برای میلاد تو...
پسر عزیزم صدرای نازنینم،همه ی هستی من،روزها و هفته ها از پی هم گذشتند و اکنون جهار سال از با تو بودن گذشت...عزیز دلم اولین بار که تو را در آغوش کشیدم با دیدن چشمان باز و صورت زیبایت شادی و نشاط در قلبم موج زد و با زدن بوسه ای بر پیشانیت،آرامشی بر وجودم مستولی شد و با گرمای نفسهایت تمامی دردهایم از یادم رفت.پسرم در روز میلاد تو و روز شکفتنت از اعماق وجودم میگویم دوستت دارم و بدان که وجودم به وجود تو بسته است و با لبخند تو شور و نشاطم دوچندان میگردد.پسرکم این را میخواهم به تو بگویم برای فردا و فرداهایت...اینکه در برابر ناملایمات زندگی و طوفانهای دنیوی خودت را نباز و بدان هر شکستی پله ای است برای موفقیتهای بعدیت و بدان تا زمانی که جان در بدن داشته باشم هوادارت خواهم بود و همچون دریا ی بیکران آغوش میگشایم و در بغل میفشارمت.عزیزم از تو میخواهم در زندگیت هیچ وقت دروغ نگویی و در یاد داشته باشی که راستی و پاکی کلید سعادت و خوشبختیت هست و خواهد بود.و در نهایت تو را،تک پسرم را به یکتا خالق هستی،خداوند بزرگ و زندگی بخش و عظیم ترین و قدرتمند ترین هوادار جهان میسپارم و از او برایت بهترینها را میخواهم.میلادت مبارک پسر کوچک من
صدرا در چهار روزگی
و صدرا در چهار سالگی
بفرمایید ادامه مطلب
نفسم،عزیز دلم!تولدت مبارک