صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

باز هم اینجا همه چی در همه!!!!

1394/1/26 18:10
1,294 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.وقت بخیر.چطورید؟چه خبرا؟خواب آلود که نیستید؟خسته و تشنه چطور؟سرگیجه ندارید؟در حاشیه میبینید؟دوسش دارید؟میخواین با هم شوخی بیمارستانی بکنیم؟مانور چطور؟عکس قاب گرفته ی عمو صولتو دیدین؟مدیریت هومن بهتره یا جراحیهای دکتر عشقی و دکتر کاشف؟چی؟میپرسین اینا چیه که میگم؟بابا گفتم که اینجا همه چی در همه!!!میدونین اصلا قرار نبود اینجوری شروع بشه ولی نمیدونم چرا اینطوری شد؟؟؟البته خیلی از پستهای من تقریبا 90 درصدشون فی البداهه و بدون قصد قبلی همین طوری نوشته میشن و خودشون میان تو صفحه!!!چیکار کنیم دیگه ما اینیمخندونکخب بگذریم از این مقدمه ی بی ربطمون و برسیم به اصل مطلب....دخترم کیانا!پسرم صدرا!امیدوارم هر زمان که این پستو میخونید سالم و سلامت باشید و نامهربونیهای سخت زندگی اذیتتون نکرده باشه.آره مادر جون!برای یه مامان سخته ببینه جگر گوشه هاش آماج بی مهری روزگار قرار گرفتند.پس با آرزوی خوبترینها برای شما و سایر بچه های دنیاآرامو اما در دسک تاپ تکانی که داشتم رسیدم به عکسهایی از همین چند وقت که قرار بوده پستی شود ولی نشده!به همین خاطر تصمیم گرفتم پستی در هم بنویسم با موضوع عکسها....و اما قبل از اینکه برویم ادامه ی مطلب و به دیدن عکسها بپردازیم میخواهم شما را با معنای کلمه ی عشق آشنا کنم البته از دیدگاه پسرک 4.5 ساله ام که دیشب بعد از گذراندن بعد از ظهری پر از لجبازی و بهانه گیری و بعضا دعوای خواهر برادری در ساعت 10 شب از من میپرسد:مامان!تو میدونی عشق یعنی چی؟و من هاج و واج از به کار بردن این کلمه در دایره ی لغات پسرکم میگویم نه پسرم...یعنی چی؟مامان!عشق یعنی هر چقدر اذیتم کنی باز دوستت دارم....

صدرا

صدرا

صدرا

نمایی از آکواریوم ماهی!!!خونه ی دوست بابا مجید، عمو علیرضا خان!ماهیها اکثرا گوشتخوار بودند و یکیشون حسابی گنده و گوشت خوار!و جناب صدرا اونقدر بهشون غذا داد که فکر کنم بعد از رفتن ما یکی دو تاشون حالشون بد شده باشهسبز

صدرا

این جیگر خاله ست فقط چون خیلی وول میخوره عکسش تار میشهمحبتبوسبغل

صدرا

هلیا

آخرین عکس صدرا،هستی،هلیا شب قبل از رفتن خاله جون به شهرشون!!!دلم براشون تنگ شدهگریه

صدرا

صدرای شطرنج باز من!!!بغل

صدرا

صدرا

ماده ی صدرا!!!!رفته تو فاز شیمی تازگیها و حالمونو بهم میزنه اونقدر که همه چیو قاطی میکنهسبز

صدرا

صدرا

سبزه ی عدسی ما که روز 13 بدر واسه خودش یلی شده بودخنده

صدرا

مرغ مینا!!!خوشگله نه؟؟؟

صدرا

مخفی نمودن پولها به روش صدراییهیسقه قهه

صدرا

هفت سین اهدایی از مهد صدرا جان!البته منهای سبزه و تنگ ماهی خاله جونچشمکخندهگوسفنده هم واس خودمونه....ماس ماستقه قهه

صدرا

خاله جونی!!!شمکتو بخورم من!!فدات شم.ماشا....به چشمات عزیزمبوسبغلبوس

هلیا

صدرا

صدرا

یعنی این چیه مادر؟؟؟توضیح بده پسرم....سوالدرسخوانعینک

صدرا

و اما دوستان گل خودم و فرزندان عزیزم از اینجا به بعد شما شاهد عکسهای من هستید با موضوع و عنوان(دوست دارم زندگیو...)امیدوارم خوشتون بیادمحبت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

