صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

اندر احوالات ما....

1393/12/24 20:06
562 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام به دوستان خوب و گل و دوست داشتنی خودم و یه سلام هم به کیانایی و صدرایی جانممحبتو اما در حالی که سال 1393 آخرین لحظات و ثانیه هایش را سپری میکند میتوان گفت بدو بدوها و خانه تکانیهای بنده نیز تا حد زیادی انجام شده و میشود کمی نفس کشید و استراحت نمودجشنالبته به قول ریحانه جانم کار خانه همیشه هست ولی باید خودمون یه جوری تمومش کنیم و این حرف ریحان خوب به دلم نشست...خوببغلخب از همه چی باید براتون بگم....راستش نمیخواستم خیلی خونه بتکونم ولی دیدم نمیشه و تکوندمخندهمهد صدرایی از چهارشنبه پیش یه کاردستی هفت سین بهمون دادند و گفتند سال خوبی داشته باشین خداحافظ...ولی امروز پسریمونو بردیم مهد چون درگیر مدرسه بودیمچشمککیانایی فردا روز شاد و آزاد دارن و زودتر میان خونه و برای اولین بار بچمون غرفه گرفته واسه فروش محصولاتش که شامل گل سر و سنجاق سر و تل و دستبندهای دست ساز و....است و بچم نگرانه که کسی ازش چیزی نخره و دچار  یاس فلسفی بشهعینکبوسمدرسه ی خودم همچنان ادامه داره و فک کنم باید هفت سین بچینیم مدرسه و منتظر تحویل سال باشیمخندونکدیگه چی بگم!!!!!خب حرف خاصی نیست پس میرم سراغ عکسهایی که برای خیلی وقت پیشه ولی متاسفانه به خاطر مشغله های فراوان بنده آپلود نشده و موندهخجالتفقط قبلش بگم اینو که خیلی برام مهمهزیباچند روز پیش که بنده مدام در حال بالا و پایین رفتن از نردبان و چهارپایه و صندلی و کابینت و...بودم.....پسرم برگشته میگه:مامان مواظب باش...ما همین یه دونه مامانو داریممحبتبوسبغلخندهبله دیگه پسرم دلش سوخت که نکنه مامی جونش بیفتهراضیبوسگفته بودم که هستی و هلیا خانم هم اومدن اینجا و البته اوایل فروردین ماه برمیگردن محل خدمت پدرشون ولی بازم  بودنشون غنیمته و با امید به اینکه ایشا....همه ی دوستان در سلامت و شادکامی به استقبال سال نو برن میریم به دیدن عکسها و توضیحات مربوطه.پس به قول الهام جون با ما همراه باش رفیقبغل

صدرا

صدرا

و اما دوستان اگه فکر میکنین جناب صدرا در مدرسه دست به شلوغ کاری و ساخت دستگاه نمیزنه!سخت در اشتباهید....این هم گواهی های تصویری از مهندس خرابکار ماخندونک

صدرا

مهندسی

مهندسی

صدرا

دوستان!یادتونه گفتم من همه ی خونه رو موکت کردم چون قبلا که سرامیک بود یکی دوبار بدجور خوردم زمین و داغون شدم!!!!!حالا یه ماه پیش که فرش هال یا حالو برده بودن قالیشویی همین یه تیکه از زمین که میبینین خالی و سرامیکی بود...بله در همین زمان صدرا جانمان با استفاده از چند شیرازه یه شمشیر بلند ساخته بودند که یا به کیانا میزدن و یا به لامپها و خلاصه کله ی ما و هر جا که فکرشو بکنینخندونکاین وسط منم که بی اعصاب شده بودم با عصبانیت شیرازه ها رو از دست پسری گرفتم و عازم حیاط شدم که اینا رو بندازم دور که چشمتون روز بد نبینه روی همین یه تیکه زمین خالی سرامیکی فرش شدمگریهچنان محکم خوردم زمین که گمبی صدا داد و شانسم با سمت راست خوردم و کله ی مبارک به ستون اصابت ننمود وگرنه الان دیگه مرضیه نبود که نبود...بله دیگه به ما نیومده با کلاس باشیم همون موکت برای ما خوبه خواهراخنده

زمین

حالا فک میکنین این کیه؟یا چیه؟؟این مامانه که صدرا جون کشیده وقتی که زمین خوردهقه قههفرش شدم حسابیخنده

