صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

قصه های صدرایی

1392/7/3 16:05
325 بازدید
اشتراک گذاری

پسر مامان سلام.خوبی گل مامان؟آفرین که می خوابی و میذاری مامی یه کم واسه خودش وب گردی کنه و به دوستاش سر بزنه و برات بنویسه.از صبح که نبودم حالام خونه شهر شام شده و میشه گفت جای سوزن انداختن نیست.ولی من حوصله ی جمع و جور کردن ندارم و دلم می خواد برات بنویسم.بعدا اگه خدا خواست یه سروسامونی به اوضاع خونه میدم.فقط خدا کنه سر و کله ی کسی پیدا نشه که دیگه ....ولش کن پسرم بگذریم.میدونی از دیشب وقت خواب قضیه بر عکس شده و تو برای من قصه میگی.اونم چه قصه هایی گه خودتم با شنیدنش ریسه میری.فدای خنده هات.چند تایی از قصه هاتو مینویسم که مامانا ببینن چه پسر قصه گویی دارم مــــــــــــــن.ماچقلبماچ

قصه ی ماشین:یه روز صدرا با ماشین خال خالیش بازی می کرد یه دفعه ماشینش خراب شد گفت حالا چیچار کنم؟قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید.خنده

قصه ی آب:یک روز صدرا آب خورد همه ی آبا رو خورد.قصه ی ما به ..........خنده

قصه ی مماغ:یک روز مماغ مامان بزرگ بود.گفتم مامان ناراحت نباش.قصه ی ما ............خنده(حالا خوبه من دماغم بزرگ نیست پسر جون وگرنه برام چی می ساختی؟!!!!!!!!!!!)

قصه ی مدرسه:یه روز مامان رفت مردسه.مردسش بسته بود.قصه ی ما به ................ خنده

اینم نمونه هایی از قصه هایی که پسری مامان براش تعریف کرده قربونت برم عزیزم.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان ریحان
4 مهر 92 22:52
صدرا جونی خیلی قصه هات قشنگ بود خاله جونی
مامان ناهیدمامان ناهید
21 بهمن 97 13:57
وای خدا مردم از خنده چه قصه هایی
فدای صدار جون🤣
مرسیه جون این قصه ها مال کی هست داشتم میگشتم تو وبت  یهو سرتو این پست باحالت دراوردم😆😂😍
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم چه خبرا خوبی؟قدیمیه گلم.قربونت برم