برای کیانا
دخترم؛کیانا جون نوبتی هم باشه نوبت توئه.درسته بزرگ شدی و حالا خودت یک وبلاگ خیلی
قشنگ و پر مطلب داری.ولی می دونم دوست داری مثل صدرا برات پست بنویسم و خاطره ای
برات بمونه.منم این عکسو برات انتخاب کردم.فکر کنم شش ماهه بودی و در اولین نوروز زندگیت
این عکسو گرفتم.اون وقتا مستاجر بودیم.اینجا خونه ی آقای اکبریه.دختر گلم ببین چقدر زود
گذشت.تو اون موقع فقط شش ماه سن داشتی و حالا یه برادر کوچولوی سه ساله داری و
ماشاءا...کم کم داری به تولد 9سالگیت نزدیک میشی.آره عزیزم روزها پشت سر هم میان و شما
روز به روز بزرگتر میشین و ما مامان بابا ها هم پیرتر و پیرتر.گل مامان، تنها آرزوی ما همون طور
که همیشه گفتم سلامتی و موفقیت
شماست و تنها چیزی که من و بابا از تو و صدرا می خوایم احترام گذاشتن به خودتون و گوش
دادن به حرفهای ماست.
به امید کامیابی شما ستاره های زندگیمون.