مامان

این مامانه اما وقتی که دیگه خوب شد و دردش فروکش کرد و مهربونهمحبت

مامان

حضور دوباره ی صدرا در مدرسه به همراه موتوری که خاله براش خریدهچشمک

صدرا

صفحه ی دارت رو از کجا آورده من نمیدونمسوال

صدرا

پسرم تله درست کرده که گنجشک بگیرهچشمک

صدرا

اینم خودش که منتظرهزیبا

صدرا

پشت پنجره ی اتاق کمین کرده و عکاس هم کیانا بودهبغل

صدرا

نمایی از ماشینهای جدید صدرایی!!!خواهرا ما روتختی نمیندازیم روی تختمون چون مدام مچاله میشه و دوست نداریم.خخخخخخخخخ خنده

ماشین

یه روز تصمیم گرفتم یه صفایی به موهای پسری بدم....ادامه رو داشته باشخندونک

صدرا

به من بگو!!!!آرایشگر....هیسخنده

صدرا

عروسکی شونه کرده....همه رو دیوونه کردهقه قهه

صدرا

بله دیگه الهام خانم و مریم خانم هی بگین عیب نداره بچه رو دیوارم باید نقاشی بکشه تا حالش خوبتر باشه بفرمایید منم رفتم تو فاز دیوارخندهقه قهه

صدرا

چرخ و فلک صدرا جانزیبا

نقاشی

خب دوستان هنوز هم کلی عکس داریم از خونه تکونی با جناب صدرا که حتما و انشا ءا....در اولین فرصت پستشو میذارممحبتاین هم بگم تا یادم نرفته!!!!پست قبلیمونو یادتونه که پسری خونده بود مامان جون من لنگه نداره!!!!خب میدونین معنی این تک بیت یعنی چی؟؟؟؟البته از دید صدراییچشمکمیدونم که نمیدونین پس براتون میگم تا روشن بشین...یعنی:مامان جون من پاهاش نیست و پا ندارهخندونکتعجبگریهقه قههمحبتبغلاینو بهش میگن احساسات متضاد و متناقضچشمکدوستان گلم بهاری باشید و همیشه سبز....ایام به کامتان و شادی همنشینتانمحبت

پسندها (3)

نظرات (18)