طبیعت

خداوند همواره نگاهبانتان باد!!!!!آراممحبتآرامبای بای

اگه دوست داشتین یه سر اینجا بزنین

پسندها (8)

نظرات (30)

الهام مامان علیرضا
26 فروردین 94 22:55
سلام مرضیه جون اتفاقا منم اوایل این سریال و دنبال نمی کردم ولی علاقۀ محسن و خنده هاش جلوی تلویزیون من رو هم علاقه مند کرد مثل بقیه کارهای مدیری جالب و جذابه و البته جدید حالا مفهوم عشق رو فهمیدی؟ عکس های موضوعی تون واقعا جالب بود خدا نگهدار خواهر تون و کوچولوی نازش باشه و اتفاقا علیرضا هم عشق غذا دادن به ماهی هاست و روزهایی که شب خونۀ آقاجونش می موندیم صبح زود به عشق غذادادن به ماهی ها خیلی زودتر از ما بیدار می شد و می رفت سراغشون ایشالا که شما و بچه ها همیشه شاد و خوش باشید دوستم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام الهام جونم.آره واقعا کارهای مدیریو دوست دارم و احساس میکنم حاوی نکات تربیتی هم هستالبته خیلیها باهاش مشکل دارن.اما کار طنز همینه باید غلو کرد و گنده تر نشونش داد تا بیشتر مشخص بشهفهمیدم خواهر بدجور فهمیدمممنونم عزیزم.خواهر من یه دوربین حرفه ای لازم دارم.باید بخرممرسی عزیزم.لطف دارین.ماهیهای آقا جون طوریشون نشد؟؟متشکرم رفیق
مامان ریحانه
27 فروردین 94 22:03
سلام آباجی جونم خداوند مرا ببخشاید که دیر آمدم خدمت آباجی جان خودم هدف نداشتن فرصت بود و این روزگار بهاری که نمی دانم چرا میگرد آدم را بدجوری با بزرگ شدن نوه جان جاریمان ما را بسی خشنود شده چرا که نازنین به دلیل تنها همبازی دختر کوچولوشان عزیز شده و وقت و بیوقت به دنبال دخترک ما میاین و جهت بازی با نوه اشان می برن و امروز هم ما بسی شادمان گشتیم چون بعد از مدتهای مدیدی توانستیم یک خواب بعد از ظهری بدون دغدغه داشته باشیم دستشان درد نکند که نازنین را میبرند و به خاطر حساسیت زیادی که نسبت به نوه اشان دارن نمی گذارن نوه اشان برود جایی دختر ما را می برن و خبر ندارن که ما باز بسی خوشنودیم از این کار چرا که ما حوصله ی خودمان را هم نداریم چه رسد به بچه ی دیگران و اما میبینم که مرضیه خوشگل ما قر و قاطی پست میذاره خوشم اومد ایده های جالبی به دست ما میدهی اگه منم همچین پستی گذاشتم نگی ریحانه حسود بودا نه خوشحال باش که ما ایده های شما رو اجرا میکنیم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ریحان جونمخدا مرگم این چه حرفیه خواهرپس خدا رو شکر که نازنین جانمان فضایی برای بازی پیدا کرده اند و شما گاه میتوانید آرام و بی دغدغه لا لا کنیدهمونو بگو منم خواهر حوصله ی نق و دعواهای همین دو تا رو ندارم چه برسه یکی دیگه بهشون اضافه بشهاستفاده کن خواهر و تا گفتن نازی بیاد بگو آره میاد میادالبته میدونم خواهر وقتی هم که نیست باز کلی دلت براش تنگ میشه و میخوای زود برگرده خونهچیکار کنیم آبجی قاط میزنیم گاهی و پستامونم میشه درهم برهماختیار داری عزیزم.شما سرورین
مامان ریحانه
27 فروردین 94 22:17
و اما قربون صدرا جانم بروم با اون سخن فلسفی که گفته باور کن تا به حال هیچ فیلسوفی نتوانسته چنان تعریفی از عشق ارائه بده و اما ماهی گوشتخوارا چه بزرگن نترسیدید ازشون به خدا دست خودم نیست نه که میگن کاشونیا ترسو ان این تو ژنمه الههههههههههههی دختر خواهرات خیلی ناز و خوشگلن کلی قربون صدقشون رفتم پشت سیستم خدا بهتون ببخشه این گلای خوشگلو و همچنین دسته گلای خودت و بهت ببخشه مرضیه جون چی تو اون لیوانست لوبیاه ، اناره ، ذرته چی چیه خواهر حق