صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

پسرک پرحاشیه....

1394/5/3 18:14
986 بازدید
اشتراک گذاری


سلام به همه.سلامی گرم و دوستانه به تو به خودم و به شما دو فرزندم.شمایی که پاره ای از وجودم هستید و خواهید بود.و اما امروز دوست دارم به این رخوت و تنبلی که چند وقتیه حس و حالمو گرفته غلبه کنم و یه پست پر و پیمون بذارم.البته خودمم دقیق نمیدونم چی میخوام بنویسم ولی خب شروع میکنیم و امیدوارم خوب از کار در بیادچشمکو لیکن!!!!چرا عنوان پست شد پسر پر حاشیه!!؟؟؟صدرا جون،پسر خوب مامان خداییش تو جدیدا خیلی خیلی خیلی حاشیه دار شدی ننه جان!!!روز به روز بزرگتر میشی و من کاملا تفاوتهای امروز و دیروزتو حس میکنم.انتظار نداری که باهات بدرفتاری داشته باشم و اگر در برابر خواسته های الکی و بهانه های بیخودت دعوات کنم و عصبانی بشم از کاه کوه میسازی و میذاری کف دست بابات که مامان منو اینجوری کرد اونجوری کرد برو بهش بگو...عینکاین یک حاشیهخندونکچند وقت پیش که من گوشی خریدم گوشی بابا رو که چند روزی دست من بود صاحب شدی و گفتی این گوشیه منه.البته سیم کارت نداشت.بابا هم به خاطر اینکه فکر میکرد چندروزی با گوشی ور میری و خسته میشی گفت عیب نداره و بهت داد.مدام از من میپرسیدی میشه بهم زنگ بزنی؟؟؟میشه به شما زنگ بزنم؟میشه به هستی زنگ بزنم؟و من میگفتم پسرم این گوشی سیم کارت نداره!!!و تو برین برام سیم کارت بخرین.منم یه بار با جدیت گفتم تو حق نداری سیم کارت داشته باشی با این سن و سالت!!!ظهر که بابا اومده باز رفتی به چوغولی که مامان به من گفته من حــــــــــــق ندارم که سیم کارت داشته باشم و خلاصه کلی مظلوم نمایی.بگذریم که در حال حاضر این گوشی به خاطر گروه دار شدن بابا خان در تلگرام سیم کارت هم داره و دست جنابعالی میچرخه و مدام یا به خونه زنگ میزنی یا به گوشی بابا یا به گوشی کیانا و از منم میپرسی مامان!!!اگه شارژم تموم شد برام از بانکت شارژ میخری؟؟؟متفکرتازه کلی باهاش انواع استیکرها رو به خصوصی من میفرستی از طرف بابا که تا میرم نت میبینم چی که نمیاد واسمشیطاناین دو تا حاشیهخندونکهنوزم حاشیه داریم.بریم ادامه مطلب خواهید دیدچشمک

