دنیای صدرا...
سلام به همه ی دوستان خوبم و سلام به کیانا جونی و آقا صدرا.دوستان خوبم خوشبختانه حال پدرم بهتره اما فعلا ترخیص نشدن...ممنونم که به یادمون بودید و برای شفای بیماران دعا کردید.سلامت باشید و شاد و خوشحال.و اما صدرا جون! این روزها حسابی شیطون شدی و واقعا من که از پس تو وروجک بر نمیام...به قول خودت شدی یه مرد گنده که از هیچی نمیترسه و فقط از سوسک میترسه.....دیشب اینو گفتی که مردهای گنده از هیچی نمیترسن و بلافاصله اضافه کردی که فقط از سوسک میترسن... و چند شب پیش هم که خونه دایی بودیم جنابعالی(مرد گنده) و ایمان که سه سال از شما بزرگتره تو اتاق بودید و مشغول بازی. بعد از چند دقیقه که تشریف فرما شدین دیدیم بـــــــــــله...صورت ایمان خط خطی از ناخنهای شما و پیشونی و بینی شما هم قلمبه از ضربه های ایمان...صحنه ای بود!!!!!!حالا هیچکدوم هم ناراحت و گریان نیستین ولی زخمهای لپ ایمان بیشتر خودنمایی میکرد تا پیشونی شما....بعدم رفتی به ایمان میگی ببخشید ایمان که زدمت...آچارتو میدی امشب ببرم خونمون بعد دیشب برات بیارم!!!!!ایمانم طفلی آچارو داد دست شما و شاد و شنگول اومدی خونه و بعد از دوروز به زور آچارو بردی پس دادی!!!!!!بعله دیگه چیکار کنیم از دست شما فسقل که جنگجویی شدی واسه خودت....دیشبم حرف جالبی زدی که خیلی خندم گرفت....شما متاسفانه هنوز پیش من میخوابی و میشه گفت میچسبی به من و نزدیکه من از رو تخت بیفتم و فرش زمین بشم....به هر حال بهت میگم صدرا تو دیگه بزرگ شدی نباید پیش من باشی....حالا چند تا عکس ببینید و بعد بریم ادامه ی مطلب تا ببینیم صدراخان چه جمله ی منحصری فرمودن....
صدرا در حال خوردن عشقش یعنی سیب زمینی
یکی از آخرین اختراعات صدرایی با عنوان پنکه ی قوی
صدرا در حال کار کردن روی اختراع دیگه ای که اسمش دوچرخه ایه که با آب سرعتش زیاد میشه
صدرا وقتی که هوس لباس زمستونی میکنه
و اما ادامه ی مطلب: بهت میگم صدرا!!! تو دوست داری بزرگ شدی برات زن بگیرم؟؟؟؟؟برگشتی میگی نه من زن دوست ندارم!!!!من فقط مامان دوست دارم...خخخخخخخخخخ...منم گفتم میبینیم همو پسر جون
پی نوشت:دیشب صدرا با مامانم و کیانا رفته مسجد یه خانمی ازش پرسیده که این(منظور،کیانا)آبجیته؟؟؟صدرا هم گفته نـــــــــــــــــــــــه!!!!!!!!!!!این کیانایه کیانا....