برای دختر یکی یکدانه مان.....
امروز تولد توست،تولد دختر مهربان من.تولد دردانه ام که ده سال از به دنیا آمدنش گذشته....تولد کیانای ما.پس سلام.سلام به دخترک ده ساله ی من.سلام به کیانایی که ده سال پیش در چنین روزی،دهم مهر سال 1383ساعت 2.45بعدازظهر چشمانش را به روی این دنیا باز کرد و دستان کوچکش را،ضربان تند قلبش را،صورت گرد و خوشگلش را به من و پدرش هدیه داد و دنیایی شد برای ما.کیانا جان!امروز و در سالروز میلادت میخواهم برای هزارمین بار بگویم و فریاد بزنم که همواره عاشقانه دوستت داشته ام و خواهم داشت.میخواهم بدانی که مهر مادری با هیچ چیز قابل قیاس نیست و این را تنها روزی درک خواهی کرد که مادر شوی.عزیزم هنوز نگاه معصومانه ی دوران کودکیت،خنده ها و گریه هایت،حرف زدنها و شیرین زبانیهایت،اولین قدم برداشتنهایت همه و همه در یادم هست و خواهد ماند تا ابد.دخترکم میدانم که بارها و بارها با حرفی یا عملی ناخواسته باعث رنجاندنت شده ام و چه بسا دل کوچکت را به درد آورده ام اما گل مامان!این را هم به خاطر بسپار که هیچ گاه دوست نداشته ام که لحظه ای غبار غم را بر چهره ات ببینم و همواره و همیشه از خداوند هستی میخواهم که شادترین لحظات را در زندگیت داشته باشی و گل زیبای سلامتی زیبنده ی وجودت باشد.بهترینم دوستت دارم و تولدت را از صمیم قلبم با هزاران شاخه گل عشق و محبت تبریک میگویم.عزیز من،گل من،تولدت مبارک....
و اما در ادامه دل نوشته ای که پدر مهربانت برایت نوشته را میگذارم تا بدانی که چقدر برایمان عزیز هستی و دوست داشتنی.و این نیز بماند برایت به یادگاری.....
.....دخترم،همیشه روزهایی در زندگی پیدا میشود که از مدتها پیش انتظارشان را می کشیدیم...روزهایی که برای تجدیدکردنشان و برای درکشان لحظه شماری کرده ایم.امروز یکی از آن روزهای زندگی من است که دوست داشتم حسش کنم،ببویمش،لمسش کنم و در زیر آفتاب امروز،مغرورانه قدم بزنم و با صدایی بلند بگویم:امروز،روز من است.چرا که در این روز جهانی پا به هستی می گذارد که من اراده اش کرده ام.گلم،امروز،روز توست.پاگذاریت به هستی مبارک باد.
پی نوشت پدر:ضمایر من در این متن،در حقیقت ما ست.اما چون بنا شد مادرت نیز متنی جداگانه بنویسد،ما،من شد...
با عکسهایی خاطره انگیز در ادامه مطلب منتظرتان هستیم
دخترم و دوستان گلم چون از دوران کودکی کیانایم عکسهایی در کامپیوتر نداشتم و اسکنر نیز دچار مشکل بود به ناچار از عکسهای قدیمی با گوشی عکس گرفتم که متاسفانه کیفیت بالایی ندارد و فقط برای یادمانی ست از آن دوران....شاد باشید و پایدار.
کیانا ی ما در شش روزگی...
کیانای ما در یک و نیم ماهگی...
کیانای ما در دو ماه و ده روزگی...اینجا چون تازه گوشهای دخملیو سوراخ کردیم روسری سرش کردم گوشهاشو نکشه
کیانای ما در شش ماهگی...
کیانای ما در هشت ماهگی...
کیانای ما در یکسالگی...
کیانای ما در یکسال و سه ماهگی...
کیانای ما نزدیک دوسالگی....
کیانای ما در دوسال و نیمگی...
کیانای ما در سه سالگی....
و کیانای ما در ده سالگی....
دخترم گلم عزیزم تولدت مبارک باد
پی نوشت:و اما کیانا خانم!زمان تولد صدرا یعنی 18 شهریور ما به درخواست خودت هدایایی که برات تهیه کرده بودیمو تقدیمتون کردیم.10 مهرم باز بنده تشریف بردم و دو تا کتاب دیگه واست خریدم.شبم که رفتیم (جای دوستان سبز)رستوران و پیتزا خوردیم و این شد جشن دوم شما.هر سال کلاه سرمون میذاری و ما هم دل گنده کلاهو میپذیریمشاد باشی عزیزم