محبتصدرا در پاییز1392

صدرا

مدام به تولد گیر میدی و انتظار داری تولدی داشته باشی با کلی مهمون و هدیه های آنچنانی!!!!امروز هم کیانا خانم بهت میگه:صدرا یه ماهه دیگه تولدته ها!!!و تو:یعنی تولد من از تو زودتره؟کیانا:آره اول تولد توئه بعد تولد منه.صدرا:من نمیخوام من دوست دارم تولدم عقب تر باشه.کیانا:تولدت زودتر باشه خوبه برات هدیه میارن و بالاخره صدرا:آخ جون!!پس مامان امروز تولد من باشهتعجباین سه تا حاشیهخندونکبابا پریشب رفته بود کوه و ما خونه تنها بودیم.مدام که به من میگفتی:البته یواشکی و طوریکه کیانا نشنوه...مامان!دلم برای بابا تنگ شده کی میاد؟؟؟میگفتم فردا ظهر بابا میاد.یه ساعت دیگه:مامان امروز فرداست؟متفکرهمون شب وقت خواب...مامان!دزد نمیاد بابا رو ببره؟نه پسرم!!خب چه جوری نمیاد ببره؟منم واسه اینکه راحت شم از سوالات تو گفتم اونجا نگهبان داره!!!باز میپرسی چند تا نگهبان داره؟منم گفتم سه تا...چشمکباز رفتی سراغ خودمون که بابا نیست خونه دزد نمیاد ما رو ببره؟؟هر چقدر میگم نه پسرم خونمون امنه...درها بسته ست عمو هم بالا مواظبمونه باز رفتی کله تو کردی زیر پتو و بعد از ده دقیقه با کله ی خیس دراومدی میگی از بس که میترسم رفتم زیر پتو غرقم(عرقم) کردهخطاصبح هم از خواب پاشدی خیلی محترمانه گوشیو برداشتی و به پدرت زنگ زدی که بابا تو هنوز تو کوهی؟؟؟چرا بیسکویتتو نبردی واسه من گذاشتی؟؟؟گرسنه میموندی خب!!!البته ایشون از موندن اون بیسکویت در خونه این شکلی بودنراضیاین شد چهار تا حاشیهخندونکچند روز قبل هم یهو برگشتی میگی:مامان!!!یک زن برام میخری؟؟؟تعجبسکوتزبانمنم با تعجب!!!زن برات بخرم؟؟؟آره!!!برای چی زن برات بخرم؟؟؟هیچی همین جوری بیارمش تو خونهخندهقه قههترسویا چند شب پیش به بابا میگی:بابا!!!به همین مامان بگو یه خواهر واسه کیانا بخره!!!!باز بلافاصله از بابا میپرسی اصلا چه جوری همین بچه میاد تو شیکم مامان!!!!درسخواناینم شد پنج تا حاشیهخندونکدیشب هم یهو از من میپرسی مامان!تو شوهر خاله داری؟؟؟من نمیدونم چرا وقت خواب همین سوالات غیر عادی میاد تو کله ی تو؟؟؟گفتم آره.باز میپرسه اسمش چیه؟؟؟باور کنید چند لحظه فکر کردم تا اسم شوهر خاله ام یادم اومده و اینکه چند تا دارم؟؟؟خندونکتازه وقتی میگم یکی میپرسه فقط یکی؟؟؟؟بقیه شون چی شدن؟؟؟گفتم فوت شدن.میگه:یعنی با یه حالت پرسشی کامل و متهم کننده...یعنی کردینشون زیر خاک؟؟؟خب پس بابا چند تا شوهر خاله داره؟؟؟عصبانیاینم شش تا حاشیهخندونکوقتی بابا از کوه اومده میپرسه:بابا برام کوه کندی بیاری؟؟؟ما میگیم که کوه کنده نمیشه پسرم و ایشون عصبانی که چرا یه بار که رفتیم یه جایی بابا برای کیانا کوه کنده و حالا چرا واسه من کوه نکنده؟؟؟بعدم پوزیشن گریه....خب بچه جان مگه بابای تو فرهاد کوه کنه که برات کوه بکنهغمناکاینم هفتمین حاشیهخندونکالبته تا یادم نرفته روزی صد بار که البته فعلا کمتر شده با الهام گرفتن از سریال پایتخت میگه:نقی زنته؟؟؟یا زنته؟؟؟پاره ی تنته؟؟؟خب از همین فیلمها میذارین که بچم تو 5 سالگی هوس زن خریدن به سرش افتادهقهربماند که گاهی هم دیالوگ بابا پنجعلیو واسمون استفاده میکرد....خودتون میدونین دیگه بخوابونم تو ....گریهکه ایشون میگفتن بکوبونم خیلی بدترهیساینم هشتمین حاشیهخندونککلمات قلمبه سلمبه که به کار میبری هم پسر جان جالبه که خب همش تو ذهنم نمونده ولی آخریش که گفتی این بود که شما به هیچ عنمان(عنوان)برای من خوراکی نمیخرین؟؟!!!!!بله پسرم به هیچ عنمان برات چیپس و پفک نمیخریم.قبول کن که بیخودهغمگینیا همین کلمه احساس...میگی من احساس میکنم که این جوریه یا احساسم میگه...البته طوری تلفظ میکنی که چندان صدای ح به گوش نمیادچشمکاینم نهمین حاشهخندونکو دهمین حاشیه تم میذارم برای اطلاعاتی که از دنیای مجازی پیدا کردی و میگی گروه موسیقی بی کلام و مدیر گروه و گروه مچاور خانواده و تلگرام و ...اینم بگم چند روز پیش هم از من میپرسی مامان!یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟؟نه پسرم بگو.مامان تو با بابا ازدواج کردی یا بابا با تو؟؟؟تعجببابا تیپ زده بود؟یعنی از اینا که به گردنشون میزنن ،کبرات (کراوات)زده بود؟خندونکبابا که دوماد بود تو چی بودی؟؟تعجبمتفکرهیپنوتیزمخب پس من حق دارم به این پسر بگم پر حاشیه یا نه؟؟؟خندونکحالا نوبتی هم باشه،نوبت دیدن عکسهایی هست از پسرک پرحاشیه ی ما و خواهر جانشانبغل

