صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

مشاعره ی ما....

1393/2/24 18:42
557 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستان عزیز و گلم.یه سلام هم به کیانا خانمی و صدرایی خودم که هنوز خوابه و کاری به کار من نداره.و اما چند وقت پیش برای دوست و همکار گلم مدیر وبلاگ مهر تابان چند بیتی شعر نوشتم (از خودم در نکردم ها...)و جرقه ی یک مشاعره بین ما روشن شد و تا امروز هم ادامه داره.دلم نیومد این شعرها لابلای نظراتمون گم بشه.این بود که تصمیم گرفتم جمعشون کنم.حالا اگه دوست دارین بفرمایید و از خوندن این شعرها لذت ببرید.اولین شعرهایی که برای دوست جونی نوشتم و حالت مشاعره نداشت:

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم.....از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم.....حالا میرم شعر بعدی با مفهوم تشویق به همدلی و شادی:
تا دست به اتفاق در هم نزنیم.......پایی زنشاط بر سر غم نزنیم.....خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح......کاین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم....دوست مهربونم نوشت:

گر يک نفـسـت ز زندگاني گذرد / مـگذار که جز به شادماني گذرد /هشدار که سرمايه سوداي جهان/  عمرست! چنان کش گذراني گذرد...و از رباعی بعدی مشاعره ی ما شروع شد:

بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است...
بر طرف چمن،روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و مگو ز دی،که امروز خوش است.


تـــــــــــــــــو ای باران شبهای بهاری!
دریچه را به رویم می گشایـــــــــــی؟
و از آغـــــــــــــــــــــوش باز این دریچه
سلامم را به گل ها می رسانــــــی؟

یک چند به کودکی به استاد شدیم.......یک چند به استادی خود شاد شدیم......پایان سخن نگر که ما را چه رسید....چون ابر برآمدیم و بر باد شدیم.

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد


دی کوزه گری بدیدم اندر بازار...
بر تازه گلی لگد همی زد بسیار...
وان گل به زبان حال با او میگفت:
من همچو تو بوده ام مرا نیکو دار.

رررررررررررروزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی بــــــــــــــاد
یکی از کاج ها به خود لـــــــرزید
خم شد و روی دیگری افتـــــــاد
گفت ای آشــــــــــنا ببخش مرا
خوووووووب در حال من تامّل کن
ریشــه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مـــــــــــــرا تحمل کن

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

دل من سرگشته ی تو
نفسم آغشته ی تو
به باغ رویاها چو گلت بویم
بر آب و آیینه چو مهت جویم
تو ای پری کجایی؟

یاعلی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد...

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را

قلبلبخند بفرمایید ادامه مطلب لطفالبخندقلب

آن قصر که جمشید در او جام گرفت.....آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت....
بهرام که گور می گرفتی همه عمر....
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟؟؟؟قلب

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را باتو زیبا می کنم هر شبقلب

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار.قلب

روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم,خرده هوشی,سر سوزن ذوقی
مادری دارم,بهتر از برگ درخت
دوستانی,بهتر از آب روان
وخدایی که در این نزدیک است
لای این شب بوها,پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب, روی قانون گیاهقلب

هر جا نگری جلوه گه شاهد غیبی است
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست
در آیینه ببینید اگر صورت خود را
آن صورت آیینه ی شما هست و شما نیستقلب

تــــــــــــــــــــاج از فرق فلک برداشتن
جــــــــــــاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشـــــــــــــــــت آرزو ره یافتن
هرنفس شهدی به ساغرداشتن
روز در انواع نعمـــــــــت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بداشتن
صبح از بام جهان چــون آفتاب
روی گیتـــــی را منور داشتن
شامــگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک اختـــــــر داشتن
چون صبا در مزرع سبـــز فلک
بال در بال کبــــــــــوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکـــــــندر داشتن
تا ابد در اوج قـــــــــــدرت زیستن
ملک هستی را مســـــخر داشتن
برتو ارزانی که ما را خـوش تر است
لذت یک لحظه "مـــــــــــــادر" داشتنقلب

نیمه شب ابری به پهنای سپهر،
می رسد از راه و می تازد به ماه
جغد می خندد به روی کاج پیر
شاعری می ماند و شامی سیاه.قلب

همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجـاز کردن
بخدا که هیچ کس را، ثمـــــر آنقدر نباشد
که به روی نا امیدی ، در بسته بــاز کردنقلب

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شدقلب


دوست مشمار آن که در نعمــــــــت زند
لاف یاری و برادر خواندگـــــــــــــــــــــــی
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشــــــــــــان حالی و درماندگـــــیقلب