داری اینطوری بشی عدستو عشقه یه کم دیگه میذاشتی میتونستی عدس ازش برداشت کنی باور کن مینا هم که خیلی خوشگله عموی منم یکیشو داشت سالی یبار عید دیدنی که میرفتیم خونشون هی میگفت پریا پریا عهدیه عهدیه ( اسم دختر عموامو میگفت ) اینام هی بادی به غبغب مینداختن میگفتن داره ما رو صدا میکنه ها لجم میگرفت تو دلم میگفتم پ ن پ فکر میکنیم دختر همسایتونو داره صدا میکنه میگم این گاو صندوق رو صدرا جون از کجا خریده بگو جون من گاو صندوق لازمم نه که پولام خیلی زیاده نمی دونم چکارشون کنم دوباره این صدرا گلی با این اختراعش مخ ما رو به کار گرفت وجدانا متوجه شدی چیه ما رو هم در جریان قرار بده دیگه نمی خوام زیاد مخم و از آکبندی در بیارم میگم چقدر اینجا خندیدم بقیشو تو یه کامنته دیگه برات میذارم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
احساساتی شدم ریحان جونیه بار یهو همون گنده تره پرید بالا صدرا هم یه متر پرید عقب تازه گازم میگرفتن و طفلی خانم دوست همسری مدام میگفت صدرا جون مواظب انگشتت باشمرسی عزیزم.فسقلیها تو دل برو هستن مخصوصا کوچیکه چون هنوز زبون نداره و میشه حسابی چلوندشای خواهر!همه چی لوبیا نخود مایع ظرفشویی نون ماکارونی پسته بادوم زمینیهنوز عدسم تو باغچه ستمورچه ها دارن میخورن عدساشوآره مینای این دوستمونم مدام صدای زنگ آیفونو در میاورد و فک میکردیم کسی اومدهگاو صندوقش به یه مشما تغییر پیدا کرد و منم همشو دزدیدمدیشب رفت از تو کیفم پول برداره به جای پولای گم شدش یک قرونم ته کیفم نبودکارتم داره البته این چند روزو میرسونیم به آخرعزیزم ما هم نمیفهمیم ولش کن مختو اذیت نکنمرسی عزیزم.فدات
مامان ریحانه
27 فروردین 94 22:25
به به دوست عشق طبیعت ما رو ببین خوب چند وقتیه دور و بر طبیعت میگردی و ازش عکس میندازی دستت درد نکنه روحم و شاد کردی خواهر حسنی یوسفا رو ببین خیلی قشنگن منم عاشق گل و گلدونم و از نگاه کردن بهشون لذت میبرم راستی آباجی پی بردی روز مرد چه روزیه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ریحان جونم.ممنونم از نظرات خوشملت.بعد همه رو تایید میکنم.میدونی آخه دارم خونه تکونی میکنمنیست که من خیلی به تمیزی اهمیت میدم واس همینآخه پکیج که نداریم آبجی باس بخاریا رو بردارم و جابجاشون کنم میشه خونه تکونی....دروغ میگم؟؟تازه شم عکسها همه واسه حیاط و باغچه مونه ولی متاسفانه همسری زیاد اهل گل و گیاه نیست و به باغچه نمیرسه وگرنه من گل میکاشتم که هوش از سرت ببرهخب خواهر برم خونه مو بتکونم یکی هوس نکنه پاشه بیاد عید دیدنی
اقازاده
27 فروردین 94 23:52
سلام گلم ببخشید هنوز فرصت نکردم بیام بهتون سر بزنم اما به یادتون هستم و در اولین فرصت میام پیشتون
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.من شرمنده ام که چند بار اومدم وب شما ولی نتونستم نظر بذارم.خوشحالم که به سلامتی برگشتید.شاد و سرفراز باشید
مریم مامان آیدین
28 فروردین 94 16:40
سلام مرضیه جونم خوبی اول اول اول....قربون معنی عشق این وروجک برم من....باورت مبشه اشکم درومد آخه اینا غلط میکنن انقدر زود بزرگ میشن! جان من نچلوندیش....فشار خیلی شدید در حد کودک آزاری ندادی بهش؟؟ اصلا حظ کردم....فداش بشم من
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مریمی جونممرسی گلمفدات شم وقتی میگم تو شش منی یعنی همون نفس منی میگی نگرفتم چی شد؟؟؟احساساتی جونمبه خدا همینو بگو امروز بهش گفتم صدرا برو بخواب تا بابا بیدار شد ببرمون ددر!!!بعد با یه حالتی میپرسه ددر؟بعدشم ادا در میاره دددد...هر هر هر یعنی واقعا بزرگ شدن آبجیمن شوک شدم خواهر!!!یکی باید منو میچلوند تا از شوک درآممرسی مریم جونم.عزیزمی