چون آب سرد بود،صدرا هیچ تمایلی نداشت پاهای مبارکو بذاره تو آبخندونک

صدرا

کیانا

طبیعت

صدرا

اینجا که میبینید جناب صدرا دنبال خار میگردند جهت تهیه یه جور سلاح قدیمی سوزنی که از زمان پدرشون بهشون ارث رسیدهخندونک

صدرا

صدرا

صدرا

سلاح سوزنی درست شد...اگه یکی از خارها رو بکشیم خار بعدی شوت میشه به سمت هدفخندونک

صدرا

پسم مواظب باشخندونکخندهقه قهه

صدرا

فکر میکنید این چیه که صدرایمان ریختن در آب؟؟؟؟

آزمایش

گرفتین چی شد؟؟؟؟میگه میخوام ماده درست کنم...متفکر

صدرا

بله دوستان وقتی دیدیم مریم جونی دوست پایتخت نشینمان نوشتن که آیدین جون پازل درست میکنه،ما هم بسی حسادت وجودمان را فرا گرفت شیطانو بعد از دقیقا یکسال دوباره پازلهای کیانایی را آوردیم و مشغول بازی با جناب صدرا شدیم و عجیب دیدیم پسرکمان یاد گرفته است که پازل بچیندجشنتشویقممنونم مریم جانبغل

صدرا

صدرا

صدرا

پازل

صدرا

صدرا

یک روز قبل از طوفان تهران یه نیمچه بارونی اندازه ی نخود تو شهرمون بارید.این آسمون بعد از بارون نخودیهمحبت

طبیعت

صدرا در بازدید از نمایشگاه صنایع دستیزیبا

صدرا

معرفی میکنم:عروسم هستندخندهقه قهه

عروس خانم

کیانا

صدرا در بازدید از نمایشگاه صنایع دستی

این کارت تبریکو یکی از شاگردام هشت سال پیش بهم داد و دوستش دارم و نگهش داشتممحبت

کارت

طبیعت

صدرا با دوچرخه ای که هم بوق دارد و هم آینهخندهخریدیم دیگه تا بچمون با خاک انداز و سه پایه شلنگ بوق آینه نسازهبغل

صدرا در بازدید از نمایشگاه صنایع دستی

خب دوستان عزیزم ببخشید سرتونو درد آوردم.محبتامیدوارم همواره روزگاری داشته باشید آرام و لبریز از عشق و صفا و محبت.خوش باشید و شادمان و خرمآرامبای بای

پسندها (2)

نظرات (10)