مامان فاطمه
24 اسفند 93 23:57
من شیفته ی این جینگولک بازیای صدرام با ابزارای مختلف
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
آره خواهر منم شیفته ی جمع کردن این جینگولکام
الهام
25 اسفند 93 9:44
سلام خسته تکوندن نباشی خواهر همه چی رو که تکوندی! حتی موکت های کف رو ای وای آخه چرا زمین می خوری؟! باید دنبال دلیل باشی خواهر من حتی گاهی بدون دمپایی هم راه میرم و گوش شیطون کر () هنوز زمین نخوره ام برای همینه که صدرا جون بعد از خوب شدن حسابی خندون و با گوشواره و گردنبند به تصویر کشیده تو رو میگم شاید دلیلش عصبانیت بوده که زمین خوردی! خواهر به کار این بچه ها کاری نداشته باش نقاشی روی دیوارش هم عالیهعجب چرخ و فلکی کشیده پسرمون راستی اگه با خودکار کشیده باید با اسکاج و رخشا محکم بکشی تا پاک شه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام الهام جونم.نه خواهر نصف موکتهای کفو تکوندمدلایل زمین خوردن من:1-با پای خیس یه دفعه رو سرامیکا کله پا شدم.2-عجله داشتم یه بار و مدرسه ام دیر شده بود زمین خوردم.3-سرامیکامون جنسش بده4.این آخری نفرین صدرایی بود خواهرخــــــــــــــــــــــــــــــب ایشا....هیچ وقت زمین نخوری خواهرخواهر جونم اون نقطه ها مثلا دکمه های منه که همیشه از دماغم شروع میشه نمیدونم چرا؟؟؟؟الهامی جونم با دستمال جادویی و آب خالی پاکشون میکنمالبته دیوارهای ما بدون رنگه...نیست که همسرمون حال نقاشی ندارن هنوز همین طور گچی موندهممنونم گلم
الهام
25 اسفند 93 9:46
خلاقیت باز هم در کارهای صدرا در مدرسه و خونه بیداد می کنه یعنی من عاشق این کارهاشم که با هر چیزی یه سازۀ زیبا می سازه ایشالا که همیشه تنش سالم و هوشش سرشار و دلش شاد باشه پیشاپیش سال نو مبارک
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
لطف داری الهام جونم و ممنونم از حضورتهمین طور علیرضا جون خوشگلمرسی گلم
به نام پدر
25 اسفند 93 10:29
درود آخر ساله و وقت بی نظمیه.همینکه سال نو بیاد همه چی به نظم اولیه بر میگرده.خسته نباشی تکاور
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
به به!جناب همسر!!!چه عجب از این ورابله دیگه بی نظمیها هستن و به نظم درآوردنشون کار اینجانبه!!!شما اصلا نگران نباش.راحت بذار برسیم به نظم.ممنونم دلاور
به نام پدر
25 اسفند 93 10:36
از دست این مهندس خرابکاری من چیکار کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
شما؟؟؟؟نگران نباش.بذار خرابکاریهاشو بکنه....پسر همین پدره دیگه
مریم مامان آیدین
25 اسفند 93 11:28
سلام دوست بی لنگه خودم خوبی مرضیه جووون....الهی از تصور افتادنت اون هم تو فاز عصبانیت خیلی خندم گرفت حالا تونستی جذبه عصبانی بودنتو حفظ کنی یا شیرازه ها هم ول شدن؟؟؟ حتما تو خونه با دمپایی روفرشی راه میری؟من همه گوشه های خونه دمپایی روفرشی دارم و یادم میره بپوشمالبته یه چند تا خاطره از سقوط دارم و متوجه شدم خدا کف پارو رو حکمتی افریده که اصطکاک ایجاد کنه لابد!!!
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
آره دیگه تازه نشونم میده میگه مامان!یعنی تو از اینجا لنگت نیست؟؟؟؟دقیقا از همون ران به پایین من لنگه ندارمخب!!!!چشمم روشننه بابا شیرازه ها تو دستم موندن و بعد از بلند شدنم انداختمشون تو حیاط و بعد پسری خونسرد رفته آورده....البته یک ساعتی بعد از سقوطنه خواهر!هیچی پام نبود فقط عصبی بودم و یهو نفهمیدم چی شد و تق تتتتتتقبله صد درصد بی حکمت نیست.شک نکن آبجی جونم
مریم مامان آیدین
25 اسفند 93 11:30
صدرا تو مدرسه اون اختراعات رو زده؟؟؟ قربون مهندس کوچولو برم که هرجا و هر مکانی اکتشافاتشو داره کیانا جونم هم ایشالا موفق به فروش همه کاردستی های خوشگلش میشه و....خسته خونه تکونی نباااااااااااااااااااااشــــــــــــــــــــــی اون خورده کارهارو من هم دارم و آآآآآآآآآآآی زورم میاد تموم کنم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
مدرسه هم مونده از دست صدرا چه کنهباز همون تضادها اومد سراغمکیانا هم فروش خوبی داشته و دستبندهای دست سازشو انداخته به بچه های مردممرسی عزیزم.آی از خورده کاری بدم میاد
مریم مامان آیدین
25 اسفند 93 11:32