یک روز زبند عالم آزاد نیم
یک دم زدن از وجود خود شاد نیم
شاگردی روزگار کردم بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیم...قلب

مــــــــــــــیازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش استقلب

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه..قلب

هر آن کس که با تو نگوید درســـت
چنان دان که او دشمن جان توست
مکن دوستـــــــــــــی با دروغ آزمای
همان نیز با مــــــــــــــــرد ناپاک رایقلب

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنشقلب

یکی روبهی دید بی دســـت و پای
فرو ماند در لطف و صنــــــــع خدای
که چون زندگانی به سر مــــی‌برد؟
بدین دست و پای از کجا می‌خورد؟قلب

در آن نفس که بمیرم،در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم...قلب

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخورقلب

راستی کن که راستان رستند
در جهان راستان قوی دستند محبت

دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستادمحبت

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
گشته‌ام در جهـــــــــان و آخر کار
دلبری برگزیــــــــــده‌ام که مپرس

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه ی دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت..

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

وفا کنیم وملامت کشیم وخوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن...

نتوان وصف تو گفتن که در وصف نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی

یـکـی شـکـسـتـه نـوازی کـن ای نسیم عنایت
کــه در هــوای تـو لـرزنـده تـر ز شـاخـه بـیـدم

معلم ای فروغ جاودانی،معلم مهر پاک آسمانی

معلم ای چراغ راه دانش،معلم آیه های مهربانی

مرا ازجهل ونادانی رها کن،مرا باعلم وایمان و خداکن

بیا ای گل تو از گهواره تاگور،مرا باعلم ودانش آشنا کن

نگاه گرم جانان بال پرواز است عاشق را

به سوی آسمان پرواز بی پر می کند شبنم....

من یاد خوش دوست به دنیا ندهم
لبخند خوشش به حور رعنا ندهـــم
من نوشتم این سخن از بهر دوست
تا بداند این دلم در فکر اوســـــــــت

تا به جفایت خوشم ترک جفا کرده ای...
این روش تازه را تازه بنا کرده ای....
راه نجات مرا از همه سو بسته ای...
قطع امید مرا از همه جا کرده ای....

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
مدتی کشمکش افتاد میان من و دل
تا شد از پرده برون راز نهان من و دل
هرشبی من زبلای دل و دل از غم تو
تا سحرگاه بلند است فغان من و دل