مریم مامان آیدین
28 فروردین 94 16:46
من در حاشیه رو گاهی تو ایام عید دنبال کردم....الان شب ها یا بیرونیم...یا اگه خونه باشیم و محمد نباشه هنوز تو کانال پویاییم...یا اگه هم محمد باشه و در حاشیه پخش باشه مهمون داریم یا من مشغول آیدینم ولی اون روزای عید چند باری با محمد خصووووصا سر پشت صحنه هاش از خنده اشکمون در اومد الهی اون جوجو رو ببین.....حق دارین دلتنگشون بشبن...الهی سلامت باشن هرجا هستن و بااااباااا عکااااس.....بااااباااا طبیعت......باااابااا هنرمند خییییییییییییییلی خوشگل بود...خصوصا اشعه خورشید از گوشه کادر عکس چه گل هاییی.....چه درختای تازه جووونه زده ای...به به دستگلت درد نکنه که روحمون تازه شد راستی طرفای ما مرغ مینا خیلی زیده...قبل ایدین براشون پشت پنجره دونه میریختم...الان میترسم پنجره رو باز کنم و ایدین یاد بگیره...خیییلی نازن و در اخر آشپز کوچولومون رو حسابی ببووووووووووووووووس
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
به نظر من عزیزم اگه خونه بودین ساعت 9.15 ببینید بد نیست یه خنده میاره رو لبتون و گاهی هم قهقهه...واسه سلامتی خوبهمرسی عزیزم.جنوبن و کیلومترها از ما دورچه تفاهمی منم اون عکسمو بیشتر از همه دوسش دارم.حالا ببین تریپ برداشتم یعنی با هنرم دارم ارتباط برقرار میکنمفداتواقعا؟اینجا که خیلی گرونه و تو یه وجب قفس نگهش میدارنآره باید مواظب پسری باشی خواهرقربونت واقعا هم آشپزیه خواهر واس خودش
مونا
29 فروردین 94 1:15
سلام مرضیه جونی.... روزمادر و روز زن مباااااارک. چه پست بامزه ای...! مثل اخبار شبانگاهی همه چی توش بود! از در حاشیه گرفته تا ماهی اکواریوم و اختراعات بدون مرز صدرایی و عکسای زیباااا و عکسای خواهرزاده خوشگللللللتتتتتت.... راستی.... الهی که باغچه زندگیت پرگللللللللل باااااشه.....
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مونا جونممرسی عزیزم.آره 20.30 بودقربونت و ممنونم بابت دعای قشنگت
عاطفه مامی آبتین
29 فروردین 94 10:35
سلام دوست جونم ممنون از اینکه به من سر زدی من معلم پایه پنجمم ، راستی شما هم معلمید ؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.خواهش میکنم عزیزمبله گلم البته فعلا آموزشی نیستم و کادری هستم
مریم مامان آیدین
29 فروردین 94 18:42
دیروز کل کامنتت رو برای محمد خوندم و اون هم برام ترجمه اش کرد آخه محمد تو مغازه دو تا تکرار هاشو هم میبینه و شدیدا دنبال میکنه....ولی من هرزگاهی دیدم...چشم زین پس شب ساعت 9 سعی میکنم خیابون گردی رو تعطیل کنم و برگردم خونه...یا تکرار هاشو از آیدین فرجه بگیرم و ببینم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خب خدا رو شکر دست آقا محمد درد نکنهنمیدونستم نمیبینی وگرنه اونجوری نمیکامنتیدمحتما ببین.حیفه
بابا و مامان
30 فروردین 94 8:45
سلام عزیزم وقتی میام وبلاگتون خیلی انرژی می گیرم از پستهای قشنگتون خیلی پست زیبا و جذاب و قشنگی بود همیشه شاد باشید و سلامت فدای پسر مخترع و زرنگم بشم من
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام خانمیقربونت برم منلطف داری عزیزمخدا نکنه گلم.شاد و سلامت و پیروز باشید
بابا و مامان
30 فروردین 94 13:12
