خواب معصومانه
دوست جونیهای من سلام.امروز میخوام فقط یه عکس بذارم و برم.عکسی از یک خواب عمیق و آروم بچگانهعکسی که نشون میده چقدر رویاهای کودکیمون قشنگ بودن و چقدر آروم و زود به خواب میرفتیم و چقدر دور شدیم از اون روزها!!!روزهایی که سرمون به بالش رسیده و نرسیده،گوشه ی اتاق،روی پای مامان یا بابا،روی موتور یا دوچرخه،بی دغدغه و راحت میخوابیدیم...اما حالا از وقتی که سرمونو روی بالشمون میذاریم تا موقعی که بالاخره خوابمون میگیره به چه چیزهایی که فکر نمیکنیم و چه دلهره هایی که نداریم!!!!!!دوستان کجاست بچگیهامون؟؟؟یادش بخیر....یادش بخیر....فقط حواسمون باشه بچه های ما هم دارن بزرگ و بزرگتر میشن و از بچگیهاشون دورتر و دورتر....پس بیاین بیشتر هواشونو داشته باشیم تا از این دوران لذت بیشتری ببرنشاد باشید و خوشحال
این عکس سبحان کوچولوی عمه ستنزدیک دو سالشه و اینجا در حالیکه ما بزرگترها سرگرم گفتگو بودیم و سبحانم مشغول هندوونه خوری یه دفعه دیدیم دنیا رو آب برده و سبحانو خوابخوب بخواب عمه جونی....ایشا...همیشه سلامت باشی و خوابهای خوب ببینی