در امتداد نقاشی رو دیوار بنده فراموش کردم یه پرانتز بدم که فقـــــــــــــــط با مداد شمعی و فقــــــــــــــــــــط رو کاشی آشپزخونه و یا سرامیک و یا دیوار رنگ روغن همچین اجازه ای بده با خودکار و رد حک شده خودکار فاتحه اول دستتو که باید دیوارو بسابه و بعد دیوار رو که یادگاری خواهد داشت بخون قربووووووووووون نقاشی هاش هم برم من...خصوصا مامان ولو شده خیلی ببوس پسرکمونو دوستم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
بله دیگه اول پرانتزاتونو بذاریناز حک شدن نگو که خواهر چنان خودکارو محکم کشیده که خوب دیواره سوراخ شده البته گفتم با دستمال جادویی و آب راحت پاک میشه اما خب یه کم زور مچ میخوادخوبه دیگه!!!ولو شدن من جالبه؟؟؟ها....ها...بگو دیگهفدات و ممنونم از حضورت
مامان ریحانه
25 اسفند 93 12:02
سلام رفیق معلومه که حسابی خونه تکونی و به سرانجام رسوندی که شاد و شنگول اومدی همچین پست شادی گذاشتی اینا همه خنده هام بود که با خوندن پستت از ته دل برآمد اول اینکه باریک الله چه دختر حرف گوش کنی هستی تو چقدر این پنده رو تو تاثیر گذاشته میگم بده با خط خوش بنویسن قاب کن بزن به دیوار هرسال ببینی موقع خونه تکونی دجار یاس فلسفی نشی ( خداییش این یاس فلسفی الهام چقدر خیلی جاها به درد ما هم میخوره خدا خیر یده به الهام ) فکر کنم سمتت تو مدرسه مدیر یا معاونه که باید تا آخرین لحظات باشی چون دانش آموزا و معلما خودشون این چند روزو تعطیل کردن( اگه درست حدس زدم با یه آفرین تایید کن ) آخه همسری ما هم حال و روز شما رو داره چه خوب کیانا جون میخواد محصولات دست سازش و بفروشه آفرین به این دختر هنرمند مرضیه جون بعدا ما رو در جریام فروشش قرار بده که چقدر فروش داشته منم انقدر این کارا رو دوست دارم به شوهرم میگم کیک درست کنم بدم به داداشت بفروشه ( آخه برادر شوهرم سوپر مارکت داره ) شوهرم میگه خدا عقلت بده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خب من حالا که دارم جواب این کامنتو میدم روز دوم فروردینه و اون موقع نه خواهر تموم نشده بود و فقط کمتر شده بودبله دیگه من شدیدا حرف گوش کن هستمآبجی الهامم یاس فلسفی داره ولی یاس فلسفی من برای 5 سال پیشه که ازش خوشم اومد و آوردمش تو دامنه ی لغاتمالبته که خدا حتما خیر بده به الهام جونممدیر که نیستم خواهر!!!چه حرفهامعاونو خوب اومدیالبته خدایی همکارای ما تا آخر پا به پای ما میشه گفت تقریبا وامیستنالبته امسال به خاطر طرح اسکان بودن مدرسه زودتر تعطیل شدیم.اتفاقا فکر خوبیه.چرا که نه؟؟؟؟برای منم کیک میفرستی؟؟؟؟دستور کیک خوشمزه هاتو بذار ببینیم آبجی جونم
مامان ریحانه
25 اسفند 93 12:11
حالا بریم سراغ عکسا این بیسکوییت ساقه طلاییه چیه فکر کنم بازم از اختراعات صدراست مرضیه جون باور کن من مهندسی رو تو پسر تو میبینم خیلی فکرای خلاقی داره خداییش یه توضیح بده واسه اختراعاتش الان اونجا که سشواره هست جزی از اختراعاته خداییش از این یه ذره سرامیک سر خوردی و کله پا شدی بابا تو دیگه کی هستی حالا دلگیر نشو بهت خندیدم منم پریشب تو یه عملیات ضربتی سر خوردم وپام چسبید به قابلمه ی داغ و تاول زد پوریا هی بهم میخندید بیشتر از سر خوردنه خوشش اومده بود منم اون موقع اینطوری شده بودم که چرا پوریا بهم میخنده ولی بعدش که خوب شدم خودمم یاد صحنه افتادم اینجوری شدم نقاشیتم که خیلی باحال کشیده خواهر دیگه چه غم داری همچین پسری داری همه فن حریفه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خواهر جون پسر ما همه چیو یه سازه میبینه و به برج سازی علاقه ی شدیدی دارهسشوار اتو چرخ گوشت البته همه از نوع خاموشش عشقهای صدرا هستندخوب وقتی بخوای سر بخوری یه ذره دو ذره نداره میفتی دیگهفک کن!خودت چطوری افتادی که باز لنگت خورده به قابلمه و تازه تاولم زدهخب بچه نمیتونسته صحنه رو هضم کنهقربون محبتت عزیزم
مامان ریحانه
25 اسفند 93 12:22
میگم مرضیه جون صدرا رو بردی مدرسه احتمالا مدرسه کن فیکون نشد اما نه مودب وایساده فکر کنم زیاد خرابی به بار نیورده وروجک تله گذاشتنم بلده گنجشکای بینوا میگم پسرت همه فن حریفه باور کن شکارچی هم که هست دیگه چی میخوای به به آرایشگر هم که شدی شما هم که رودست پسرت بلند شدی حالا ما یبار رفتیم چتریای جلو نازنین و بزنینم خواهر زدیم کج و ماوجش کردیم بچه رو بغل کردیم و سریع بردیم آرایشگاه خواهر گوش کن الهام جون و مریم جون گفتن رو سرامیک و کاشی که راحت پاک بشه نه رو دیوار گچ کاری امان از دست تو مرضیه جون حالا چه جوری پاکش کنی این اثر هنری و در کل پستت خیلی قشنگ بود کلی با خوندنش شاد شدم اگه از دستم عصبانی شدی چند تا شکلک عصبانی برام بذار حساب کار دستم میاد منم هی میخندم خیلی دوست دارم مرضیه جوووووووووونم ببووووووووووووس بچه های از گل بهترت و میگم حالا زوده نزدیکای سال تحویل میام بهت عید و تبریک میگم البته اگه مامانه گیر نده که برا سال تحویل بریم کاشون فعلا که گیراش از یکی دو روز پیش کلید خورده
