خواهرزاده مان کمک میگیریمچشمکامروز هم قراره توی مهد مراسم عزاداری برگزار بشه و برای پسرم یه سربند و یه زنجیر گرفتم که البته پسر ما از زنجیر برای مقاصد دیگه استفاده میکنه و خیلی تو فازش نیست.طبل هم میخواستم براش بگیرم که هی میگفت این کشش بده و این بزرگه و آخر سر گفتم به بابات بگو برات بخره.و حالا هر روز میگه بابا برام طبلت نمیخری؟؟؟بله دیگه تبلت و طبل حالا منظورشو فقط خودمون میفهمیم و بسبغلدیشبم فیلمی داشتیم...متاسفانه از یه سال و نیم پیش زامبی وارد خونه ی ما شد و با عرض شرمندگی بنده هم همه ی مراحلشو رفتم و کاملا مسلط به این بازیخندونکرنج سنی بالای 30سالشیطانخلاصه چند ماهیه که صدرا از شخصیتهای این بازی میترسه و خودش اصلا بازی نمیکنه و در عوض بازیو میاره و من یا کیانا رو مجبور میکنه که براش بازی کنیم.دیشبم سر شب من دو سه مرحله براش بازی کردم.بعد آقا فندکو برداشته و رفته سراغ کیانا که اونو بترسونه.کیانایی هم که همیشه مشغول کتاب داستان خوندنه هی داد میزنه مامــــــــــان ببین میخواد منو آتیش بزنه!!!!منم این طور مواقع چون میدونم کیانا پیازداغشو زیاد میکنه میگم صدرا نکن پسرم...با آرامش کاملزیباکیانا هم که دید فایده ای نداره شروع کرد به ترسوندن صدرا و ادای زامبی در آوردن و صدرا هم جرات نزدیک شدن به کیانا رو نداشت و فقط جیغ میزد.بعد میگم پسرم تو مردی باید شجاع باشی.باید مثل شیر باشی و پسری هم برگشته میگه:من نمیخوام شیر باشم من همون اسبممتفکرمتفکربله اینم از قصه ی اسب مابغلخب دوست جونیا من مثلا میخواستم کم حرف بزنم.خندونکپس بدونید بهترین آرزوها رو براتون دارم و امیدوارم موفق و سلامت باشید.التماس دعا...محبت

صدرا

صدرا

پسندها (1)

نظرات (6)

اقازاده
11 آبان 93 11:07
قربون سر بندتانشالله امام حسین نگهدارت
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
فدات شم خدیجه جون.امام حسین نگهدار همه ی بچه ها
پتو اسناگی
11 آبان 93 11:07
مریم مامان آیدین
11 آبان 93 12:13
سلام دوستم خوبی خانومی جوجوها خوبن ای من قربون ان تریپ عزاداری صدرایی برم....حالا مقاصد اون زنجیر شوم نیست که؟؟!!! آخه مامانی آیدین خان بهش یه پرچم سبز یا حسین داد و آیدین چند باری تو هوا تکون میداد و چون قدش کوچولوست ما سرمونو میدزدیدیم و آقا فهمید از چوب اون پرچم میشه استفاده های کاربردی تری کردو تازه مامانیش از رو نرفت و یه زنجیر هم بهش داد و در پروسه اموزش آیدین بسی ذوق زده شد که چرا اون ضربات رو به خودش وارد کنه؟؟؟!!! گفتن شاید صدرا جونی هم همین افکار تو سرشه خانوم این بازی ها چیه؟؟؟؟؟میخوای بچه بترسه؟؟؟؟همین امشب اون بازی رو منهدم میکنی هااااااااا!!!!!!!!! قربونش برم خوب حق داره ایشالا روزاتون پر از مهربونی و این شبها پر از فیض باشه براتون عزیزم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام خواهر جونمفدات غزیزممشکل همین جاست خواهر از روزی که زنجیر گرفته هر کاری باهاش میکنه به جز همون مقصود اصلیفکر میکنه باید با زنجیر دزدها رو زدآره خواهر باید منهدمش کنم.ولی باز خودش گریه میکنه که چرا نیستقربونت عزیزم همین طور برای شما و خونواده
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
12 آبان 93 1:51
سلام عزیزم خوبید فدای صدرا جون با اون سوالات قشنگش عزیزم رفته بودم حلیم خوری دل درد گرفتم حالا نمی تونم بیشتر بشینم بعد میام گلم ببخش منو فقط اومدم نصف پست را خوندم بد جوری حالم تو همه آخه من شام نمی خوردم حالا این حلیمه کار دستم داده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
کاملا درکیدمتایشا....بهتر میشی عزیزم عرقیات این جور مواقع خوب جواب میده.چهل گیاه نعناع زیره مرزه بخور خوب میشی و دیگه شبا حلیم خوری نکن
مامان
12 آبان 93 13:06
ای جونم ان شاء الله خود آقا نگهدار گل پسرت باشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم همین طور نگهدار امیرحسین جون
به نام پدر
14 آبان 93 17:50
یا حسین
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
با حسین از یا حسین یک نقطه کمتر است....ولی با حسین کجا و یا حسین کجا....حق یاورت باد