صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

سلامی چو بوی خوش آشنایی!!!!

1394/2/15 8:41
812 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  سلامی گرم و دوستانه حضور تک تک دوستان مهربونم و یه سلام عاشقانه به دخملی و پسری خوب خودممحبتامیدوارم حال همه خوب باشه و روزگار بر وفق مراد و عاشقانه هایتان پایدارآرامو اما چون کمی دچار سردرگمی روحی شده بودم در این مدت نشد که بیام وب و از همین جا از دوستان خوبم معذرت میخوام و قول میدم در اولین فرصت مناسب خدمت تک تکشون برسمخنده عزیزانم چون امروز سرم خیلی شلوغه و مدرسه هم جلسه داریم و باید زودتر برم  دعوتتون میکنم به خوندن یه پستی که پارسال همین موقع نوشتم و میدونم که تکراریه اما خوندن دوبارش خالی از لطف نیستچشمکپس برین بخونین و خوش بگذره بهتون و سلامت باشید و دوستتون دارم شدیدامحبتبای بای

ای معلم ای دبستانی ترین احساس من!!!!

پسندها (4)

نظرات (10)

مامان فاطمه
15 اردیبهشت 94 9:17
سلام دوست خوبم، خوبی؟ شرمنده دیر اومدم، روز معلم مبارک خانم معلم ان شالله همیشه شاد و خوش باشی در کنار عزیزانت
مامانی
15 اردیبهشت 94 13:55
تبریک میگم
الهام
15 اردیبهشت 94 14:55
اوه اوه! مدرسه و جلسۀ روز معلم و احتمالا یه کادوی حســـــــــــابی هم بهتون بدن و من پیشاپیش میگم کادوتون مبارک این گل های تقدیم به خانم معلم عزیزم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
کادوها خوب بودن الهام جونم.ممنون دوستم
آجی فاطمه
15 اردیبهشت 94 18:47
سلام عزیزم مجدد روزت را بهت تبریک میگم الهی همیشه خوش و خرم باشین بهتر شدی؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام فاطمه جونم.مرسی گلم.قدر لحظاتو باید دونست مهربونم
مامان ناهید
16 اردیبهشت 94 1:33
سلام به مرضیه عزیزم به دوست خوب وبا معرفتم حالتون خوبه چقدر دلم براتون تنگ شده نمی دونی اینقدر حرص خوردم که چرا نمی تون بیام خیلی می ترسم که همینطورادامه داشته باشه ومن ازاین سایت که بدونش می مردم محروم بشم مرضیه جون منو حسابی شرمنده کردی وقتی کامنتتو دیدم وگفتید شما هم مدتیه وب نیومدید اشکم دراومد تصمیم گرفتم مفصلآ بیام دل سیری باهاتون حرف بزنم باور کن چندتا کامنتو بیشتر تایید نکرده بودم که سروصدای آقا پسر بلند شد اونم تو خواب مجبور شدم دوباره صرف نظر کنم الانم باگوشی اومدم یه کم صفحه چشممو اذیت می کن خوب دیگه فقط برام دعاکن انگیزه بگیرم زود بیام
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ناهید جونم.شرمنده ام نکن عزیزمخوبی از خودته...میدونستم که حتما میای.سلامت باشی و شادمان ناهید گلم.ببوس پسری و دخملی نازو
مامان ریحانه
16 اردیبهشت 94 11:42
سلام بر مرضیه جون خودم بابا بسه دیگه اوضاع خراب روحی اوضاع خراب جوی بعد یه مدت کوتاهی آروم میشه اما نمیدونم چرا اوضاع خراب روحی شما آروم نمیشه حالا بگذریم خوب ما رو بردی به حال و هوای گذشته خوب اشکمونو در آوردی ای ناقلا چه جور حس نوستالژیک ما رو بر انگیختی نه که من و تو هم تو یه رده سنی هستیم همه اینا رو مو به مو یادمه راستی چرا اون موقعها همه ی ایران مدرسه هاشونو خاطراتشون یه شکل بود اما حالا این شکلی نیست چرا اون موقع ها لوازم تحریرای دارا و ندار یه شکل بود ولی الان نه و خیلی چراهای دیگه واقعا که یادش به خیر راستی خانوم معلم نمونه من آخر پستم روز شما رو تبریک گفته بودما ( به خاطر نداشتن فرصت ) نگی ریحانه یه تبریک بهم نگفت حالا بازم تبریک میگم روزت خانم معلم عزیز
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
sghl fv vdphk fhk,.نیگاه کن یادم رفته بود فارسیش کنم....اگه تونستی ترجمه اش کن!!!زحمت نکش تایپ کردم سلام بر ریحان بانو...خواهر جان اون روزها اوضاع روحی اینجانب بهتر بود ولی میدونی افسردگی ماژور یعنی چی؟؟؟من اونجوری شده بیدم آبجی...ممنونم رفیق نوستالوژی هم گاهی لازمه مگه نه؟؟؟؟آره دیگه کتابهای من و تو دقیقا یکی بوده...یادش بخیر...مرسی دوستم و ممنونم از لطفت
مامان ریحانه
16 اردیبهشت 94 12:39
میگم به قول خودت خیر سرت این کامنتادو تایید کن تا ما از نگرانی در بیام هی از این پستای دلگیر میذاری و از این حرفا تازه من رمز پستتو ندارم با اون رمزه هم که بهم داده بودی باز نشد زود رمزو بهم بگو مردم از نگرانی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
شرمنده ام دوستم.راست میگی پستام خوب نیست و پر از درد شده.ببخش گلم
مریم مامان آیدین
16 اردیبهشت 94 14:33
روز معلم رو باز هم بهت تبریک میگم مرضیه عزیزم این پست رو با پست بالایی دیدم و هنوز به هم ریخته ام مارو بی خبر نزار عزیزم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ممنونم مریم عزیزم.دیگه هر سال با اومدن هفته ی معلم به سالگرد مرگ رضا نزدیک میشیم.
مامان ریحانه
16 اردیبهشت 94 20:54
آهااااااااااااااااای مرضیه بانو هستی رمز بده بابامردم از کنجکاوی ( فضولی منظورم بود )
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ببخش ریحان خوبم.نمیدونستم رمز نداری
مامان ناهید
17 اردیبهشت 94 11:39
سلام عزیزم الهی بمیرم یه لحظه دلم هواتو کرد اومدم دیدم یه پست داری خیلی دلم گرفت خبر تکان دهنده ای بود خدارحمتش کنه چقدر سخته بابا مامانش هنوز نمی فهمن انشالله خدا آخرت خوبی را نصیبش کنه وخاک قبرش بقای عمر شماهاباشه خدا به پدر ومادر وشماه صبر بده خیلی ناراحت شدم ببخشید من رمز را حفظم نبود اینجا کامنت گذاشتم پست را هم رمزد بهش داده بودم از قبل ذخیره شده که تونستم باز کنم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ناهید جونم.فدات شم عزیزم.ببخش که ناراحتت کردم.ولی باید دردمو مینوشتممرسی گلم.ایرادی نداره دوست خوبم.ایشا...همیشه سلامت باشی