ببخشید عزیزم من فکر کردم رمز و برات گذاشتم بفرمایید خصوصی
مامان ریحانه
31 فروردین 94 10:39
تق تق تق کسی خونه نیست خواهر هستی اگه هستی خوبی خوشی قیمت جا افتاد خوب نوش جونتون گفتم یه سر بیام حال خودت و بچه ها رو بپرسم کاری نداری آبجی چونم فدای تو رفتم درم بستم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.ممنونم خواهر نه بابا جا نیفتاد منم ساندویچ واسه خودم درست نمودم و خوردمولی امروز به همکارا گفتم بیاین سفارش غذا بدیم و جات خالی خوردیمخوب بود آبجیمرسی عزیزم
مامي كيانا
31 فروردین 94 10:56
سلام دوست عزيز سال نو مبارك اميدوارم سال خوبي رو شروع كرده باشيد تو اين در هم برهمي حيف كه داره پخش در حاشيه متوقف ميشه دلمون تنگ ميشه واي قايم كردن پول صدرا خيلي باحال بود
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مرسی عزیزماتفاقا دیروز وب شما بودمواقعا متاسفمهمونو بگو عزیزم چنان مخفی نموده که اصلا نمیبینیم
الهام مامان علیرضا
2 اردیبهشت 94 0:15
سلام مرضیه جونخدا بد نده خواهر من امیدوار بودم با اومدنِ سال جدید ویروس ها از خونۀ شما رخت بربندند و برن دنبالِ کارشون برات سلامتی آرزو می کنم عزیزم و مراقب بچه ها باش ممنون که با این حالت به یادمون بودی و سر زدی شرمنده ام که نتونستم تو این مدت بهتون سر بزنم! خیلی تنبل شدمبه ندرت میام نت و امشب دیگه روم نشد بعد از یک هفته وب علیرضا رو به روز نکنم راستی در پاسخِ پاسخِی که به نظرم داده بودی باید بگم که آقاجون سفت و سخت حواسش به ماهی ها و مصرفشون بود و به مقدار کم به علیرضا غذا می دادند که بهشون بده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام آبجی الهام.نمیدونم خواهر این دیگه چه ویروسیه که صدامو بریده و نمیتونم بحرفمبچم صدرا دیشب میگه مامان!من نمیخوام که تو بمیری من خیلی دوستت دارمخب پس فک کنم راس راسی دارم میمیرمخواهش میکنم خواهر دیدم به روز شدی ولی نتونستم بخونم ایشا...زود میام پیشت
مریم
2 اردیبهشت 94 7:42
سلام چطوری خاله خودم ؟؟؟؟؟؟؟؟ بسیار در هم بر هم ولی عالی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
علیک سلام.دارم میمیرم خاله جان!!در هم برهمو ولش پاشو بیا عیادتم برامم آناناس و نارگیل و موز و کیوی بیار
ĸoѕαr
2 اردیبهشت 94 20:47
سلام خاله مرسی از این که بهم سرزدیید...
الهه مامان مبین
3 اردیبهشت 94 0:06
سلام عزیزم .. خیلی لطف کردی که بهمون سر زدی .. بیا خصوصی گلم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.خواهش میکنم گلم.چشم
الهه مامان مبین
3 اردیبهشت 94 17:47
خصوصی عزیزم
مامان ریحانه
4 اردیبهشت 94 22:45
سلام خواهر جونم از کاشون اومدم سیستم میستم و روشن کردم داشتم نظر مظرامو میخوندم با کامنت دوست جونم مواجهه شدم که خبر از ناخوشی خود داده با کامنت تایید نکرده با سر اومدم خونت که اولا بهت بگم خیلی بامرامی خواهر که ما رو ویروسی نکردی ویروس به عمرت نبینی آباجی بعدش خواهر ریحانه نباشه ببینه دوستش صدا نداره صورت مورتشم برفکیه خواهر کاش بودم پیشت علاوه بر آوردن سوپ برات یه دستگاه دیجیتالم واست میاوردم که دیگه خواهر برفکی نباشی همچین صاف باشی مثل آینه به دور از شوخی مرضیه جونم امیدوارم الان که من دارم برات این کامنتو میذارم یعنی جمعه شب ساعت 22 و 50 دقیقه حالت خوبه خوب باشه عززززززززززززززززیزمی