همراه رایانه
5 مرداد 94 18:18
همراه رایانه مرکز پاسخگویی شبانه روزی سوالات رایانه ای و موبایل تماس از طریق تلفن ثابت :9099070345 ادرس سایت :WWW.poshtyban.IR
مریم مامان آیدین
5 مرداد 94 20:20
سلااام مرضیه حووونم خوبی دوستم....یعنی من عاااشق این پسر پر حاشیه تو ام ماشالا خیــــــــــلی حواشی خطرناکی هم داره هاااا...سوال های ازدواجیش زیاده....فکر کنم به شــــــــــدت ازدواجیه جدا باباش نبود ترسیده بود؟؟؟الهی....باید مامان سوپر منی باشی هاااا حالا چرا شوهر خاله؟؟!!!من شنیده بودم با عمه بیشتر سر و کار دارن بعد تو خجالت نکشیدی شوهر خاله هات رو کردی زیر خاک! واااای گوشی که بره دست بچه باید فاتحه اش رو خوووند یعنی....تسلیت مرا پذیرا باشین بابا...گوشی جدید ...عکس هنری....ایول حووووب...نگفته بودی حسودی کردیخوشحالم باعث یاداوری شدم....حداقل هم تمرکزش میره بالا هم یه سرگرمی مفید رو برای یه مدت پیدا میکنه...هم تو ذووووق میکنی از هربار پازل سازی محمد هم خوشش اومده و هی پازل میخره...من نمیزارم همه رو رو کنه و میگم یکی یکی عرووووست رو قربونخیلی عشق زلم زیمبوست عروست هاااا...بپا خرج طلا زیاد دستتون نزاره بعد ها دوچرخه نو صدرا جونم هم مبارک...الهی بهترین خاطرات رو باهاش رقم بزنه ایام همیشه به کامتون و از غصه و رخوت به دور باشین دوستم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مریم جونمممنونم خواهر خوبم.قربون محبتت عزیزم.پرحاشیه که دیگه چی بگم!!!!فعلا ازدواجیه بعدا نیست دیگهخواهر همچین خوابیدم تا صبح خوب...خوب خواهر خوبخواهر باور کن بنده خدا شوهر خاله هام سه تا بودن دوتاشون فوت شده راست گفتم به جون خودمممنونم رفیق پذیرا شدم.ولی باور کن گوشی خودمو یه دقیقه به زور میدم دستش.ولی گوشی باباش عیب ندارهفدات.یه ذره دستم تکون میخوره عکسهاش بد میشه باید قلقش بیاد دستم آبجی جونمحسودی در حد تیم ملیمیدونی من واسه کیانا از یک و نیم سالگی به بعد پازل میخریدم و چه علاقه ای داشت و چقدر زود درست میکردهمه شونم نگه داشته بودم ولی از بس صدرا بی علاقه بود منم خیلی از پازلها رو دادم به هستی.چند تا خوبتراشو نگه داشتم و هی دارم رو میکنمعروسم محلی و سنتیه خواهر از این سوسولهای جدید نیست کهقربونت مریم جون این دوچرخه ی کیاناست دادیم به صدرا چون اون دوچرخه قبلیش پنچره و کسی نیست درستش کنهفدای محبتت عزیزم و ممنونم از حضور گرمت
الهام
5 مرداد 94 23:03
سلام دلتنگتون شده بودیم پس صدرا خان هم سیمکارت دار شده و برچسب می فرسته! بده خواهر، کلی هم با برچسب هاش مامانش رو خوشحال می کنه از تولد نگو که علیرضا هم دقیقا همینه! جرأت نداریم اسم تولد و بیاریم سریع یه اسباب بازی رو نشونه می کنه و میگه برام بگیرید و اونقدر تکرار میکنه که اعصابمون خورد میشه و باباش میره می گیره تا ساکت بشه و دیگه نره روی اعصابمون خب عاقبت دزد بابا رو برد یا شما رو امان از دست سوالات مکرر بچه ها پس هنوزم بی خیال زن نشده این آقا خب براش یکی شو بیارید دیگه مرضیه جون باز خوبه علیرضا وقت خواب با خودش دیالوگ های فیلم های محبوبش رو تکرار میکنه و سوالی از ما نداره! البته چون جدا می خوابه اگه هم سوال بپرسه کسی کنارش نیست و پاسخگو نیست حرف های قلمنبه سلنبۀ آقا صدرا رو عشقه خواهر این بچه بدجور تریپ ازدواجی گرفته یه فکری براش بکنید عکس ها هم مثل همیشه عالی مخصوصا اون آسمون آبی و پر از ابر چه خوب که کارت تبریک و هشت سال نگه داشته اید من همیشه فکر میکردم هدیه های ما رو دور می ریزند! البته الحق هم قشنگه موفق باشید و خوش عزیزم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام الهام جونمالهی!!!تی فداتباور کن به شما حسودیم میشه که وقت میذارین و اونقدر دقیق پست مینویسیدخواهر جون استیکرهاش از اون بیخوداست و وسطاش یکی دو تا خوشگل پیدا میشهوای الهام چون نمیدونم این بچه های ما سیر اسباب بازی نمیشن چرا؟؟؟؟صدرا باز هوس ارگ کرده.خب بچه جان کم حرف میزنی سرم میره حالا باز برو ارگ بزنهیشکی هیشکیو نبردبی خیال که شده ولی گاهی یادش میادآفرین به علیرضا جون که مردی شده واسه خودشصدرا به دیالوگها علاقه نداره بهتونم گفتم خیلی چیزیو تعریف نمیکنه فک کنم انشاش خیلی بد باشهبچه های این دوره زمونه همه شون قلمبه سلمبه حرف میزننای خواهر یه هستی و هلیا داریم که هزاران کیلومتر با ما فاصله دارن بچم از بی همبازی داشتن به فکر زن گرفتن افتادهقربون لطفت عزیزم.هیچ وقت به پای عکسهای شما نخواهد رسید.من خیلی از نامه ها و کارتهاشونو نگه داشتم یه خاطره ای میشه ولی خب خیلی از دوستان همون اول میریزن دورممنونم الهام جونم بابت همه چیز
