صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

مامان من گیر کردم!!!!!!!

1392/7/15 16:55
357 بازدید
اشتراک گذاری

صدرا

من چیچار کنم؟

ص

به چه می اندیشی؟پسرک کوچک من!

پسرم سلام.الهی مامان فدات شه.آخه تو چقدر شیطونی؟میدونی اینجا چه اتفاقی افتاده؟چند شب پیش رفتیم خونه یکی از دوستای بابا.عمو هادی.تو با کیانا و نگار جون بازی می کردی و اونا در اتاقو می بستن و گاهی اوقات راهت نمیدادن.تا اینکه یه دفعه جنابعالی تنهایی رفتی تو اتاق و در رو از داخل قفل کردی.چند لحظه بعد من که توی پذیرایی بودم شنیدم که میگی مامان!من گیر کردم.فکر کردم شاید دستگیره سفته و نمی تونی بازش کنی.ولی فهمیدم نخیر آقا درو قفل کرده.حالا هر چی بهت میگیم صدرا جون کلیدو بچرخون.نمیتونی که نمیتونی.قربون قیافه ی ناراحتت بشم.من، هم ناراحت و نگران بودم هم مثل خبرنگارا ازت  عکس می گرفتم.بابا،خاله مریم جون،عمو هادی،من،کیانا،نگار همه سعی می کردیم راهنماییت کنیم تا در باز شه.خاله جون با آچار و چاقو به جون دستگیره افتاده بود ولی فایده نداشت که نداشت.همه درگیر شده بودیم.شانسمون پنجره باز بود و از پشت نرده ها باهات حرف می زدیم.اصرار می کردی که ما بیاییم تو اتاق.نگار برات چند تا شکلات آورد.منم دلم شور می زد نکنه یه شکلات بپره تو گلوت بعد چیکار کنیم؟بلاخره دیدیم نرده ها خیلی محکم جوش نخوردن.با بابا اینقدر نرده ها رو کشیدیم تا از جا کنده شد.بعدم آقا رفتند روی صندلی کوچولوی نگار خانم و بابایی از لای نرده کشیدت بیرون.دستات یخ شده بود.رنگتم پریده بود.آخرشبم ازت خواستم قصه ی گیر افتادنتو بگی.گفتی:یه روز صدرا گیر کرده بود بعد صندلی گذاشت اومد بیرون.قصه ی ما .....اینم یک خاطره شد و یه تجربه.راستی مهمون دیدی که بزنه نرده ی اتاق صاحبخونه رو از جا در بیاره؟؟؟هادی آقا و مریم جان شرمنده.حتماطرفای ما هم بیاین.خجالت

ص

صدرا و شکلات هایش در زندان!

ص

نگاه ملتمسانه صدرا جون!

ص

نرده ای که از جا کندیم.

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان ریحان
16 مهر 92 0:00
سلام عزیزم اومدم برا عرض ادب همیشه شاد باشید


ممنون از لطفت.دوست مهربونم شما هم همیشه شاد باشید.
پدر صدرا
17 مهر 92 16:16
واقعا استیصال و درماندگی پسرم را در آن لحظات حس کردم.آنگاه که می گفت در پاسخ درخواست ما مبنی بر درآوردن کلید از قفل:" نمی تمونم"