گردشی در سومین روز بهار...
سلام و صد سلام به دوستان خوب و همیشه همراهم سلام به کیانا خانم و آقا صدرا.دوباره میگم عیدتون مبارک دوستان عزیزم و آرزو میکنم روزهایی شاد در انتظارتون باشه در این سال جدید. و اما در سومین روز از بهار 1394 و در حالیکه هوا کاملا ابری بود و نوید یه بارون بهاریو میداد به خاطر اصرار کیانا خانم که چرا ما بیرون نمیریم و دوست دارم هوا بخورم و ....تصمیم گرفتیم به دامن طبیعت پناه برده و در یک تماس تلفنی با خواهر کوچیکه قرار شد ساعت 10.5 بریم هواخوری بله دوستان راه افتادن ما همان و شروع نم نم بارون که البته گاه جر جر بارونم میشد همان شما که یادتان نرفته که آبجی کوچیکه ی ما مامان هلیا جان 6 ماهه و هستی خانم 6 ساله هستن و با وجود بچه ها در این هوای سرد ...