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام گلم.ممنونم آبجی!!!آی ویروس بده خواهرمرسی از عیادت شبانگاهیتخدا نکنه عزیزم.ولی باور کن صدام اینجوری بود خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ یعنی دقیقا همینمرسی یه جنس خوبشو بیاری هاممنونم ریحانه جونم الان خدایی بهترم فقط یه کم هنوز میگم خخخخخخخ
مهرتابان
5 اردیبهشت 94 20:05
سلاااام عزيزم خوبي؟ پسر خوب و دختر نازت خوبن؟
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.قربونت گلمهمه خوبیم.عصر هنگام وب شما بودم و نمونه سوال ریاضی را استفاده نمودیم
مامان مونا
7 اردیبهشت 94 2:08
سلام مرضیه گل . مرسی بخاطر تبریکت . منم تولد امام علی ع و روز مرد رو به بزرگمرد کوچکمان صدرای عزیز ز ز ز تبریک میگم . در پناه مولا علی ع باشین
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مونا جونم.خواهش میکنممرسی خانمی
مریم مامان آیدین
7 اردیبهشت 94 14:48
سلااام مرضیه جووووووووووووووووووووووووونم خوبین..خوشین...سلامتین اول اول اول...خییییییییییییلی ممنونم از این همه مهربونیت که جویای احوالمون بودی و بهم لطف داشتی راستش قرار به سفر روز پنج شنبه صبح بود و محمد یهو چهار شنبه عصر گفت بیا الان بریم که شب برسیم و فردامون تو راه نگذره و خسته نباشیم...این شد که نتونستم بیام وب و خبر بدم...شرمنده گلم کیانا گلم و صدرا خوشگلم خوبن ایشالا که همیشه خوش باشین مهربوووووووووونم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مریم بانو رسیدن بخیرمرسی گلم میگذرهخواهش میکنم عزیزم.حدس میزدم رفته باشین شمال ولی وقتی نوشتی خیالم راحت شد و به قول قدیمیها خاطر جمع شدمخوب کاری کردین گلم خیلی خیلی تفریح واسه روحیه ی لازمه.ما که کم آوردیم آبجیمرسی دوست جونم و امید که همیشه سلامت و خوشحال و شاداب باشید
مونا
7 اردیبهشت 94 23:43
سلام مرضیه خانم. از لطفت که بهم سرزدی مرسی. منم روز مرد رو به صدرای عزیز بزرگمرد کوچکم م م م م م تبریک میگم الهی ی ی ی ی 120 ساله بشه . . . .
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام دوبارهالهی!دیر تایید کردم حتما فک کردین نرسیده
مامان ریحانه
8 اردیبهشت 94 0:08
سلام مرضیه جونم نیستی دلم واست تنگیده مرضیه جونم به قول پدر یزرگ گرامم بنده پنچر شده ام و بسی عطسه و خارش گلو و از این حرفا راستی یادم اومد یه زمانی طبابت میکردی خانوم دکتر حالا اومدم نسخه ای بپیچی برای بیماریمان طبیب حاذق و بزرگوار دستمان به دامانتان مردیم از بس اشک ریزش و ..... بوووووووق خودت بقیه اش را میدانی مرضیه بانو به سلامت باد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ریحان جونم.خوبه من نیومدم وبت که ویروسی نشی بازم که شدی آباجیای خواهر!خودم چنان صدام گرفته بود که نگو و نپرس ولی ببین از این قرص مکیدنیها هس تو داروخونه اکالیپتوسش خوبه میخوای بخر واسه سوزش و خارش گلو خوبه.بعدم که از این سرم نمکیها بگیر واسه استنشاق و آبریزش بینی که حسابی جواب میدهچای ولرم همراه آبلیمو هم که حتما بخور کم رنگ باشه بهتره....خب دیگه چی بگمایشا...زود خوب شیراستش خودم اوضاع روحیم روبه راه نیس و افسردگی ماژور دارم واسه همینم نمیام وب یعنی اصلا نمیتونم پست بذارم.خلاصه که خواهر حالم خرابه اگه تو روانشناسی بلدی بیا به دادم برس آبجی
مونا
11 اردیبهشت 94 1:37
سلام مرضیه جون. روز معلم بر شما دوست عزیز ز ز ز ز ز ز مبا ا ا ا ا رک . . . .
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.ممنونم عزیزم
آجی فاطمه
13 اردیبهشت 94 18:55