لبخند تو را چند صباحیست ندیدم

یک بار دگر خانه ات آباد،‎بگو سیـب

برو به قصر عزیزان ولی مواظب باش
آهای یوسف گمگشته چاه بسیار است

تو نسیم خوش نفسی ، من کویر خار و خسم

گر به فریادم نرسی ، من چو مرغی در قفسم

تو با منی اما من از خودم دورم

چو قطره از دریا ، من از تو مهجورم

ما زنده به انیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان ریحان
7 اردیبهشت 93 12:10
سلام دوست عزیز، من فقط شعرخوندن دوست دارم قشنگ بودن ، بگو یه بیت بگو نمیتونمفکر کنم رشته ات ادبیات باشه، درست بید؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.آره من ادبیات خوندم.ولی کلا شعر رو دوست دارم.جوونیام مشاعره زیاد می کردیم...ولی یادش بخیر
مهرتابان
7 اردیبهشت 93 12:47
سلاااااااااااااااااام به به میبینم که پست امروزتون خیلی خاصه ای جونم همه رو خوندم می بخشید که دیر جواب دادم نت دیشب داغوووووون بود.حالا نوبت من با میم میام با صدای حسام الدین سراج ملکا ذکر تو گو یم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راهنمایـی اینجا هم می تونید این آهنگ فوق العاده گوش کنید http://www.aparat.com/v/c5U6E
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
آره دیگه...حیفم اومد همه رو یکجا گذاشتم.خواهش میکنم گلم.ممنونم بابت این شعر فوق العاده
مهرتابان
7 اردیبهشت 93 12:48
خــــــــــــــب پس با لیوان هم میشه خورد ..... به به شیطون بودینااااااااااااااااااااا
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
بابا از دهنم پریداین خانممونم بد جور حساس بید و علاقه مند به ادبیات...دیگه فقط نصیحت کرد و تکلیفمونم کم شد
زهرا
7 اردیبهشت 93 14:42
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
این بوسه ها هم برای مامان و نی نی
مهرتابان
7 اردیبهشت 93 19:15
اولش بهم برخورد و ناراحت شدم اما الان با حرف های شما و دو تا از خواهرای گلم خیلی آروم شدم... جدی عجب شعری بود خواهری..... دارم فکر می کنم چی برات بفرستم حالا بذار سر فرصت فکر کنم یه شعر تووووووووووووووووپ بفرستم ... پست بالایی چی میگه؟دیدی اصلن؟ بیا ببین خواهری چه کرده .... اصن هنر در حد جام جهانی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربون دلتحالا خواهر واقعا ما بی ......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هر کی گفته خودشهمیام الان
مامان ریحان وعلی
8 اردیبهشت 93 13:43
سلام و ظهر بخیر عزیزم قالب جدید مبارک
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.بیدار شدی مادرمرسی
مامان آیدا
8 اردیبهشت 93 15:19
سلام امیدوارم حالتون خوش ولبتون خندون وتنتون سالم و سال نوتون هم مبارک و روز مادرهم به کامتون شیرین باشه دوستتون دارم ومیبوسمتون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربانت عزیزم.لطف داری
مهرتابان
8 اردیبهشت 93 15:27
سلام خواهری خوبی؟بچه ها خوبن؟ کلی فکر کردم که با ر چی بفرستم،همسری میگه اینو بنویس. راستی کن که راستان رستند در جهان راستان قوی دستند خووووووووووووووب بید؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام خواهر جونممنونم از لطفت....دست شما و جناب همسری درد نکنه.خیلی خوب بید
مهرتابان
8 اردیبهشت 93 15:28
راستی قالب نوووووووووووووووووو مبارک
لی لی
9 اردیبهشت 93 4:28
خصوصی خواهر
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
قربونت برم
مهرتابان
9 اردیبهشت 93 14:11
سلام خواهری درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهـــــــــان و آخر کار دلبری برگزیــــــــــده‌ام که مپرس
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام خواهر جونم.میرسم خدمتتون
مهرتابان
10 اردیبهشت 93 0:13
سلام خواهر.... خوبی؟ناهار فرداتون چیه؟ خخخخخخ با ت اومدم تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
میدونی گفتیم بوی غذا میپیچه بقیه گناه دارنآخه ما خیلی زیادیم چیزی حدود 20 نفر...واسه همین دیروز فقط کادر بودیم.اما ایشا...یه آش راه میندازیم واسه هفته ی معلم.همه با هم میخوریم.خخخخخخخخخخمرسی بابت شعر
مهرتابان
10 اردیبهشت 93 0:18
بازم سلام خواهری گلم بایدم ناهار توی مدرسه مزه بده. اصن مهم نیست ناهار چی باشه باکلاس باشه یا نباشه... مهم اینه که یکی دیگه درست کرده باشه و حاضر و آماده باشه .خخخخخخخ
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.زدی تو خال.موافقم صد در صد
مامان ریحان
10 اردیبهشت 93 9:32
سلام و صبح بخیر خواهر جان، پیشاپیش روز معلم مبارک دوباره دارم میرم ددر بای
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام و صبح شما هم بخیر.ممنونمخوش بگذره گلم
مهرتابان
10 اردیبهشت 93 12:16
سلام خواهر بزرگه ... بله ، بله ، پیش پیش روزموووووووووووون مبارررررررررررررررک آفرین که راستی پیشه کردی احسنت.... منم با نون میام نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام خواهر کوچیکه.با ختین باختین خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ...این تکراریه من قبلا نوشتمش ههههههههههه.میبینی تو رو خدا!!!!کیانامونم قاطی مشاعره ی ما شده و با دال شعر نوشته: در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ازدسته ی هر کوزه بر آورده خروش صد کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش خب دوباره بیا...یه بار مجازه
مهرتابان
10 اردیبهشت 93 12:18
اووووووووووووووووو موزیک آنلاین چی میگه... فوق العاده... بیست.... هووووووووووووووووووووووورا
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
منظورت آهنگ وبمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چند روزه که اینه خواهر
مامان مهدیه
10 اردیبهشت 93 20:13
سلام عزیزم دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ما بیاین و بهشون رای و امتیاز5 رو بدین
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
رای دادم عزیزم.سلامت باشید.ماشا...عجب تبلیغاتی راه انداختین ها....
مامان ناهید
13 اردیبهشت 93 17:59
قربون بچه ها بشم که هروقت خوابن مامانی نت میان خانمی خوبین؟ چه پستهای جالبی گذاشتید یعنی من خیلی وقت اینجا نیومدم اونوقت عآیااااااااااااااااااااااااااااا؟ اهنگ وتونو برم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.اتفاقا الان وب شما بودم و راستش دیدم سرتون شلوغه و وقت نمیکنین به ما سر بزنینولی ممنونم که وقتی شد و تشریف آوردین...
مامان ناهید
13 اردیبهشت 93 18:00
چه مشاعره ای داشتین شما با دوست جونیت چه حس قشنگی هست شعرهای نو وقشنگی رو هم انتخاب کرده بودید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم عزیزم