بازی....
سلام به دوستان همیشه همراه من یه سلام هم مخصوص کیانایی و صدرایی که هنوز در خواب ناز تشریف دارن و خونه ساکته وای صدای پسری اومد که میگه:مــــامـــــــــــــــــــــــــــان....بیدار شد دیگه کیانایی هم اومد و بچم بس که درسخونه نشست پای مشق و درسش دوستان گلم شروع نوشتن این مطلب ساعت 8.5 صبحه...حالا کی تموم بشه و ارسالش کنم خدا میدونه پس فعلا بریم برای صبحانه تا بعد... سلام دوباره.ساعت 4.20 بعدازظهره و صدرا جانمان خوابیده و من اومدم خب بریم سر اصل مطلب:دیروز پسری خان ما از صبح به فکر بازی با اسباب بازیهای قدیمی افتاده بود.اسباب بازیهایی که میشه گفت مدتهاست کاری به کارشون نداشته و بعضا اسباب بازی هم نیستند چند روز پیش هم چون تو مهد لگو با...