مرضیه جونم شرمنده ظهر توخواب بیداری نوشتم اسمتو نوشتم محبوبه شرمنده حالاکه نظرتو خواندم کلی خندیدم اسم من که معلومه اجی فاطمه هستم حدس دومت درست بود خبری از شوهر موهر نیست خواهر راستی ظهر شارژ گوشی تموم شد. میخواستم روزت را بهت تبریک بگم روز مردم هم به همسر عزیزتون تبریک بگم انشالا سالهای سال خوب و خوش و خرم باشین سرت درد میکمه؟چرا؟به کم گلاب بود کن یا اب غوره به پیشونیت بزن تا بهتر بشی ایشالا
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خب حالا عیب نداره...میدونستم اسمت فاطمه ست بابا.نوشتم خودت محبوبه ایه یعنی محبوبه ی همسرتیکه البته نشد که بشهمبارکه عزیزم دکتراتم بخون ببینم دیگه چه بهونه ای داری آبجی جون؟؟؟مرسی گلم.ممنونم از لطفت
الهام مامان علیرضا
14 اردیبهشت 94 16:14
سلام مرضیه جون بهتری رفیق؟ دیروز که اومدم برات اون همه نسخه پیچیدم، بعدش با خودم فکر کردم که چقدر کار اشتباهی کرده ام و البته ناخواسته! با خودم فکر کردم که شاید مرضیه فقط می خواست با یکی صحبت کنه و من شروع کردم به نسخه پیچیدن براش! البته دیشب آخر وقت به این نتیجه رسیدم ولی چون به لب تاپ دسترسی نداشتم نتونستم بیام و برات پیغام بذارم! خلاصه که من از کردۀ خود پشیمانم و ازت میخوام که عذر من و بپذیری برات دنیا دنیا شادی و آرامش رو آرزو می کنم عزیزم الهی که هر روز حالت بهتر از روز قبل باشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام الهام عزیزم.قبل از این اتفاق اومدم وبت و نوشتم که خیلی هم ممنونم از نسخه پیچی خوب شما.برقرار باشی و پایدار در کنار علیرضای عزیز و همسر گرامی
مامان مریم
14 اردیبهشت 94 18:54
خداروشکر منتطر یه پست شاد و قشنگم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
منم همین قصدو داشتم عزیزم.ولی قسمت نبود انگار
مامان ریحانه
14 اردیبهشت 94 19:50
سلام رفیق چه حال چه احوال اوضاع روحی بر وفق مراده ای بابا تو هم کشتی ما رو با این اوضاع روحیت صبر کن عینکم و رو دماغم جابه جا کنم حالا بگو چی شدی از اولش بگو واو به واو بگو چی شدی نه که با یه پزشک حاذق طرفی میخوام کمکت کنم تا این روحیه ی از دست رفتت و باز یابی میگم نکنه وب زده شدی دوباره دیگه نیستی منم خواهر دیروز ساعت 4 و نیم صبح رسیدیم خونه خسته و کوفته ولو شدیم تا 9 صبح بیدار شدم خونه انگار بمب توش منفجر شده بود همسرم تمام وسایل و خالی کرده بود و رفته بود مدرسه بلند شدم چسبیدم به شستشو تا ظهر از ظهرم با اجازت آب قطع شد تا شب هنوز پتوها و حیاط و حمام من و نازنین مونده بود شب هم که آب اومد قصد اینکارها رو داشتم و از آنجا که مسجد محلمون اعتکافه و هر سال به شرکت کنندگان هدایایی میدن و همسر بنده هم جز گروه فرهنگی مسجده با اجازت همه ی هدایا رو آوردن برای بنده تا کادو کنم و منم تنهایی تا 11 و نیم شب کادو میکردم و بعدشم از کمر درد به خودم می پیچیدم تازه اون موقع شام خوردیم صبح هم بیدار شدم و بقیه ی کارها و تا بعد از ظهر الان یکم دستم از کار خالی شده که در خدمت آبجی روحیه خرابمون هستیم اوامری باشه خواهر میخوام پست بذارم و اتفاقات این چند روز رو بگم که البته هنوز فرصت نشده حالا واسه خوب شدن روحیت شما هم یه پست بذار خواهشا آباجی خانوم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ریحان جونم.این روزی که کامنت شما رسیده حالم خیلی خوب بود و اوضاع روحیمم برقرار.بقیه شم که دیگه خودت میدونی.فدات شم گلم