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
ای خواهر صدرا رو که میبرم کاملا معلومه که همکارام خوشحالیشونو این جوری نشون میدنفضول فضول فضول....به همه چی کار داره...صندلی میکشه رو زمین صداشو تصور کن.بیچاره همکارامیترسم زیاد جلئو بقیه حرفی بهش بزنم برگرده از اون جوابهای دندان شکنش بده آبرومو ببرهبله دیگه آرایشگاهها شلوغه خواهر من زحمتشونو کم میکنممیدونی ریحان جونم با دستمال جادویی همین رشته ایها وقتی نم دارش میکنی آی خوب پاکش میکنه فقط با آب خالیفدات شم عزیزم.منم عاشق دوستای گلممدل به دل راه دارهمرسی گلم و منم بهترینها رو برات آرزومندم.هر جا که باشی
مامان ریحانه
25 اسفند 93 12:22
و در آخر زود کامنتاد و تایید کنم دیگه که بهونه ی خونه تکونی هم نداری
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام عزیزم.هنوزم بهونه دارم چون خورده کاریهاش موندهفدات
مونا
27 اسفند 93 17:56
سلام مرضیه جون. خسته کارا نباشی. احسنت به شما و ریحانه و سایر مامانا که کارای خونه تکونی رو به خوبی انجام دادین ... تا یادم نرفته بگم شعر گل پسررررر رو گووووش دادم. ماشا. چه زیبا میخونه. و واقعا مامان جون صدرا لنگه نداره.... امیدوارم دیگه هیچوقت زمین نخوری... الان چطوری؟امیدوارم مشکل خاصی نداشته باشی.راست میگی مابچه دارها فقط باید موکت داشته باشیم... راستی به دنبای نقاشی کشیدن روی دیوار! خوش آمدی.... چه نقاشیهای زیبایی کشیده پسررررگلموووون. ماهم از این فیض بی نصیب نیستیمممم!! اخر سالت قشنگ و سال نو پیشاپیش مباااررررککککک
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام مونا جونم.ممونم عزیزم.در حد خودمون تکوندیم ولی واقعا انرزی میخواد که دیگه برای ما کم شدهقربونت عزیزم.مونا جون منم لنگه ندارهخوبم خواهر تا یکی دو روزی فقط کوفتگی داشتم و بعد یادم رفت.بی موکت زندگی هرگزمونا جونی این دیوار کشی صدرا از همون زمانی که یاد گرفت کارکرد مداد چیه شروع شد ولی در حد خط خطی و منم بی اعصاب و هی نکن...ولی حالا بی خیالم میگم پسرم نقاشی کنقربون علی و باران جونم بشم که نقاشان ماهری هستن.مخصوصا علی کوچولو که دیگه وارده به نقاشی دیواریمرسی عزیزم.شاد باشید و موفق
مهرتابان
28 اسفند 93 12:35
سلامت سعادت سيادت سُرور سَروري سبزي و سَرزندگي هفت سين سفره ي زندگيتان باد
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
و آرزوی منم برای هفت سین شما همه ی اینها +نی نی میباشد
مریم مامان آیدین
28 اسفند 93 18:18
گر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد پس نوروزتان مبارک که سالتان را سرشار از عشق کند . . . پیام نوروز این است دوست داشته باشید و زندگی کنید ، زمان همیشه از آن شما نیست
مامان ریحانه
29 اسفند 93 11:49
وقتی طنین یامقلب القلوب دلت را لرزاند وقتی آوای خوش یامدبرالیل رازمزمه کردی و یامحوالحول دگرگونت کرد برای ماهم بخواه ازآن بخشنده بی همتا حول حالناالی احسن الحال پیشاپیش سال نو مبارک
مامان ریحانه
29 اسفند 93 11:50
خداییش تا قبل از سال تحویل بخون نذاریش واسه بعد از عید تنبل خانوم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
نه باور کن خوندمش قبل از سالمن تنبل نیستم.کزتمریحانی کف دست راستم زیر انگشتام به جون خودم تاول زده بیا ببین
مامان ریحانه
1 فروردین 94 13:42
سلامممممممممم عززززززززززیزم عیدت مبارک دیگه انشالله که خونه تکونی تموم شده ما بیشتر شما رو تو نت زیارت میکنیم حالا ولش کن این حرفها رو مرضیه جونم امیدوارم آغاز سال نو آغاز همه ی خوبیها در زندگیت باشد و همیشه وهمه جا در کنار نوگلان باغ زیبای زندگیت شاد باشی دوستت دارم می بوسمت
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
سلام ریحان جونم.ممنونم عزیزم.آره دیگه خواهر ولش کن تا سال دیگهدلم واقعا برای نت و دوستان مجازیم تنگیده شده.ایشا....بیشتر همو میبینیم.فدات شم و ممنونم