بدون شرح اضافه...
سلام به دوستان خوب و عزیز خودم.و سلام به شما دو شکوفه ی زندگیم.بعله دوستان مدتی کوتاه دچار بی حالی و وب زدگی شده بودم و حوصله نداشتم به دوستان سر بزنم و آپ کنم و گشت و گذار داشته باشم.ولی خوشبختانه وضعیت روحی بهتر شد و حوصله برگشت و دلیل اصلیشم علاقه به شما دوست جونیها بوده و هست.ایشا....همه دور هم خوب و سلامت و شاد باشیم.ولی هدف از این پست فقط یه سلام و علیک و دیدن عکسهاییه که از قلم افتاده.پس پرحرفی نمیکنم و میریم سراغ عکسها....
بلایی که سر دوچرخه آوردن و بازم از رو نمیرن و اینجوری باهاش بازی میکنن.
کمک کیانا و صدرا جهت آماده کردن دروازه قرآن برای روز اول مهرماه
بریم ادامه مطلب.....
وقتی صدرا از خودش عکس میگیره
صدرا در آرایشگاه...
صدرا بعد از آرایشگاه و وقتی که:عروسکی شونه کرده ...همه رو دیوونه کرده
کیانا با پشت صحنه ی عبور قطار زندگی
دختری به نام صدرا....قلبت منو کشتهقبلا پسرم بیشتر شبیه دخترها بود ولی حالا دیگه پسر شده...
صدرای من دیگه بزرگ شده و خودش خیار پوست میکنه
خودش بادکنک باد میکنه
بازم تولد....البته یه جشن خاص برای بچه های بهزیستی.این قبل از شروع جشن و اومدن بچه هاست.عید غدیر...خونه ی دوست گلم مامان صدف جون.
از دست صدرا که از بس وول میخوره فاتحه میخونه تو عکس ها
نمایی از کادوهای تهیه شده واسه بچه ها
جدال صدف و صدرا...
اینم هلیای یه ماهه که روز یک ماهگیش نمیدونم چش بود مدام گریه میکرد.الهی خاله فدات شه تقصیر خودته عکست بد شده
صدرا و هدیه ی عید قربان از طرف مهدش که نرسیده به خونه شکسته و آقا ناراحتن
صدرا و هدیه اولین روز مهد
هدایای صدرایی از طرف مهد...
پسرم موهاتو شونه کن مادر....شونه....
خب دوست جونیای من ببخشید که پست طولانی شد و امیدوارم از عکسها خوشتون بیاددیگه وب زده نمیشم چون واکسن زدم