صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

امید!!!!!!!

1393/9/18 20:31
278 بازدید
اشتراک گذاری

درخت

درخت

سلام به دوستان گلم و بچه جونهای خودمآرامتازگیها علاقه ی عجیبی پیدا کردم به عکاسی از طبیعت و شکار لحظه هاچشمکسالها بود که این حسو به این شکل نداشتم ولی فکر کنم از اونجایی که درگیری و مشکلات بچه ها کمتر شده و وقتم آزادتره و فکرم هم راحت تر این حس قدیمی اومده سراغمزیباحیف دوربینم مشکل پیدا کرده و گرنه عکسهایی خلق میکردم که بیا و ببینخندونکخلاصه ظهر جمعه بود که رفتم توی حیاط و یهو چشمم افتاد به آخرین برگی که روی درختمون مونده بود.یاد اون فیلم قدیمی افتادم که بچگیهام دیده بودم.فصل پاییز بود.یه پسر بچه هم بود که مریض شده بود و امیدی نداشت که بتونه با بیماری بجنگه و خوب بشه.از پنجره ی اتاقش به بیرون نیگاه میکرد و میدید که برگهای پاییزی تند و تند در حال ریختن هستند و با خودش میگفت:با افتادن آخرین برگ من هم حتما می میرم.پیرمرد نقاشی که همسایه پسر بود و پسرکو خیلی دوست داشت شبونه در حالی که باد سردی میوزید قلم مو و رنگشو برداشت و رفت بالای درخت و روی دیواری که شاخه های درخت بهش تکیه داده بود یه برگ خوشگل کشید.پسرک صبح که از خواب بیدار شد با دیدن برگی که شب قبل با وجود طوفان شدید از درخت جدا نشده بود امید تازه ای پیدا کرد و به بیماریش غلبه کرد و حالش خوب شد.آرامتوی همین فکرها بودم که رفتم داخل اتاق و موبایلمو برداشتم و این دوتا عکسو گرفتم.امید!!!!واژه ای که زیباست و پرمعنا...امیدوار باشید و شادمان و آرام....

پسندها (1)

نظرات (7)

اقازاده
18 آذر 93 22:43
منم مث شما عاشق عکاسیم ولی کسی نیس منو کشف کنهعکس قشنگی گرفتیدداستان قشنگی بود
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خواهر جون بیا بریم یه جایی که قدرمونو بدونن و نبوغمونو کشف کننفدات
مریم مامان آیدین
19 آذر 93 12:25
بابا عکاس بابا هنرمند بابا مادر فارغ بابا خاطره عکس خوشگلی بود و من هم یاد اون داستان افتادم....البته اولش فکر کردم اون یه کلاغه رو درخت بعد که خوندم فهمیدم اخرین برگ بوده ولی قبول کردم طرف شما هوا سردتره....ما هنوز درختمون کلی برگ داره
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
بابا منم دیگهخواهر کجاش شبیه کلاغ بود؟؟؟مریمی فریز میدونی چیه دیگه؟؟؟ما همونیم
مریم مامان آیدین
19 آذر 93 12:26
راستی اون بچه داستان دختر نبود؟؟؟ کل کودکی های منو زیرو رو کردی که چرا من همیشه فکر میکردم اون بچه دختر بود؟؟؟ الان از صبح با خودم درگیرم و دام به مغزم فشار وارد میکنم
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
خواهر تا جایی که من یادمه بدبخت پسر بودحالا کودکیهای من زیر و رو شد
مریم مامان آیدین
19 آذر 93 12:27
دوست جوووونم الهی همیشه امید حرف اول رو بزنه تو دلاتون و بعد عشق به فرشته ها و صد البته قبلش آقای همسر خوش باشین و خوشبخت و پایدار ببوس جوجه هارو
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
مرسی عزیزم.اینو خوب اومدی
مامان ریحان
19 آذر 93 14:27
امید.........واژه قشنگی هست، باید همیشه تو همه مراحل زندگی امید داشته باشیم اونوقت همه چی درست میشه
مامان ریحان
20 آذر 93 13:14
سلام، خواهری از راه مجازی ازت تبخالو گرفتمفعلا که کوچیکه امیدوارم به همین اندازه بمونه
مامان کیانا و صدرا
پاسخ
واقعا؟؟؟
مهرتابان
21 آذر 93 12:35
چهل، عدد “کمال” است. و انسان، كمال خويش را از سرچشمه‌های جوشان و زلال عاشورا تا اربعين يافته است. عزاداريتان مقبول حضرتش