الهام
5 مرداد 94 23:06
راستی برای برطرف شدن تاری عکس ها باید بگردی تو تنظیمات و سایبر شاتش رو فعال کنی. شاید تو نت هم چیزی پیدا کنی که با توجه به مدل گوشیت راهنماییت کنه. گوشی نو هم مبارک
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم الهام جونم.باید وقت بذارم براش.میترسم بزنم هنگش کنم.خخخخ
مامانی
6 مرداد 94 15:03
سلام عجب پست حاشیه داری نکنه دوباره هوس حلوا کرده که زن میخواد یا زن واسش بیارین یا خواهر فکراتو بکن ببین کدوم راختتره (مادر شدن یا مادر شوهر شدن) آی ی ی ی اسلحه با خار مرسی از یاد اوریتون یادم باشه رفتیم کوه یکی واسه اریا بدرستم حتما استقبال میکنه تو بچگی چقد درست کردم ما خیلی وقته پازل مهمون خونمونه تقریبا از دوسالگی اریا از دو تیکه شروع شد و الان دیگه اینا واسش تکراریه از اون پازلها میخواد که رو زمین درست میشه و قاب دورشون نیست فک کنم کم کم باید بریم تو کار هزار تیکه ها عروستوووووووو دوچرخه صدرایی هم مبارکش باشه ببوس هر دوتاشونو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام دوست جون خودم.پر حاشیه خواهر پر حاشیه!!!!نه بابا یه بار یه حلوای بی مزه درست کردم دیگه از سرش افتادنه هنوز زوده پسرمو از دست بدم و بسپارم دست عروسمامان خوبی بشم بهترهحتما درست کن خواهر ولی هشدار یادت نرهدقیقا زمان کیانا از دوسالگی شاید هم کمی زودتر پازل اومد خونمون ولی برای صدرا از سه سالگی که آوردیم اصلا علاقه نداشت و هیچ دست نمیزد.این شد که افتاد به 5 سالگی آفرین به آریا جون.حتما هزارتایی بگیر خواهر جواب میدهقربونت عزیزم.ممنونم بابت زحمتی که کشیدید
آجی فاطمه
6 مرداد 94 22:29
یک سلامی به گرمی امرداد ماه 1394 به یک مرضیه جان دوست داشتنی ای جانم از این پسر پر حاشیه وناز که هر چی بگم کم گفتم دورش بگردم با این سن وسالش همه چیزا را تجزیه وتحلیل میکنه میگم عروس چند ساله میخوای؟بگو برات پست کنم از اینجاالبته عروسی هم که پیدا کردین خیلی خانوم واهل خانواده هستند به پای هم پیر بشن مبارک دوچرخه باشه عزیزم اخی سردش شده پاشو تو اب نمیذاره جاتون خالی مادوروز را رفتیم طرف شهرکرد کلی اب بازی کردیم وخودمونو خیسوندیم و برگشتیم این قدر خیس شدیم که موش ابکشیده بودیم لباسامونا کامل عوض کردیم بعدشم یه بند وصل نمودیم کنار خیابان تا لباسهایمان خشک شود در نهایت همه لباسارا شستیم و پهن نمودیم تا خشک شد ودوباره اب بازی نمودیم وخیساندیمشون جایتان حسابی خالی بود
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
اوه مای گاد!!!!ایران باستان!!!امردادقربون محبتت عزیزم.فداتنه قربونت خواهر راه دوره همین خوبه لباساشو ببین چـــــــــــقدر سنتیهدوچرخه قدیمیه آبجی فقط بوق و آینه ش جدیدهخوش به حالتون شهر کرد مهد سرسبزی و طراوتدوستان به جای ما.خوشحالم بهتون خوش گذشته
مامان ریحانه
7 مرداد 94 15:08
از دست این صدرای پر حاشیه خوب اگه قسمت جدید در حاشیه رو ساختن صدرا جونم توش بازی کنه مرضیه جون بعدا میام پیشت
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ریحانه جونم.خوبی خواهر؟؟؟قربونت خودمم الان میام پیشت
آنیتا
14 مرداد 94 12:04
___________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* آپ کردم *•~-.¸,.-~*............
مونا
15 مرداد 94 0:39
سلام مرضیه جون . وای چه حاشیه های جذابی . . . . ان شا . . . . دامادیش عزیز م . راستی خیلی از نوع نگارش این پستت خوشم اومد . روان و ملموس مینویسی . گوشی نو هم مبارک . دوچرخه صدرا جونم هم مبارک حاشیه هاتون شاد و پر انرژی . . . .
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مونا جونم.خوشحالم که خوشت اومده.لطف شماست عزیزممرسی ان شاءا...دومادی علی جونمرسی بابت همه چیز.شاد و سلامت و پرانرژی باشی
مهرتابان
19 مرداد 94 11:34
سلام خواهر خوبی؟بچه ها خوبن؟چرا سر نمیزنی بهم؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.ممنونم.من خیلی بد شدمالان میام