صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

گردشی در سومین روز بهار...

1394/1/5 10:55
657 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام به دوستان خوب و همیشه همراهممحبتسلام به کیانا خانم و آقا صدرا.دوباره میگم عیدتون مبارک دوستان عزیزم و آرزو میکنم روزهایی شاد در انتظارتون باشه در این سال جدید.آرامو اما در سومین روز از بهار 1394 و در حالیکه هوا کاملا ابری بود و نوید یه بارون بهاریو میداد به خاطر اصرار کیانا خانم که چرا ما بیرون نمیریم و دوست دارم هوا بخورم و ....تصمیم گرفتیم به دامن طبیعت پناه برده و در یک تماس تلفنی با خواهر کوچیکه قرار شد ساعت 10.5 بریم هواخوریزیبابله دوستان راه افتادن ما همان و شروع نم نم بارون که البته گاه جر جر بارونم میشد همانخندونک شما که یادتان نرفته که آبجی کوچیکه ی ما مامان هلیا جان 6 ماهه و هستی خانم 6 ساله هستن و با وجود بچه ها در این هوای سرد کمی نگران بودیم که مبادا گزندی به آنان وارد شود و سرما بخورندخطا خوشبختانه اینچنین نشد ولی خوب خیس شدیم خواهرا....خــــــوبخندهسخنرانی بس است و در ادامه شما رو دعوت میکنم به دیدن عکسهایی از این گردش ما.دلهایتان همواره بهاری بادمحبت

هستی،صدرا،سبحان روی تخت ایمانخندهتا سقف فاصله ای نیست..... خندونک چون گوشی من مشکل پیدا نموده و نور اتاق کمتره عکس خیلی خوب نشده.شرمندهخجالت

صدرا

بهار

بهار

بهار

صدرا

هلیا جون در بغل بنده در حالیکه آبجی کوچیکه مشغول بازی میباشندعینکخنده

هلیا

بهار

بهار

چادر

بهار

بهار

بهار

بهار

بهار

بهار

بهار

بهار

بهار

بهار

بهار

خب!خسته نباشید دوستانمحبتاینم تصاویری بود کاملا ابری و بارونی از هوای اون روز شهر ما و سوم بدری خانواده ی ماخندونکشادمان باشید و مثل همیشه دلارامبغل

پی نوشت:دوستان این پست جدیده!!!دوست داشتین سر بزنینآرام

پسندها (4)

نظرات (10)

مریم مامان آیدین
6 فروردین 94 12:38
به به به به چه گردشی و چه هوایی و چه اسمونی واااااااااااای من عاشق این خلوتی و جای بکر و آسمون خیسم جوجوهارو ببین چه حالی کردن.....ولی بیشتر از بچه ها دست مریزاد به شماها انقدر خوشم میاد از این کارمندایی که تعطیلات رو خوش میگذرونن و حاااال میکنن...دیدی بعضی ها کل 13 روز رو میگیرن میخوابن و به زور از زیر پتو در میات.....استفاده از تعطیلات یعنی ایـــــــــــن...لااااااااااااااااایک ایشالا همیشه بهتون خوش بگذره و هرروزتون مثل این روز بهاری و با طراوت باشه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
فدات مریمی جونمعزیزم میدونی من اصلا نمیتونم بخوابم یعنی در همین تعطیلات دیر که بلند شدم ساعت 8 بوده که میشه همون ساعت 7 چند روز پیشعصر ها هم نیم تا یه ساعت خیلی بشه 1.5 ساعت....تازه عمرا اگه برسهولی میدونی واقعا اون روز همون روز بود و دیگه تکراری نداشت.پس باید ازش استفاده میشدمرسی دوستم
مامان ریحانه
10 فروردین 94 9:16
سلام مرضیه جونم حالت خوبه بچه های گلت خوبن مرضیه عزیزم ببخش دیر اومدم اینجا دسترسی به نت ندارم و فقط میتونم از تبلت پوریا بیام و گهگاهی سر بزنم که خونه ی مامانم آنتن دهی پایینی داره مرسی خواهر از اینکه به من سر زده بودی دوست دارم کیاناو صدرای عزیز و ببوس
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.ممنونم گلم.این حرفها چیه عزیزم...میدونستم کاشانی و دسترسی به نت نداری...اومدم سری بهت بزنم.فدات
شيك پوش
11 فروردین 94 13:42
برایه خرید تاپ و تي شرت هایه خوشگل پسرانه و دخترانه از فروشگاه ما دیدن نمایید: http://ninitavalod.mihanblog.com
بابا و مامان
14 فروردین 94 9:07
سلام صبح بخیر همیشه به گردش و شادی عزیزم عجب عکسهای ناب و قشنگی دستتون درد نکنه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام.صبح شما هم بخیر.خوشحالم که خوشتون اومده.
بابا و مامان
14 فروردین 94 9:08
وای خدا این خانم کوچولو چقده ملوسه ماشالاه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
فدات عزیزم.نظر لطفته
بابا و مامان
14 فروردین 94 9:10
همیشه خوش باشید و سلامت
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
مرسی دوست جونم
مامان ناهید
14 فروردین 94 23:21
سلام مرضیه جون چه عکسهای قشنگ وهنری گرفتید انشالله همیشه دلتون شاد باشه وبرید به دامن طبیعت حسابی لذت ببرید اونم هوای ابری با نم نمک بارون من عاشقشمخیلی میچسبه اونم با خواهر وبچه هات کار خیلی خوبی کردید
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ناهید جونیواقعا؟؟؟قشنگن؟؟آخه همسری میگه فک نکنی خیلی هنری عکس میگیری اونم با موبایلمیزنه تو ذوق و احساس من!!!یکی نیست بگه خب برو دیجیتال بگیر تا منم حرفه ای عمل کنموالله....مرسی عزیزم.ممنونم از لطفت
مامان ناهید
14 فروردین 94 23:23
این هلیا چه خانومی شده عجب لپی داره ماشالله مختص گاز گرفتنه ماشالله بزرگ شده من هنوز تو ذهنم همونوهلیای یک ماهه بود
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
آره ماشا.....خانم شده جیگر خاله شاز ششم عید رفتن.دلم تنگ شده واسشبچه ها زود بزرگ میشن آبجی....دنیا در گذره
الهام مامان علیرضا
17 فروردین 94 19:04
اتفاقا روز سوم عید تو شهر ما هم بارون خیلی شدیدی بارید. البته ما بیرون نبودیم و تبدیل به موش آبکشیده نشدیم ولی از خونه بیرون اومدیم و به بارونی که در عرض نیم ساعت باعث به راه افتادن سیل شد نگاه کردیم و لذت بردیم مخصوصا که بارون ندیده هم بودیم عکس ها خیلی قشنگ بود
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
واقعا!!!!چه تفاهیواقعا امسال ما که بارون ندیده و برف ندیده و همه چی ندیده بودیممرسی به پای هنر شما نمیرسه
مریم
18 فروردین 94 19:01
سلام خاله خودم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مریم خودم